غزلیات

نوشته حافظ در دیوان حافظ

غزلیات

غزل شمارهٔ ۱: اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها غزل شمارهٔ ۲: صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا؟ غزل شمارهٔ ۳: اگر آن تُرکِ شیرازی به‌‌ دست‌ آرد دلِ ما را غزل شمارهٔ ۴: صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را غزل شمارهٔ ۵: دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را غزل شمارهٔ ۶: به ملازمانِ سلطان، که رساند،  این دعا را؟ غزل شمارهٔ ۷: صوفی بیا که آینه صافیست جام را غزل شمارهٔ ۸: ساقیا برخیز و دَردِه جام را غزل شمارهٔ ۹: رونق عهد شباب است دگر بُستان را غزل شمارهٔ ۱۰: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما غزل شمارهٔ ۱۱: ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما غزل شمارهٔ ۱۲: ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما غزل شمارهٔ ۱۳: می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب غزل شمارهٔ ۱۴: گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب غزل شمارهٔ ۱۵: ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟ غزل شمارهٔ ۱۶: خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت غزل شمارهٔ ۱۷: سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت غزل شمارهٔ ۱۸: ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت غزل شمارهٔ ۱۹: ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟ غزل شمارهٔ ۲۰: روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست غزل شمارهٔ ۲۱: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست غزل شمارهٔ ۲۲: چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست غزل شمارهٔ ۲۳: خیالِ رویِ تو در هر طریق همرهِ ماست غزل شمارهٔ ۲۴: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست غزل شمارهٔ ۲۵: شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست غزل شمارهٔ ۲۶: زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست غزل شمارهٔ ۲۷: در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست غزل شمارهٔ ۲۸: به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست غزل شمارهٔ ۲۹: ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟ غزل شمارهٔ ۳۰: زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست غزل شمارهٔ ۳۱: آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است غزل شمارهٔ ۳۲: خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست غزل شمارهٔ ۳۳: خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است غزل شمارهٔ ۳۴: رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست غزل شمارهٔ ۳۵: برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست غزل شمارهٔ ۳۶: تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادست غزل شمارهٔ ۳۷: بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست غزل شمارهٔ ۳۸: بی مِهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست غزل شمارهٔ ۳۹: باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟ غزل شمارهٔ ۴۰: اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است غزل شمارهٔ ۴۱: اگر چه باده فَرَح بخش و باد گُل‌بیز است غزل شمارهٔ ۴۲: حالِ دل با تو گفتنم، هوس است غزل شمارهٔ ۴۳: صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است غزل شمارهٔ ۴۴: کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است غزل شمارهٔ ۴۵: در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است غزل شمارهٔ ۴۶: گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است غزل شمارهٔ ۴۷: به کویِ میکده هر سالِکی که رَه دانست غزل شمارهٔ ۴۸: صوفی از پرتو مِی رازِ نهانی دانست غزل شمارهٔ ۴۹: روضهٔ خُلدِ برین خلوتِ درویشان است غزل شمارهٔ ۵۰: به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است غزل شمارهٔ ۵۱: لعلِ سیرابِ به خون تشنه لب یار من است غزل شمارهٔ ۵۲: روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است غزل شمارهٔ ۵۳: منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است غزل شمارهٔ ۵۴: ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است غزل شمارهٔ ۵۵: خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است غزل شمارهٔ ۵۶: دل سراپردهٔ محبتِ اوست غزل شمارهٔ ۵۷: آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست غزل شمارهٔ ۵۸: سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست غزل شمارهٔ ۵۹: دارم امید عاطفتی از جناب دوست غزل شمارهٔ ۶۰: آن پیکِ ناموَر که رسید از دیارِ دوست غزل شمارهٔ ۶۱: صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست غزل شمارهٔ ۶۲: مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست غزل شمارهٔ ۶۳: رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست؛ غزل شمارهٔ ۶۴: اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست غزل شمارهٔ ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ غزل شمارهٔ ۶۶: بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست غزل شمارهٔ ۶۷: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟ غزل شمارهٔ ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست غزل شمارهٔ ۶۹: کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست غزل شمارهٔ ۷۰: مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست غزل شمارهٔ ۷۱: زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست غزل شمارهٔ ۷۲: راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست غزل شمارهٔ ۷۳: روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست غزل شمارهٔ ۷۴: حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست غزل شمارهٔ ۷۵: خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست غزل شمارهٔ ۷۶: جز آستان توام در جهان پناهی نیست غزل شمارهٔ ۷۷: بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت غزل شمارهٔ ۷۸: دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت غزل شمارهٔ ۷۹: کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت غزل شمارهٔ ۸۰: عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت غزل شمارهٔ ۸۱: صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت غزل شمارهٔ ۸۲: آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت غزل شمارهٔ ۸۳: گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت غزل شمارهٔ ۸۴: ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت غزل شمارهٔ ۸۵: شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفت غزل شمارهٔ ۸۶: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت غزل شمارهٔ ۸۷: حُسْنَت بِه اتِّفاقِ مَلاحَت جهان گرفت؛ غزل شمارهٔ ۸۸: شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت غزل شمارهٔ ۸۹: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت غزل شمارهٔ ۹۰: ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت غزل شمارهٔ ۹۱: ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت غزل شمارهٔ ۹۲: میرِ من خوَش می‌روی کاندر سر و پا میرمت غزل شمارهٔ ۹۳: چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت غزل شمارهٔ ۹۴: زان یارِ دل‌نوازم، شُکری است با شکایت غزل شمارهٔ ۹۵: مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت غزل شمارهٔ ۹۶: دردِ ما را نیست درمان الغیاث غزل شمارهٔ ۹۷: تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج غزل شمارهٔ ۹۸: اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح غزل شمارهٔ ۹۹: دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ غزل شمارهٔ ۱۰۰: دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد غزل شمارهٔ ۱۰۱: شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد غزل شمارهٔ ۱۰۲: دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد غزل شمارهٔ ۱۰۳: روز وصلِ دوستداران یاد باد غزل شمارهٔ ۱۰۴: جمالت آفتابِ هر نظر باد غزل شمارهٔ ۱۰۵: صوفی ار باده به‌اندازه خورَد نوشش باد غزل شمارهٔ ۱۰۶: تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد غزل شمارهٔ ۱۰۷: حُسن تو همیشه در فزون باد غزل شمارهٔ ۱۰۸: خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد غزل شمارهٔ ۱۰۹: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد غزل شمارهٔ ۱۱۰: پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد غزل شمارهٔ ۱۱۱: عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد غزل شمارهٔ ۱۱۲: آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد غزل شمارهٔ ۱۱۳: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد غزل شمارهٔ ۱۱۴: همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد غزل شمارهٔ ۱۱۵: درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد غزل شمارهٔ ۱۱۶: کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد غزل شمارهٔ ۱۱۷: دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد غزل شمارهٔ ۱۱۸: آن کس که به دست، جام دارد غزل شمارهٔ ۱۱۹: دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد غزل شمارهٔ ۱۲۰: بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد غزل شمارهٔ ۱۲۱: هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد غزل شمارهٔ ۱۲۲: هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد غزل شمارهٔ ۱۲۳: مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد غزل شمارهٔ ۱۲۴: آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد غزل شمارهٔ ۱۲۵: شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد غزل شمارهٔ ۱۲۶: جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد غزل شمارهٔ ۱۲۷: روشنیِ طلعتِ تو ماه ندارد غزل شمارهٔ ۱۲۸: نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد غزل شمارهٔ ۱۲۹: اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما بِبَرَد غزل شمارهٔ ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد غزل شمارهٔ ۱۳۱: بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد غزل شمارهٔ ۱۳۲: به آبِ روشنِ می عارفی طهارت کرد غزل شمارهٔ ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد غزل شمارهٔ ۱۳۴: بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد غزل شمارهٔ ۱۳۵: چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد غزل شمارهٔ ۱۳۶: دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد غزل شمارهٔ ۱۳۷: دل از من بُرد و روی از من نهان کرد غزل شمارهٔ ۱۳۸: یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد غزل شمارهٔ ۱۳۹: رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد غزل شمارهٔ ۱۴۰: دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد غزل شمارهٔ ۱۴۱: دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد غزل شمارهٔ ۱۴۲: دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد غزل شمارهٔ ۱۴۳: سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد غزل شمارهٔ ۱۴۴: به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد غزل شمارهٔ ۱۴۵: چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد غزل شمارهٔ ۱۴۶: صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار می‌آورد غزل شمارهٔ ۱۴۷: نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد غزل شمارهٔ ۱۴۸: یارم چو قدحْ به دست گیرد غزل شمارهٔ ۱۴۹: دلم جز مِهرِ مَه‌رویان، طریقی بر نمی‌گیرد غزل شمارهٔ ۱۵۰: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد غزل شمارهٔ ۱۵۱: دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد غزل شمارهٔ ۱۵۲: در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد غزل شمارهٔ ۱۵۳: سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد غزل شمارهٔ ۱۵۴: راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد غزل شمارهٔ ۱۵۵: اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد غزل شمارهٔ ۱۵۶: به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد غزل شمارهٔ ۱۵۷: هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد غزل شمارهٔ ۱۵۸: من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟ غزل شمارهٔ ۱۵۹: نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد غزل شمارهٔ ۱۶۰: خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد غزل شمارهٔ ۱۶۱: کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد غزل شمارهٔ ۱۶۲: خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد غزل شمارهٔ ۱۶۳: گل بی رخِ یار خوش نباشد غزل شمارهٔ ۱۶۴: نفسِ بادِ صبا مُشک‌فشان خواهد شد غزل شمارهٔ ۱۶۵: مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد غزل شمارهٔ ۱۶۶: روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد غزل شمارهٔ ۱۶۷: ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد غزل شمارهٔ ۱۶۸: گداخت جان که شود کارِ دل تمام و نشد غزل شمارهٔ ۱۶۹: یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟ غزل شمارهٔ ۱۷۰: زاهدِ خلوت‌نشین، دوش به مِی‌خانه شد غزل شمارهٔ ۱۷۱: دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد غزل شمارهٔ ۱۷۲: عشقِ تو نهالِ حیرت آمد غزل شمارهٔ ۱۷۳: در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد غزل شمارهٔ ۱۷۴: مژده ای دل که دگر بادِ صبا بازآمد غزل شمارهٔ ۱۷۵: صبا به تهنیتِ پیرِ مِی‌فروش آمد غزل شمارهٔ ۱۷۶: سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد غزل شمارهٔ ۱۷۷: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند غزل شمارهٔ ۱۷۸: هر که شد مَحرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد غزل شمارهٔ ۱۷۹: رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند