غزلیات
نوشته حافظ در دیوان حافظ
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱: اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
غزل شمارهٔ ۲: صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا؟
غزل شمارهٔ ۳: اگر آن تُرکِ شیرازی به دست آرد دلِ ما را
غزل شمارهٔ ۴: صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را
غزل شمارهٔ ۵: دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
غزل شمارهٔ ۶: به ملازمانِ سلطان، که رساند، این دعا را؟
غزل شمارهٔ ۷: صوفی بیا که آینه صافیست جام را
غزل شمارهٔ ۸: ساقیا برخیز و دَردِه جام را
غزل شمارهٔ ۹: رونق عهد شباب است دگر بُستان را
غزل شمارهٔ ۱۰: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
غزل شمارهٔ ۱۱: ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
غزل شمارهٔ ۱۲: ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما
غزل شمارهٔ ۱۳: میدمد صبح و کِلِّه بست سحاب
غزل شمارهٔ ۱۴: گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب
غزل شمارهٔ ۱۵: ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
غزل شمارهٔ ۱۶: خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
غزل شمارهٔ ۱۷: سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
غزل شمارهٔ ۱۸: ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
غزل شمارهٔ ۱۹: ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟
غزل شمارهٔ ۲۰: روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
غزل شمارهٔ ۲۱: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
غزل شمارهٔ ۲۲: چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
غزل شمارهٔ ۲۳: خیالِ رویِ تو در هر طریق همرهِ ماست
غزل شمارهٔ ۲۴: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
غزل شمارهٔ ۲۵: شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
غزل شمارهٔ ۲۶: زلفآشفته و خِویکرده و خندانلب و مست
غزل شمارهٔ ۲۷: در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست
غزل شمارهٔ ۲۸: به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست
غزل شمارهٔ ۲۹: ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
غزل شمارهٔ ۳۰: زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
غزل شمارهٔ ۳۱: آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است
غزل شمارهٔ ۳۲: خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست
غزل شمارهٔ ۳۳: خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
غزل شمارهٔ ۳۴: رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
غزل شمارهٔ ۳۵: برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
غزل شمارهٔ ۳۶: تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادست
غزل شمارهٔ ۳۷: بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست
غزل شمارهٔ ۳۸: بی مِهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست
غزل شمارهٔ ۳۹: باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟
غزل شمارهٔ ۴۰: اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است
غزل شمارهٔ ۴۱: اگر چه باده فَرَح بخش و باد گُلبیز است
غزل شمارهٔ ۴۲: حالِ دل با تو گفتنم، هوس است
غزل شمارهٔ ۴۳: صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است
غزل شمارهٔ ۴۴: کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است
غزل شمارهٔ ۴۵: در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
غزل شمارهٔ ۴۶: گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
غزل شمارهٔ ۴۷: به کویِ میکده هر سالِکی که رَه دانست
غزل شمارهٔ ۴۸: صوفی از پرتو مِی رازِ نهانی دانست
غزل شمارهٔ ۴۹: روضهٔ خُلدِ برین خلوتِ درویشان است
غزل شمارهٔ ۵۰: به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است
غزل شمارهٔ ۵۱: لعلِ سیرابِ به خون تشنه لب یار من است
غزل شمارهٔ ۵۲: روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غزل شمارهٔ ۵۳: منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
غزل شمارهٔ ۵۴: ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
غزل شمارهٔ ۵۵: خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است
غزل شمارهٔ ۵۶: دل سراپردهٔ محبتِ اوست
غزل شمارهٔ ۵۷: آن سیهچرده که شیرینیِ عالم با اوست
غزل شمارهٔ ۵۸: سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
غزل شمارهٔ ۵۹: دارم امید عاطفتی از جناب دوست
غزل شمارهٔ ۶۰: آن پیکِ ناموَر که رسید از دیارِ دوست
