شمارهٔ ۱۴: جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس

نوشته حافظ در دیوان حافظ فصل اشعار منتسب

جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس

بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس


ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست

جرم نکرده عفو کن و ماجرا مپرس


خواهی که روشنت شود احوال سوز ما

از ذره پرس قصه ز باد هوا مپرس


من ذوق سوز عشق تو دانم نه مدعی

از شمع پرس قصه ز باد صبا مپرس


هیچ آگهی ز عالم درویشیش نبود

آن کس که با تو گفت که درویش را مپرس


از دلق‌پوش صومعه نقد طلب مجوی

یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس


در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست

ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس


ما قصهٔ سکندر و دارا نخوانده‌ایم

از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس


حافظ رسید موسم گل معرفت مگوی

دریاب نقد وقت و ز چون و چرا مپرس


نظر خود را بنویسید

نظرات