غزل شمارهٔ ۱۸۰: ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند غزل شمارهٔ ۱۸۱: بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند غزل شمارهٔ ۱۸۲: حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند غزل شمارهٔ ۱۸۳: دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند غزل شمارهٔ ۱۸۴: دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند غزل شمارهٔ ۱۸۵: نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟ غزل شمارهٔ ۱۸۶: گر مِی‌فروش حاجتِ رندان روا کند غزل شمارهٔ ۱۸۷: دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد غزل شمارهٔ ۱۸۸: مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد غزل شمارهٔ ۱۸۹: طایرِ دولت اگر باز گذاری بِکُنَد غزل شمارهٔ ۱۹۰: کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند غزل شمارهٔ ۱۹۱: آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند غزل شمارهٔ ۱۹۲: سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمی‌کند؟ غزل شمارهٔ ۱۹۳: در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند غزل شمارهٔ ۱۹۴: سَمَن‌بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند غزل شمارهٔ ۱۹۵: غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند غزل شمارهٔ ۱۹۶: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند غزل شمارهٔ ۱۹۷: شاهدان گر دلبری زین سان کنند غزل شمارهٔ ۱۹۸: گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟ غزل شمارهٔ ۱۹۹: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند غزل شمارهٔ ۲۰۰: دانی که چنگ و عود چه تَقریر می‌کنند؟ غزل شمارهٔ ۲۰۱: شرابِ بی‌غَش و ساقیِّ خوش دو دامِ رهند غزل شمارهٔ ۲۰۲: بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند غزل شمارهٔ ۲۰۳: سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود غزل شمارهٔ ۲۰۴: یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود غزل شمارهٔ ۲۰۵: تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود غزل شمارهٔ ۲۰۶: پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود غزل شمارهٔ ۲۰۷: یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود غزل شمارهٔ ۲۰۸: خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد غزل شمارهٔ ۲۰۹: قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود غزل شمارهٔ ۲۱۰: دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود غزل شمارهٔ ۲۱۱: دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود غزل شمارهٔ ۲۱۲: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود غزل شمارهٔ ۲۱۳: گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود غزل شمارهٔ ۲۱۴: دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود غزل شمارهٔ ۲۱۵: به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟ غزل شمارهٔ ۲۱۶: آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود غزل شمارهٔ ۲۱۷: مسلمانان مرا وقتی دلی بود غزل شمارهٔ ۲۱۸: در ازل هر کو به فیضِ دولت ارزانی بُوَد غزل شمارهٔ ۲۱۹: کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود غزل شمارهٔ ۲۲۰: از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد غزل شمارهٔ ۲۲۱: چو دست بر سرِ زلفش زنم به تاب رَوَد غزل شمارهٔ ۲۲۲: از سرِ کویِ تو هر کو به ملالت برود غزل شمارهٔ ۲۲۳: هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد غزل شمارهٔ ۲۲۴: خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود غزل شمارهٔ ۲۲۵: ساقی حدیثِ سرو و گل و لاله می‌رود غزل شمارهٔ ۲۲۶: ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود غزل شمارهٔ ۲۲۷: گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود غزل شمارهٔ ۲۲۸: گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟ غزل شمارهٔ ۲۲۹: بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد غزل شمارهٔ ۲۳۰: اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید غزل شمارهٔ ۲۳۱: گفتم غمِ تو دارم گفتا غمَت سرآید غزل شمارهٔ ۲۳۲: بر سرِ آنم که گر ز دست برآید غزل شمارهٔ ۲۳۳: دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید غزل شمارهٔ ۲۳۴: چو آفتاب مِی از مشرقِ پیاله برآید غزل شمارهٔ ۲۳۵: زهی خجسته زمانی که یار بازآید غزل شمارهٔ ۲۳۶: اگر آن طایرِ قدسی ز دَرَم بازآید غزل شمارهٔ ۲۳۷: نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید غزل شمارهٔ ۲۳۸: جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید غزل شمارهٔ ۲۳۹: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید غزل شمارهٔ ۲۴۰: ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید غزل شمارهٔ ۲۴۱: معاشران ز حریفِ شبانه یاد آرید غزل شمارهٔ ۲۴۲: بیا که رایتِ منصورِ پادشاه رسید غزل شمارهٔ ۲۴۳: بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید غزل شمارهٔ ۲۴۴: معاشران گره از زلفِ یار باز کنید غزل شمارهٔ ۲۴۵: الا ای طوطیِ گویا‌یِ اسرار غزل شمارهٔ ۲۴۶: عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار غزل شمارهٔ ۲۴۷: صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار غزل شمارهٔ ۲۴۸: ای صبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر غزل شمارهٔ ۲۴۹: ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ یار بیار غزل شمارهٔ ۲۵۰: روی بِنْمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر غزل شمارهٔ ۲۵۱: شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر غزل شمارهٔ ۲۵۲: گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر غزل شمارهٔ ۲۵۳: ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر غزل شمارهٔ ۲۵۴: دیگر ز شاخِ سروِ سَهی بلبلِ صبور غزل شمارهٔ ۲۵۵: یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور غزل شمارهٔ ۲۵۶: نصیحتی کُنَمَت بشنو و بهانه مَگیر غزل شمارهٔ ۲۵۷: روی بِنْما و مرا گو که ز جان دل برگیر غزل شمارهٔ ۲۵۸: هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز غزل شمارهٔ ۲۵۹: منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز غزل شمارهٔ ۲۶۰: ای سروِ نازِ حُسن که خوش می‌روی به ناز غزل شمارهٔ ۲۶۱: درآ که در دلِ خسته توان درآید باز غزل شمارهٔ ۲۶۲: حالِ خونین دلان که گوید باز؟ غزل شمارهٔ ۲۶۳: بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز غزل شمارهٔ ۲۶۴: خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز غزل شمارهٔ ۲۶۵: برنیامد از تَمَّنایِ لَبَت کامم هنوز غزل شمارهٔ ۲۶۶: دلم رمیدهٔ لولی‌وَشیست شورانگیز غزل شمارهٔ ۲۶۷: ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس غزل شمارهٔ ۲۶۸: گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس غزل شمارهٔ ۲۶۹: دلا، رَفیقِ سفر بختِ نیکخواهت بس غزل شمارهٔ ۲۷۰: دردِ عشقی کشیده‌ام که مَپُرس غزل شمارهٔ ۲۷۱: دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس غزل شمارهٔ ۲۷۲: باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش غزل شمارهٔ ۲۷۳: اگر رفیقِ شفیقی، درست پیمان باش غزل شمارهٔ ۲۷۴: به دورِ لاله قدح گیر و بی‌ریا می‌باش غزل شمارهٔ ۲۷۵: صوفی گُلی بچین و مُرَقَّع به خار بخش غزل شمارهٔ ۲۷۶: باغبان گر پنج‌روزی صحبتِ گل بایدش غزل شمارهٔ ۲۷۷: فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش غزل شمارهٔ ۲۷۸: شرابِ تلخ می‌خواهم که مردافکن بُوَد زورش غزل شمارهٔ ۲۷۹: خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش غزل شمارهٔ ۲۸۰: چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش غزل شمارهٔ ۲۸۱: یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش غزل شمارهٔ ۲۸۲: بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش غزل شمارهٔ ۲۸۳: سحر ز هاتفِ غیبم رسید مژده به گوش غزل شمارهٔ ۲۸۴: هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش غزل شمارهٔ ۲۸۵: در عهدِ پادشاهِ خطابخشِ جُرم پوش غزل شمارهٔ ۲۸۶: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش غزل شمارهٔ ۲۸۷: ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش غزل شمارهٔ ۲۸۸: کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش غزل شمارهٔ ۲۸۹: مَجمَعِ خوبی و لطف است عِذار چو مَهَش غزل شمارهٔ ۲۹۰: دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش غزل شمارهٔ ۲۹۱: ما آزموده‌ایم در این شهر بختِ خویش غزل شمارهٔ ۲۹۲: قسم به حشمت و جاه و جلالِ شاه شجاع غزل شمارهٔ ۲۹۳: بامدادان که ز خلوتگَهِ کاخِ اِبداع غزل شمارهٔ ۲۹۴: در وفایِ عشقِ تو مشهورِ خوبانم چو شمع غزل شمارهٔ ۲۹۵: سَحَر به بویِ گلستان دَمی شدم در باغ غزل شمارهٔ ۲۹۶: طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف غزل شمارهٔ ۲۹۷: زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق غزل شمارهٔ ۲۹۸: مقامِ امن و مِیِ بی‌غَش و رَفیقِ شَفیق غزل شمارهٔ ۲۹۹: اگر شراب خوری جُرعه‌ای فَشان بر خاک غزل شمارهٔ ۳۰۰: هزار دشمنم اَر می‌کنند قصدِ هلاک غزل شمارهٔ ۳۰۱: ای دلِ ریشِ مرا با لبِ تو حقِّ نمک غزل شمارهٔ ۳۰۲: خوش خبر باشی ای نسیمِ شِمال غزل شمارهٔ ۳۰۳: شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال غزل شمارهٔ ۳۰۴: دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل غزل شمارهٔ ۳۰۵: به وقت گُل شدم از توبهٔ شراب خَجِل غزل شمارهٔ ۳۰۶: اگر به کویِ تو باشد مرا مَجالِ وصول غزل شمارهٔ ۳۰۷: هر نکته‌ای که گفتم در وصفِ آن شَمایل غزل شمارهٔ ۳۰۸: ای رُخَت چون خُلد و لَعلَت سَلسَبیل غزل شمارهٔ ۳۰۹: عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْ‌فام غزل شمارهٔ ۳۱۰: مرحبا طایرِ فَرُّخ پِیِ فرخنده پیام غزل شمارهٔ ۳۱۱: عاشقِ رویِ جوانی خوشِ نوخاسته‌ام غزل شمارهٔ ۳۱۲: بُشری اِذِ السَّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم غزل شمارهٔ ۳۱۳: بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم غزل شمارهٔ ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو بِبُرد از دستم غزل شمارهٔ ۳۱۵: به غیر از آن که بِشُد دین و دانش از دستم غزل شمارهٔ ۳۱۶: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم غزل شمارهٔ ۳۱۷: فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم غزل شمارهٔ ۳۱۸: مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم غزل شمارهٔ ۳۱۹: سال‌ها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم غزل شمارهٔ ۳۲۰: دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب می‌زدم غزل شمارهٔ ۳۲۱: هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم غزل شمارهٔ ۳۲۲: خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم غزل شمارهٔ ۳۲۳: ز دستِ کوتهِ خود زیرِ بارم غزل شمارهٔ ۳۲۴: گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم غزل شمارهٔ ۳۲۵: گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم غزل شمارهٔ ۳۲۶: در نهانخانهٔ عِشرت صَنَمی خوش دارم غزل شمارهٔ ۳۲۷: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم غزل شمارهٔ ۳۲۸: من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ غزل شمارهٔ ۳۲۹: جوزا سَحَر نهادْ حمایل برابرم غزل شمارهٔ ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم غزل شمارهٔ ۳۳۱: به تیغم گَر کشد دستش نگیرم غزل شمارهٔ ۳۳۲: مزن بر دل ز نوکِ غمزه تیرم غزل شمارهٔ ۳۳۳: نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم غزل شمارهٔ ۳۳۴: گر دست رَسَد در سرِ زُلفینِ تو بازم غزل شمارهٔ ۳۳۵: در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم غزل شمارهٔ ۳۳۶: مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم غزل شمارهٔ ۳۳۷: چرا نه در پِیِ عزمِ دیارِ خود باشم غزل شمارهٔ ۳۳۸: من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم غزل شمارهٔ ۳۳۹: خیالِ رویِ تو چون بُگذَرَد به گلشنِ چَشم غزل شمارهٔ ۳۴۰: من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم غزل شمارهٔ ۳۴۱: گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم غزل شمارهٔ ۳۴۲: حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم غزل شمارهٔ ۳۴۳: چِل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم غزل شمارهٔ ۳۴۴: عمریست تا من در طلب، هر روز گامی می‌زنم غزل شمارهٔ ۳۴۵: بی تو ای سروِ روان، با گل و گلشن چه کنم؟ غزل شمارهٔ ۳۴۶: من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم غزل شمارهٔ ۳۴۷: صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟ غزل شمارهٔ ۳۴۸: دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم غزل شمارهٔ ۳۴۹: دوش سودایِ رُخَش گفتم ز سر بیرون کُنَم غزل شمارهٔ ۳۵۰: به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنَم غزل شمارهٔ ۳۵۱: حاشا که من به موسمِ گُل تَرکِ مِی کُنم غزل شمارهٔ ۳۵۲: روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم غزل شمارهٔ ۳۵۳: من ترکِ عشقِ شاهد و ساغر نمی‌کنم غزل شمارهٔ ۳۵۴: به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم غزل شمارهٔ ۳۵۵: حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم غزل شمارهٔ ۳۵۶: گَرَم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم غزل شمارهٔ ۳۵۷: در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم غزل شمارهٔ ۳۵۸: غمِ زمانه که هیچش کَران نمی‌بینم غزل شمارهٔ ۳۵۹: خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم غزل شمارهٔ ۳۶۰: گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم غزل شمارهٔ ۳۶۱: آن که پامالِ جفا کرد چو خاکِ راهم غزل شمارهٔ ۳۶۲: دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم غزل شمارهٔ ۳۶۳: دَردَم از یار است و درمان نیز هم غزل شمارهٔ ۳۶۴: ما بی غمانِ مستِ دل از دست داده‌ایم غزل شمارهٔ ۳۶۵: عمریست تا به راهِ غَمَت رو نهاده‌ایم غزل شمارهٔ ۳۶۶: ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمده‌ایم غزل شمارهٔ ۳۶۷: فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم غزل شمارهٔ ۳۶۸: خیز تا از درِ میخانه گُشادی طلبیم غزل شمارهٔ ۳۶۹: ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم غزل شمارهٔ ۳۷۰: صَلاح از ما چه می‌جویی؟ که مستان را صَلا گفتیم غزل شمارهٔ ۳۷۱: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم غزل شمارهٔ ۳۷۲: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم غزل شمارهٔ ۳۷۳: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم غزل شمارهٔ ۳۷۴: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم غزل شمارهٔ ۳۷۵: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم غزل شمارهٔ ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم غزل شمارهٔ ۳۷۷: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غزل شمارهٔ ۳۷۸: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم غزل شمارهٔ ۳۷۹: سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم غزل شمارهٔ ۳۸۰: بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم غزل شمارهٔ ۳۸۱: گرچه ما بندگان پادشهیم غزل شمارهٔ ۳۸۲: فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان غزل شمارهٔ ۳۸۳: چندان که گفتم غم با طبیبان غزل شمارهٔ ۳۸۴: می‌سوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان غزل شمارهٔ ۳۸۵: یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان غزل شمارهٔ ۳۸۶: خدا را کم نشین با خرقه پوشان غزل شمارهٔ ۳۸۷: شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان غزل شمارهٔ ۳۸۸: بهار و گل طرب‌انگیز گشت و توبه‌شکن غزل شمارهٔ ۳۸۹: چو گل هر دم به بویت جامه در تن غزل شمارهٔ ۳۹۰: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن غزل شمارهٔ ۳۹۱: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟ غزل شمارهٔ ۳۹۲: دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن غزل شمارهٔ ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن غزل شمارهٔ ۳۹۴: ای روی ماه‌منظر تو نوبهار حُسن غزل شمارهٔ ۳۹۵: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن غزل شمارهٔ ۳۹۶: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن غزل شمارهٔ ۳۹۷: ز در در آ و شبستان ما منور کن غزل شمارهٔ ۳۹۸: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن غزل شمارهٔ ۳۹۹: کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن غزل شمارهٔ ۴۰۰: بالابلند عشوه‌گر نقش‌باز من غزل شمارهٔ ۴۰۱: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من غزل شمارهٔ ۴۰۲: نکته‌ای دلکَش بگویم خالِ آن مَه‌رو ببین غزل شمارهٔ ۴۰۳: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین غزل شمارهٔ ۴۰۴: می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این غزل شمارهٔ ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او غزل شمارهٔ ۴۰۶: گفتا برون شدی به تماشای ماه نو غزل شمارهٔ ۴۰۷: مزرعِ سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو غزل شمارهٔ ۴۰۸: ای آفتاب آینه دار جمال تو غزل شمارهٔ ۴۰۹: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو غزل شمارهٔ ۴۱۰: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو غزل شمارهٔ ۴۱۱: تاب بنفشه می‌دهد طرّهٔ مشک‌سای تو غزل شمارهٔ ۴۱۲: مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو غزل شمارهٔ ۴۱۳: خط عذار یار که بگرفت ماه از او غزل شمارهٔ ۴۱۴: گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو غزل شمارهٔ ۴۱۵: ای پیک راستان خبر یار ما بگو غزل شمارهٔ ۴۱۶: خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دلخواه غزل شمارهٔ ۴۱۷: عیشم مدام است از لعل دلخواه غزل شمارهٔ ۴۱۸: گر تیغ بارد در کوی آن ماه غزل شمارهٔ ۴۱۹: وصال او ز عمر جاودان به غزل شمارهٔ ۴۲۰: ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟ غزل شمارهٔ ۴۲۱: در سرای مغان رفته بود و آب زده غزل شمارهٔ ۴۲۲: ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده‌ای غزل شمارهٔ ۴۲۳: دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده غزل شمارهٔ ۴۲۴: از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای غزل شمارهٔ ۴۲۵: دامن‌کشان همی‌شد در شرب زرکشیده غزل شمارهٔ ۴۲۶: از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه غزل شمارهٔ ۴۲۷: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه غزل شمارهٔ ۴۲۸: سحرگاهان که مخمور شبانه غزل شمارهٔ ۴۲۹: ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می غزل شمارهٔ ۴۳۰: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می