شمارهٔ ۲۷: نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی

نوشته حافظ در دیوان حافظ فصل اشعار منتسب

نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی

از در ما در آ اگر طالب عشق سرمدی


باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد

آب زند بر آتشش معجزهٔ محمدی


شعبده باز می کنی هر دم و نیست این روا

قال رسول ربنا ما انا قط من ددی


گر تو بدین جمال و فر، سوی چمن کنی گذر

سوسن و سرو و گل به تو جمله شوند مقتدی


مرغ دل تو حافظا بستهٔ دام آرزوست

ای متعلق خجل دم مزن از مجردی


نظر خود را بنویسید

نظرات