غزل شمارهٔ ۶۱: صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست
غزل شمارهٔ ۶۲: مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست
غزل شمارهٔ ۶۳: رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست؛
غزل شمارهٔ ۶۴: اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
غزل شمارهٔ ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
غزل شمارهٔ ۶۶: بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست
غزل شمارهٔ ۶۷: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟
غزل شمارهٔ ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
غزل شمارهٔ ۶۹: کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست
غزل شمارهٔ ۷۰: مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست
غزل شمارهٔ ۷۱: زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
غزل شمارهٔ ۷۲: راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست
غزل شمارهٔ ۷۳: روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست
غزل شمارهٔ ۷۴: حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
غزل شمارهٔ ۷۵: خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست
غزل شمارهٔ ۷۶: جز آستان توام در جهان پناهی نیست
غزل شمارهٔ ۷۷: بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
غزل شمارهٔ ۷۸: دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
غزل شمارهٔ ۷۹: کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
غزل شمارهٔ ۸۰: عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزهسرشت
غزل شمارهٔ ۸۱: صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
غزل شمارهٔ ۸۲: آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
غزل شمارهٔ ۸۳: گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت
غزل شمارهٔ ۸۴: ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
غزل شمارهٔ ۸۵: شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفت
غزل شمارهٔ ۸۶: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
غزل شمارهٔ ۸۷: حُسْنَت بِه اتِّفاقِ مَلاحَت جهان گرفت؛
غزل شمارهٔ ۸۸: شنیدهام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت
غزل شمارهٔ ۸۹: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
غزل شمارهٔ ۹۰: ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
غزل شمارهٔ ۹۱: ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
غزل شمارهٔ ۹۲: میرِ من خوَش میروی کاندر سر و پا میرمت
غزل شمارهٔ ۹۳: چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
غزل شمارهٔ ۹۴: زان یارِ دلنوازم، شُکری است با شکایت
غزل شمارهٔ ۹۵: مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
غزل شمارهٔ ۹۶: دردِ ما را نیست درمان الغیاث
غزل شمارهٔ ۹۷: تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج
غزل شمارهٔ ۹۸: اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح
غزل شمارهٔ ۹۹: دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ
غزل شمارهٔ ۱۰۰: دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد
غزل شمارهٔ ۱۰۱: شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بیبنیاد
غزل شمارهٔ ۱۰۲: دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد
غزل شمارهٔ ۱۰۳: روز وصلِ دوستداران یاد باد
غزل شمارهٔ ۱۰۴: جمالت آفتابِ هر نظر باد
غزل شمارهٔ ۱۰۵: صوفی ار باده بهاندازه خورَد نوشش باد
غزل شمارهٔ ۱۰۶: تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
غزل شمارهٔ ۱۰۷: حُسن تو همیشه در فزون باد
غزل شمارهٔ ۱۰۸: خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد
غزل شمارهٔ ۱۰۹: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
غزل شمارهٔ ۱۱۰: پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد
غزل شمارهٔ ۱۱۱: عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
غزل شمارهٔ ۱۱۲: آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
غزل شمارهٔ ۱۱۳: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
غزل شمارهٔ ۱۱۴: همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
غزل شمارهٔ ۱۱۵: درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
غزل شمارهٔ ۱۱۶: کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد
غزل شمارهٔ ۱۱۷: دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد
غزل شمارهٔ ۱۱۸: آن کس که به دست، جام دارد
غزل شمارهٔ ۱۱۹: دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۰: بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایهبان دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۱: هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۲: هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۳: مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۴: آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۵: شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
غزل شمارهٔ ۱۲۶: جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد
غزل شمارهٔ ۱۲۷: روشنیِ طلعتِ تو ماه ندارد
غزل شمارهٔ ۱۲۸: نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
غزل شمارهٔ ۱۲۹: اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما بِبَرَد
غزل شمارهٔ ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۱: بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۲: به آبِ روشنِ می عارفی طهارت کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۴: بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۵: چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۶: دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۷: دل از من بُرد و روی از من نهان کرد
غزل شمارهٔ ۱۳۸: یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد
غزل شمارهٔ ۱۳۹: رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد
غزل شمارهٔ ۱۴۰: دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد
غزل شمارهٔ ۱۴۱: دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد
غزل شمارهٔ ۱۴۲: دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
غزل شمارهٔ ۱۴۳: سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
غزل شمارهٔ ۱۴۴: به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
غزل شمارهٔ ۱۴۵: چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
غزل شمارهٔ ۱۴۶: صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار میآورد
غزل شمارهٔ ۱۴۷: نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
غزل شمارهٔ ۱۴۸: یارم چو قدحْ به دست گیرد
غزل شمارهٔ ۱۴۹: دلم جز مِهرِ مَهرویان، طریقی بر نمیگیرد
غزل شمارهٔ ۱۵۰: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
غزل شمارهٔ ۱۵۱: دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
غزل شمارهٔ ۱۵۲: در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
غزل شمارهٔ ۱۵۳: سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
غزل شمارهٔ ۱۵۴: راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
غزل شمارهٔ ۱۵۵: اگر روم ز پِیاش فتنهها برانگیزد
غزل شمارهٔ ۱۵۶: به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
غزل شمارهٔ ۱۵۷: هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
غزل شمارهٔ ۱۵۸: من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟
غزل شمارهٔ ۱۵۹: نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد
غزل شمارهٔ ۱۶۰: خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد
غزل شمارهٔ ۱۶۱: کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
غزل شمارهٔ ۱۶۲: خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد
غزل شمارهٔ ۱۶۳: گل بی رخِ یار خوش نباشد
غزل شمارهٔ ۱۶۴: نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد
غزل شمارهٔ ۱۶۵: مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
غزل شمارهٔ ۱۶۶: روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
غزل شمارهٔ ۱۶۷: ستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
غزل شمارهٔ ۱۶۸: گداخت جان که شود کارِ دل تمام و نشد
غزل شمارهٔ ۱۶۹: یاری اندر کس نمیبینیم، یاران را چه شد؟
غزل شمارهٔ ۱۷۰: زاهدِ خلوتنشین، دوش به مِیخانه شد
غزل شمارهٔ ۱۷۱: دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد
غزل شمارهٔ ۱۷۲: عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
غزل شمارهٔ ۱۷۴: مژده ای دل که دگر بادِ صبا بازآمد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: صبا به تهنیتِ پیرِ مِیفروش آمد
غزل شمارهٔ ۱۷۶: سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
غزل شمارهٔ ۱۷۸: هر که شد مَحرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد
غزل شمارهٔ ۱۷۹: رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
غزل شمارهٔ ۱۸۰: ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
غزل شمارهٔ ۱۸۱: بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند
غزل شمارهٔ ۱۸۲: حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند
غزل شمارهٔ ۱۸۳: دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند
غزل شمارهٔ ۱۸۴: دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
غزل شمارهٔ ۱۸۵: نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
غزل شمارهٔ ۱۸۶: گر مِیفروش حاجتِ رندان روا کند
غزل شمارهٔ ۱۸۷: دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
غزل شمارهٔ ۱۸۸: مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
غزل شمارهٔ ۱۸۹: طایرِ دولت اگر باز گذاری بِکُنَد
غزل شمارهٔ ۱۹۰: کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
غزل شمارهٔ ۱۹۱: آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند
غزل شمارهٔ ۱۹۲: سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟
غزل شمارهٔ ۱۹۳: در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند
غزل شمارهٔ ۱۹۴: سَمَنبویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند
غزل شمارهٔ ۱۹۵: غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
غزل شمارهٔ ۱۹۶: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
غزل شمارهٔ ۱۹۷: شاهدان گر دلبری زین سان کنند
غزل شمارهٔ ۱۹۸: گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟
غزل شمارهٔ ۱۹۹: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
غزل شمارهٔ ۲۰۰: دانی که چنگ و عود چه تَقریر میکنند؟
غزل شمارهٔ ۲۰۱: شرابِ بیغَش و ساقیِّ خوش دو دامِ رهند
غزل شمارهٔ ۲۰۲: بُوَد آیا که درِ میکدهها بگشایند
غزل شمارهٔ ۲۰۳: سالها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
غزل شمارهٔ ۲۰۴: یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
غزل شمارهٔ ۲۰۵: تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
غزل شمارهٔ ۲۰۶: پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود
غزل شمارهٔ ۲۰۷: یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود
غزل شمارهٔ ۲۰۸: خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد
غزل شمارهٔ ۲۰۹: قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
غزل شمارهٔ ۲۱۰: دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
غزل شمارهٔ ۲۱۱: دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
غزل شمارهٔ ۲۱۲: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
غزل شمارهٔ ۲۱۳: گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود
غزل شمارهٔ ۲۱۴: دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود
غزل شمارهٔ ۲۱۵: به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟
غزل شمارهٔ ۲۱۶: آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود
غزل شمارهٔ ۲۱۷: مسلمانان مرا وقتی دلی بود
غزل شمارهٔ ۲۱۸: در ازل هر کو به فیضِ دولت ارزانی بُوَد
غزل شمارهٔ ۲۱۹: کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود
غزل شمارهٔ ۲۲۰: از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد
غزل شمارهٔ ۲۲۱: چو دست بر سرِ زلفش زنم به تاب رَوَد
غزل شمارهٔ ۲۲۲: از سرِ کویِ تو هر کو به ملالت برود
غزل شمارهٔ ۲۲۳: هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
غزل شمارهٔ ۲۲۴: خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود
غزل شمارهٔ ۲۲۵: ساقی حدیثِ سرو و گل و لاله میرود
غزل شمارهٔ ۲۲۶: ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود
غزل شمارهٔ ۲۲۷: گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
غزل شمارهٔ ۲۲۸: گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟
غزل شمارهٔ ۲۲۹: بخت از دهانِ دوست نشانم نمیدهد
غزل شمارهٔ ۲۳۰: اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید
غزل شمارهٔ ۲۳۱: گفتم غمِ تو دارم گفتا غمَت سرآید
غزل شمارهٔ ۲۳۲: بر سرِ آنم که گر ز دست برآید
غزل شمارهٔ ۲۳۳: دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
غزل شمارهٔ ۲۳۴: چو آفتاب مِی از مشرقِ پیاله برآید
غزل شمارهٔ ۲۳۵: زهی خجسته زمانی که یار بازآید
غزل شمارهٔ ۲۳۶: اگر آن طایرِ قدسی ز دَرَم بازآید
غزل شمارهٔ ۲۳۷: نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
غزل شمارهٔ ۲۳۸: جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید
غزل شمارهٔ ۲۳۹: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
غزل شمارهٔ ۲۴۰: ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید
غزل شمارهٔ ۲۴۱: معاشران ز حریفِ شبانه یاد آرید
غزل شمارهٔ ۲۴۲: بیا که رایتِ منصورِ پادشاه رسید
غزل شمارهٔ ۲۴۳: بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید
غزل شمارهٔ ۲۴۴: معاشران گره از زلفِ یار باز کنید
غزل شمارهٔ ۲۴۵: الا ای طوطیِ گویایِ اسرار
غزل شمارهٔ ۲۴۶: عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار
غزل شمارهٔ ۲۴۷: صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار
غزل شمارهٔ ۲۴۸: ای صبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر
غزل شمارهٔ ۲۴۹: ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ یار بیار
غزل شمارهٔ ۲۵۰: روی بِنْمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر
غزل شمارهٔ ۲۵۱: شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر
غزل شمارهٔ ۲۵۲: گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
غزل شمارهٔ ۲۵۳: ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر
غزل شمارهٔ ۲۵۴: دیگر ز شاخِ سروِ سَهی بلبلِ صبور
غزل شمارهٔ ۲۵۵: یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور
غزل شمارهٔ ۲۵۶: نصیحتی کُنَمَت بشنو و بهانه مَگیر
غزل شمارهٔ ۲۵۷: روی بِنْما و مرا گو که ز جان دل برگیر
غزل شمارهٔ ۲۵۸: هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز
غزل شمارهٔ ۲۵۹: منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
غزل شمارهٔ ۲۶۰: ای سروِ نازِ حُسن که خوش میروی به ناز
غزل شمارهٔ ۲۶۱: درآ که در دلِ خسته توان درآید باز
غزل شمارهٔ ۲۶۲: حالِ خونین دلان که گوید باز؟
غزل شمارهٔ ۲۶۳: بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
غزل شمارهٔ ۲۶۴: خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز
غزل شمارهٔ ۲۶۵: برنیامد از تَمَّنایِ لَبَت کامم هنوز
غزل شمارهٔ ۲۶۶: دلم رمیدهٔ لولیوَشیست شورانگیز
غزل شمارهٔ ۲۶۷: ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس
غزل شمارهٔ ۲۶۸: گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس
غزل شمارهٔ ۲۶۹: دلا، رَفیقِ سفر بختِ نیکخواهت بس
غزل شمارهٔ ۲۷۰: دردِ عشقی کشیدهام که مَپُرس
غزل شمارهٔ ۲۷۱: دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس
غزل شمارهٔ ۲۷۲: باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش
غزل شمارهٔ ۲۷۳: اگر رفیقِ شفیقی، درست پیمان باش
غزل شمارهٔ ۲۷۴: به دورِ لاله قدح گیر و بیریا میباش
غزل شمارهٔ ۲۷۵: صوفی گُلی بچین و مُرَقَّع به خار بخش
غزل شمارهٔ ۲۷۶: باغبان گر پنجروزی صحبتِ گل بایدش
غزل شمارهٔ ۲۷۷: فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش
غزل شمارهٔ ۲۷۸: شرابِ تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش
غزل شمارهٔ ۲۷۹: خوشا شیراز و وضعِ بیمثالش
غزل شمارهٔ ۲۸۰: چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش
غزل شمارهٔ ۲۸۱: یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
غزل شمارهٔ ۲۸۲: بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش
غزل شمارهٔ ۲۸۳: سحر ز هاتفِ غیبم رسید مژده به گوش
غزل شمارهٔ ۲۸۴: هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش
غزل شمارهٔ ۲۸۵: در عهدِ پادشاهِ خطابخشِ جُرم پوش
غزل شمارهٔ ۲۸۶: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
غزل شمارهٔ ۲۸۷: ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش
غزل شمارهٔ ۲۸۸: کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش
غزل شمارهٔ ۲۸۹: مَجمَعِ خوبی و لطف است عِذار چو مَهَش
غزل شمارهٔ ۲۹۰: دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش
غزل شمارهٔ ۲۹۱: ما آزمودهایم در این شهر بختِ خویش
غزل شمارهٔ ۲۹۲: قسم به حشمت و جاه و جلالِ شاه شجاع
غزل شمارهٔ ۲۹۳: بامدادان که ز خلوتگَهِ کاخِ اِبداع
غزل شمارهٔ ۲۹۴: در وفایِ عشقِ تو مشهورِ خوبانم چو شمع
غزل شمارهٔ ۲۹۵: سَحَر به بویِ گلستان دَمی شدم در باغ
غزل شمارهٔ ۲۹۶: طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
غزل شمارهٔ ۲۹۷: زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
غزل شمارهٔ ۲۹۸: مقامِ امن و مِیِ بیغَش و رَفیقِ شَفیق
غزل شمارهٔ ۲۹۹: اگر شراب خوری جُرعهای فَشان بر خاک
غزل شمارهٔ ۳۰۰: هزار دشمنم اَر میکنند قصدِ هلاک
غزل شمارهٔ ۳۰۱: ای دلِ ریشِ مرا با لبِ تو حقِّ نمک
غزل شمارهٔ ۳۰۲: خوش خبر باشی ای نسیمِ شِمال
غزل شمارهٔ ۳۰۳: شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال
غزل شمارهٔ ۳۰۴: دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل
غزل شمارهٔ ۳۰۵: به وقت گُل شدم از توبهٔ شراب خَجِل
غزل شمارهٔ ۳۰۶: اگر به کویِ تو باشد مرا مَجالِ وصول
غزل شمارهٔ ۳۰۷: هر نکتهای که گفتم در وصفِ آن شَمایل
غزل شمارهٔ ۳۰۸: ای رُخَت چون خُلد و لَعلَت سَلسَبیل
غزل شمارهٔ ۳۰۹: عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْفام
غزل شمارهٔ ۳۱۰: مرحبا طایرِ فَرُّخ پِیِ فرخنده پیام
غزل شمارهٔ ۳۱۱: عاشقِ رویِ جوانی خوشِ نوخاستهام
غزل شمارهٔ ۳۱۲: بُشری اِذِ السَّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
غزل شمارهٔ ۳۱۳: بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
غزل شمارهٔ ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو بِبُرد از دستم
غزل شمارهٔ ۳۱۵: به غیر از آن که بِشُد دین و دانش از دستم
غزل شمارهٔ ۳۱۶: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
غزل شمارهٔ ۳۱۷: فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم
غزل شمارهٔ ۳۱۸: مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم
غزل شمارهٔ ۳۱۹: سالها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم
غزل شمارهٔ ۳۲۰: دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب میزدم
غزل شمارهٔ ۳۲۱: هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
غزل شمارهٔ ۳۲۲: خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم
غزل شمارهٔ ۳۲۳: ز دستِ کوتهِ خود زیرِ بارم
غزل شمارهٔ ۳۲۴: گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
غزل شمارهٔ ۳۲۵: گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم
غزل شمارهٔ ۳۲۶: در نهانخانهٔ عِشرت صَنَمی خوش دارم
غزل شمارهٔ ۳۲۷: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
غزل شمارهٔ ۳۲۸: من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟
غزل شمارهٔ ۳۲۹: جوزا سَحَر نهادْ حمایل برابرم
غزل شمارهٔ ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم
غزل شمارهٔ ۳۳۱: به تیغم گَر کشد دستش نگیرم
غزل شمارهٔ ۳۳۲: مزن بر دل ز نوکِ غمزه تیرم
غزل شمارهٔ ۳۳۳: نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
غزل شمارهٔ ۳۳۴: گر دست رَسَد در سرِ زُلفینِ تو بازم
غزل شمارهٔ ۳۳۵: در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم
غزل شمارهٔ ۳۳۶: مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم
غزل شمارهٔ ۳۳۷: چرا نه در پِیِ عزمِ دیارِ خود باشم
غزل شمارهٔ ۳۳۸: من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم
غزل شمارهٔ ۳۳۹: خیالِ رویِ تو چون بُگذَرَد به گلشنِ چَشم
غزل شمارهٔ ۳۴۰: من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم
غزل شمارهٔ ۳۴۱: گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم
غزل شمارهٔ ۳۴۲: حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم
غزل شمارهٔ ۳۴۳: چِل سال بیش رفت که من لاف میزنم
غزل شمارهٔ ۳۴۴: عمریست تا من در طلب، هر روز گامی میزنم
غزل شمارهٔ ۳۴۵: بی تو ای سروِ روان، با گل و گلشن چه کنم؟
غزل شمارهٔ ۳۴۶: من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم
غزل شمارهٔ ۳۴۷: صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
غزل شمارهٔ ۳۴۸: دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم
غزل شمارهٔ ۳۴۹: دوش سودایِ رُخَش گفتم ز سر بیرون کُنَم
غزل شمارهٔ ۳۵۰: به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنَم
غزل شمارهٔ ۳۵۱: حاشا که من به موسمِ گُل تَرکِ مِی کُنم
غزل شمارهٔ ۳۵۲: روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
غزل شمارهٔ ۳۵۳: من ترکِ عشقِ شاهد و ساغر نمیکنم
غزل شمارهٔ ۳۵۴: به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم
غزل شمارهٔ ۳۵۵: حالیا مصلحتِ وقت در آن میبینم
غزل شمارهٔ ۳۵۶: گَرَم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
غزل شمارهٔ ۳۵۷: در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
غزل شمارهٔ ۳۵۸: غمِ زمانه که هیچش کَران نمیبینم
غزل شمارهٔ ۳۵۹: خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم
غزل شمارهٔ ۳۶۰: گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم
غزل شمارهٔ ۳۶۱: آن که پامالِ جفا کرد چو خاکِ راهم
غزل شمارهٔ ۳۶۲: دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم
غزل شمارهٔ ۳۶۳: دَردَم از یار است و درمان نیز هم
غزل شمارهٔ ۳۶۴: ما بی غمانِ مستِ دل از دست دادهایم
غزل شمارهٔ ۳۶۵: عمریست تا به راهِ غَمَت رو نهادهایم
غزل شمارهٔ ۳۶۶: ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
غزل شمارهٔ ۳۶۷: فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم
غزل شمارهٔ ۳۶۸: خیز تا از درِ میخانه گُشادی طلبیم
غزل شمارهٔ ۳۶۹: ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
غزل شمارهٔ ۳۷۰: صَلاح از ما چه میجویی؟ که مستان را صَلا گفتیم
غزل شمارهٔ ۳۷۱: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
غزل شمارهٔ ۳۷۲: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
غزل شمارهٔ ۳۷۳: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
غزل شمارهٔ ۳۷۴: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
غزل شمارهٔ ۳۷۵: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
غزل شمارهٔ ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
غزل شمارهٔ ۳۷۷: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غزل شمارهٔ ۳۷۸: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
غزل شمارهٔ ۳۷۹: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
غزل شمارهٔ ۳۸۰: بارها گفتهام و بار دگر میگویم
غزل شمارهٔ ۳۸۱: گرچه ما بندگان پادشهیم
غزل شمارهٔ ۳۸۲: فاتحهای چو آمدی، بر سر خستهای بخوان
غزل شمارهٔ ۳۸۳: چندان که گفتم غم با طبیبان
غزل شمارهٔ ۳۸۴: میسوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان
غزل شمارهٔ ۳۸۵: یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
غزل شمارهٔ ۳۸۶: خدا را کم نشین با خرقه پوشان
غزل شمارهٔ ۳۸۷: شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
غزل شمارهٔ ۳۸۸: بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن
غزل شمارهٔ ۳۸۹: چو گل هر دم به بویت جامه در تن
غزل شمارهٔ ۳۹۰: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
غزل شمارهٔ ۳۹۱: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟
غزل شمارهٔ ۳۹۲: دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
غزل شمارهٔ ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
غزل شمارهٔ ۳۹۴: ای روی ماهمنظر تو نوبهار حُسن
غزل شمارهٔ ۳۹۵: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
غزل شمارهٔ ۳۹۶: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
غزل شمارهٔ ۳۹۷: ز در در آ و شبستان ما منور کن
غزل شمارهٔ ۳۹۸: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
غزل شمارهٔ ۳۹۹: کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
غزل شمارهٔ ۴۰۰: بالابلند عشوهگر نقشباز من
غزل شمارهٔ ۴۰۱: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
غزل شمارهٔ ۴۰۲: نکتهای دلکَش بگویم خالِ آن مَهرو ببین
غزل شمارهٔ ۴۰۳: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
غزل شمارهٔ ۴۰۴: میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
غزل شمارهٔ ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او
غزل شمارهٔ ۴۰۶: گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
غزل شمارهٔ ۴۰۷: مزرعِ سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو
غزل شمارهٔ ۴۰۸: ای آفتاب آینه دار جمال تو
غزل شمارهٔ ۴۰۹: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
غزل شمارهٔ ۴۱۰: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
غزل شمارهٔ ۴۱۱: تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو
غزل شمارهٔ ۴۱۲: مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمانابرو
غزل شمارهٔ ۴۱۳: خط عذار یار که بگرفت ماه از او
غزل شمارهٔ ۴۱۴: گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
غزل شمارهٔ ۴۱۵: ای پیک راستان خبر یار ما بگو
غزل شمارهٔ ۴۱۶: خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
غزل شمارهٔ ۴۱۷: عیشم مدام است از لعل دلخواه
غزل شمارهٔ ۴۱۸: گر تیغ بارد در کوی آن ماه
غزل شمارهٔ ۴۱۹: وصال او ز عمر جاودان به
غزل شمارهٔ ۴۲۰: ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟
غزل شمارهٔ ۴۲۱: در سرای مغان رفته بود و آب زده
غزل شمارهٔ ۴۲۲: ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمدهای
غزل شمارهٔ ۴۲۳: دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
غزل شمارهٔ ۴۲۴: از من جدا مشو که توام نور دیدهای
غزل شمارهٔ ۴۲۵: دامنکشان همیشد در شرب زرکشیده
غزل شمارهٔ ۴۲۶: از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه
غزل شمارهٔ ۴۲۷: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
غزل شمارهٔ ۴۲۸: سحرگاهان که مخمور شبانه
غزل شمارهٔ ۴۲۹: ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
غزل شمارهٔ ۴۳۰: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
غزل شمارهٔ ۴۳۱: لبش میبوسم و در میکشم می
غزل شمارهٔ ۴۳۲: مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی
غزل شمارهٔ ۴۳۳: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
غزل شمارهٔ ۴۳۴: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
غزل شمارهٔ ۴۳۵: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
غزل شمارهٔ ۴۳۶: آن غالیهخط گر سوی ما نامه نوشتی
غزل شمارهٔ ۴۳۷: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
غزل شمارهٔ ۴۳۸: سَبَتْ سَلْمیٰ بِصُدْغَیها فُؤادی
غزل شمارهٔ ۴۳۹: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
غزل شمارهٔ ۴۴۰: سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
غزل شمارهٔ ۴۴۱: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
غزل شمارهٔ ۴۴۲: به جان او که گرم دسترس به جان بودی
غزل شمارهٔ ۴۴۳: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
غزل شمارهٔ ۴۴۴: شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری
غزل شمارهٔ ۴۴۵: تو را که هر چه مراد است در جهان داری
غزل شمارهٔ ۴۴۶: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شمارهٔ ۴۴۷: بیا با ما مورز این کینه داری
غزل شمارهٔ ۴۴۸: ای که در کوی خرابات مقامی داری
غزل شمارهٔ ۴۴۹: ای که مهجوری عشاق روا میداری
غزل شمارهٔ ۴۵۰: روزگاریست که ما را نگران میداری
غزل شمارهٔ ۴۵۱: خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
غزل شمارهٔ ۴۵۲: طفیل هستی عشقند آدمی و پری
غزل شمارهٔ ۴۵۳: ای که دایم به خویش مغروری
غزل شمارهٔ ۴۵۴: ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
غزل شمارهٔ ۴۵۵: عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شمارهٔ ۴۵۶: نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
غزل شمارهٔ ۴۵۷: هزار جهد بکردم که یار من باشی
غزل شمارهٔ ۴۵۸: ای دل آندم که خراب از می گلگون باشی
غزل شمارهٔ ۴۵۹: زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
غزل شمارهٔ ۴۶۰: سُلَیمیٰ مُنذُ حَلَّت بِالْعراقِ
غزل شمارهٔ ۴۶۱: کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی
غزل شمارهٔ ۴۶۲: یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
غزل شمارهٔ ۴۶۳: سلام الله ما کر اللیالی
غزل شمارهٔ ۴۶۴: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
غزل شمارهٔ ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
غزل شمارهٔ ۴۶۶: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
غزل شمارهٔ ۴۶۷: زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی
غزل شمارهٔ ۴۶۸: که بَرَد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
غزل شمارهٔ ۴۶۹: أَتَتْ رَوائِحُ رَنْدِ الْحِمیٰ و زادَ غَرامی
غزل شمارهٔ ۴۷۰: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
غزل شمارهٔ ۴۷۱: ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
غزل شمارهٔ ۴۷۲: احمد الله علی معدلة السلطان
غزل شمارهٔ ۴۷۳: وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی
غزل شمارهٔ ۴۷۴: هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
غزل شمارهٔ ۴۷۵: گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
غزل شمارهٔ ۴۷۶: نسیم صبح سعادت! بدان نشان که تو دانی
غزل شمارهٔ ۴۷۷: دو یار زیرک و از باده کهن دو منی
غزل شمارهٔ ۴۷۸: نوش کن جام شراب یک منی
غزل شمارهٔ ۴۷۹: صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
غزل شمارهٔ ۴۸۰: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
غزل شمارهٔ ۴۸۱: بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
غزل شمارهٔ ۴۸۲: ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
غزل شمارهٔ ۴۸۳: سحرگه رهروی در سرزمینی
غزل شمارهٔ ۴۸۴: تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
غزل شمارهٔ ۴۸۵: ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
غزل شمارهٔ ۴۸۶: بلبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلوی
غزل شمارهٔ ۴۸۷: ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
غزل شمارهٔ ۴۸۸: سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
غزل شمارهٔ ۴۸۹: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
غزل شمارهٔ ۴۹۰: در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
غزل شمارهٔ ۴۹۱: به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
غزل شمارهٔ ۴۹۲: سلامی چو بوی خوش آشنایی
غزل شمارهٔ ۴۹۳: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
غزل شمارهٔ ۴۹۴: ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به درآیی
غزل شمارهٔ ۴۹۵: می خواه و گل افشان کن، از دهر چه میجویی؟