غزل شمارهٔ ۴۳۱: لبش می‌بوسم و در می‌کشم می غزل شمارهٔ ۴۳۲: مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی غزل شمارهٔ ۴۳۳: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی غزل شمارهٔ ۴۳۴: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی غزل شمارهٔ ۴۳۵: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی غزل شمارهٔ ۴۳۶: آن غالیه‌خط گر سوی ما نامه نوشتی غزل شمارهٔ ۴۳۷: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی غزل شمارهٔ ۴۳۸: سَبَتْ سَلْمیٰ بِصُدْغَیها فُؤادی غزل شمارهٔ ۴۳۹: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی غزل شمارهٔ ۴۴۰: سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی غزل شمارهٔ ۴۴۱: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی غزل شمارهٔ ۴۴۲: به جان او که گرم دسترس به جان بودی غزل شمارهٔ ۴۴۳: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری غزل شمارهٔ ۴۴۴: شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری غزل شمارهٔ ۴۴۵: تو را که هر چه مراد است در جهان داری غزل شمارهٔ ۴۴۶: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری غزل شمارهٔ ۴۴۷: بیا با ما مورز این کینه داری غزل شمارهٔ ۴۴۸: ای که در کوی خرابات مقامی داری غزل شمارهٔ ۴۴۹: ای که مهجوری عشاق روا می‌داری غزل شمارهٔ ۴۵۰: روزگاریست که ما را نگران می‌داری غزل شمارهٔ ۴۵۱: خوش کرد یاوری فلکت روز داوری غزل شمارهٔ ۴۵۲: طفیل هستی عشقند آدمی و پری غزل شمارهٔ ۴۵۳: ای که دایم به خویش مغروری غزل شمارهٔ ۴۵۴: ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی غزل شمارهٔ ۴۵۵: عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی غزل شمارهٔ ۴۵۶: نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی غزل شمارهٔ ۴۵۷: هزار جهد بکردم که یار من باشی غزل شمارهٔ ۴۵۸: ای دل آن‌دم که خراب از می گلگون باشی غزل شمارهٔ ۴۵۹: زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی غزل شمارهٔ ۴۶۰: سُلَیمیٰ مُنذُ حَلَّت بِالْعراقِ غزل شمارهٔ ۴۶۱: کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی غزل شمارهٔ ۴۶۲: یا مبسما یحاکی درجا من اللالی غزل شمارهٔ ۴۶۳: سلام الله ما کر اللیالی غزل شمارهٔ ۴۶۴: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی غزل شمارهٔ ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی غزل شمارهٔ ۴۶۶: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی غزل شمارهٔ ۴۶۷: زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی غزل شمارهٔ ۴۶۸: که بَرَد به نزد شاهان ز من گدا پیامی غزل شمارهٔ ۴۶۹: أَتَتْ رَوائِحُ رَنْدِ الْحِمیٰ و زادَ غَرامی غزل شمارهٔ ۴۷۰: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی غزل شمارهٔ ۴۷۱: ز دلبرم که رساند نوازش قلمی غزل شمارهٔ ۴۷۲: احمد الله علی معدلة السلطان غزل شمارهٔ ۴۷۳: وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی غزل شمارهٔ ۴۷۴: هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی غزل شمارهٔ ۴۷۵: گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی غزل شمارهٔ ۴۷۶: نسیم صبح سعادت! بدان نشان که تو دانی غزل شمارهٔ ۴۷۷: دو یار زیرک و از باده کهن دو منی غزل شمارهٔ ۴۷۸: نوش کن جام شراب یک منی غزل شمارهٔ ۴۷۹: صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی غزل شمارهٔ ۴۸۰: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی غزل شمارهٔ ۴۸۱: بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی غزل شمارهٔ ۴۸۲: ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی غزل شمارهٔ ۴۸۳: سحرگه ره‎روی در سرزمینی غزل شمارهٔ ۴۸۴: تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی غزل شمارهٔ ۴۸۵: ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی غزل شمارهٔ ۴۸۶: بلبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلوی غزل شمارهٔ ۴۸۷: ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی غزل شمارهٔ ۴۸۸: سحرم هاتف میخانه به دولت‌خواهی غزل شمارهٔ ۴۸۹: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی غزل شمارهٔ ۴۹۰: در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی غزل شمارهٔ ۴۹۱: به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی غزل شمارهٔ ۴۹۲: سلامی چو بوی خوش آشنایی غزل شمارهٔ ۴۹۳: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی غزل شمارهٔ ۴۹۴: ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به درآیی غزل شمارهٔ ۴۹۵: می خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