اشعار منتسب

نوشته حافظ در دیوان حافظ

اشعار منتسب

شمارهٔ ۱: ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما شمارهٔ ۲: صبح دولت می‌دمد کو جام همچون آفتاب شمارهٔ ۳: اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است شمارهٔ ۴: غمش تا در دلم مَأوا گرفته است شمارهٔ ۵: هوس باد بهارم به سوی صحرا برد شمارهٔ ۶: صراحی دگر بارم از دست برد شمارهٔ ۷: من و صلاح و سلامت؟ کَس این گمان نَبَرَد شمارهٔ ۸: کارم ز دور چرخ به سامان نمی‌رسد شمارهٔ ۹: در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد شمارهٔ ۱۰: صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند شمارهٔ ۱۱: مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید شمارهٔ ۱۲: دلا چندَم بریزی خون؟ ز دیده شرم دار آخر شمارهٔ ۱۳: صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز شمارهٔ ۱۴: جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس شمارهٔ ۱۵: به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش شمارهٔ ۱۶: رهروان را عشق بس باشد دلیل شمارهٔ ۱۷: روز عید است و من امروز در آن تدبیرم شمارهٔ ۱۸: ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو شمارهٔ ۱۹: ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده شمارهٔ ۲۰: من دوش پنهان می‌شدم تا قصر جانان سنگنک شمارهٔ ۲۱: مطرب خوش‌نوا بگو تازه به تازه نو به نو شمارهٔ ۲۲: گر زلف پریشانت در دست صبا افتد شمارهٔ ۲۳: ببین هلالِ محرّم بخواه ساغر راح شمارهٔ ۲۴ - ساقی‌نامهٔ ۹: من ار زآن که گردم به مستی هلاک شمارهٔ ۲۵: ای ز شرم عارضت گل کرده خوی شمارهٔ ۲۶: به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع شمارهٔ ۲۷: نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی شمارهٔ ۲۸: دریغا خلعت حسن جوانی شمارهٔ ۲۹: بلبل اندر ناله و، گُل خندهٔ خوش می‌زند شمارهٔ ۳۰: برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت شمارهٔ ۳۱: می‌زنم هر نفس از دست فراقت فریاد شمارهٔ ۳۲: عشقت نه سرسری‌ست که از دل به در شود شمارهٔ ۳۳: ساقیا ساغر شراب بیار شمارهٔ ۳۴: مباد کس چو من خسته مبتلای فراق شمارهٔ ۳۵: پدید آمد رسوم بی وفایی شمارهٔ ۳۶: بیار باده و بازم رهان ز مخموری شمارهٔ ۳۷: ای باد نسیم یار داری شمارهٔ ۳۸: برو زاهد به امیدی که داری شمارهٔ ۳۹: جای حضور و گلشن امن است این سرای شمارهٔ ۴۰: شب از مطرب که دل خوش باد وی را شمارهٔ ۴۱: لطف باشد گر نپوشى از گداها، روت را شمارهٔ ۴۲: تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا شمارهٔ ۴۳: خوشتر از کوی خرابات نباشد جایی شمارهٔ ۴۴: چون در جهان خوبی امروز کامکاری شمارهٔ ۴۵: ساقی اگرت هوای ماهی شمارهٔ ۴۶: برو ای طبیبم از سر که خبر ز سر ندارم شمارهٔ ۴۷: دلبر و جانان من برد دل و جان من شمارهٔ ۴۸: عید است و موسم گل، ساقی بیار باده شمارهٔ ۴۹ - رباعی: روزی که فلک از تو بریده‌ست مرا شمارهٔ ۵۰: اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی شمارهٔ ۵۱ - رباعی: زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد شمارهٔ ۵۲ - رباعی: شب رفت به پایان و حکایت باقیست شمارهٔ ۵۳ - رباعی: یا کار به کام دل مجروح شود شمارهٔ ۵۴ - رباعی: راه طلب تو خار غم‌ها دارد شمارهٔ ۵۵: گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود