ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه

نوشته رودکی در دیوان اشعار رودکی بخش مثنوی‌ها

ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه

بخش ۱: هرکه نامخت ازگذشت روزگار بخش ۲: از خراسان آن خورِ طاووس وش بخش ۳: هم چنان سرمه که دخت خوب روی بخش ۴: شب زمستان بود، کپی سرد یافت بخش ۵: آن گرنج و آن شکر برداشت پاک بخش ۶: دمنه را گفتا که تا: این بانگ چیست؟ بخش ۷: گفت: هنگامی یکی شهزاده بود بخش ۸: کشتیی بر آب و کشتیبانش باد بخش ۹: بانگ زله کرد خواهد کر گوش بخش ۱۰: وز درخت اندر، گواهی خواهد اوی بخش ۱۱: همچنان کَبتی که دارد انگبین بخش ۱۲: هیچ شادی نیست اندر این جهان بخش ۱۳: تا جهان بود از سر آدم فراز بخش ۱۴: گفت با خرگوش خانه خان من بخش ۱۵: آن که را دانم که: اویم دشمنست بخش ۱۶: کار چون بسته شود بگشایدا بخش ۱۷: بار کژ مردم به کنگرش اندرا بخش ۱۸: آفریده مردمان مر رنج را بخش ۱۹: اندر آمد مرد با زن چرب چرب بخش ۲۰: شاه دیگر روز باغ آراست خوب بخش ۲۱: خود ترا جوید همه خوبی و زیب بخش ۲۲: پس تبیری دید نزدیک درخت بخش ۲۳: با کُروز و خرمی، آهو به دشت بخش ۲۴: خایگان تو چو کابیله شدست بخش ۲۵: چون درآمد آن کدیور، مرد زفت بخش ۲۶: آمد این شبدیز با مرد خراج بخش ۲۷: دست و کف و پای پیران پر کلخج بخش ۲۸: گر خوری از خوردن افزایدت رنج بخش ۲۹: گفت: خیز اکنون و سازه ره بسیچ بخش ۳۰: آهو از دام اندرون آواز داد بخش ۳۱: پادشا سیمرغ دریا را ببرد بخش ۳۲: اندر آن شهری که موش آهن خورد بخش ۳۳: از فراوانی، که خشکا مار کرد بخش ۳۴: آنگهی گنجور مشک آمار کرد بخش ۳۵: چونکه مالیده بدو گستاخ شد بخش ۳۶: چون که نالنده بدو گستاخ شد بخش ۳۷: کرد روبه یوزواری یک زَغَند بخش ۳۸: مرد دینی رفت و آوردش کَنَند بخش ۳۹: گنبدی نهمار بر برده، بلند بخش ۴۰: روز جستن تازیانی چون نوند بخش ۴۱: روز جستن تازیانی چون نوند بخش ۴۲: گر بزان شهر با من تاختند بخش ۴۳: نان آن مدخل ز بس زشتم نمود بخش ۴۴: گفت دینی را که: این دینار بود بخش ۴۵: زن چو این بشنیده شد خاموش بود بخش ۴۶: سرخی خفچه نگر از سرخ بید بخش ۴۷: چون کشف انبوه غوغایی بدید بخش ۴۸: سر فرو بردم میان آبخور بخش ۴۹: خور به شادی روزگار نوبهار بخش ۵۰: داشتی آن تاجر دولت شعار بخش ۵۱: مرد مزدور اندر آغازید کار بخش ۵۲: آشکوخَد بر زمین هموار بر بخش ۵۳: از تو دارم هر چه در خانه خنور بخش ۵۴: گرسنه روباه شد تا آن تبیر بخش ۵۵: آتشی بنشاند از تن تفت و تیز بخش ۵۶: وز چکاوک نوف بینی رستخیز بخش ۵۷: چون گل سرخ از میان پیلگوش بخش ۵۸: شیر خشم آورد و جست از جای خویش بخش ۵۹: ابله و فرزانه را فرجام خاک بخش ۶۰: موی سر جغبوت و جامه ریمناک بخش ۶۱: زد کلوخی بر هباک آن فزاک بخش ۶۲: از دهان تو همی آید غشاک بخش ۶۳: خشم آمدش و همان گه گفت: ویک بخش ۶۴: ماده گفتا: هیچ شرمت نیست، ویک بخش ۶۵: دم سگ بینی ابا بتفوز سگ بخش ۶۶: چون فراز آید بدو آغاز مرگ بخش ۶۷: ایستاده دیدم آن جا دزد و غول بخش ۶۸: چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم بخش ۶۹: تا به خانه برد زن را با دلام بخش ۷۰: نزد آن شاه زمین کردش پیام بخش ۷۱: بس که برگفته پشیمان بوده‌ام بخش ۷۲: کرد باید مر مرا و او را رون بخش ۷۳: پس شتابان آمد اینک پیرزن بخش ۷۴: زش ازو پاسخ دهم اندر نهان بخش ۷۵: چون بگردد پای او از پایدان بخش ۷۶: مار و غنده کربشه با کژدمان بخش ۷۷: تاک رز بینی شده دینارگون بخش ۷۸: از همالان وز برادر من فزون بخش ۷۹: گر درم داری، گزند آرد بدین بخش ۸۰: مرد را نهمار خشم آمد ازین بخش ۸۱: ار همه خوبی و نیکی دارد او بخش ۸۲: تنگ شد عالم برو از بهر گاو بخش ۸۳: گفت: فردا بینی‌ام در پیش تو بخش ۸۴: کاش آن گوید که باشد بیش نه بخش ۸۵: هیچ گنجی نیست از فرهنگ به بخش ۸۶: روی هر یک چون دو هفته گرد ماه بخش ۸۷: اخترانند آسمانشان جایگاه بخش ۸۸: سوس پرورده به می بگداخته بخش ۸۹: پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته بخش ۹۰: نزد تو آماده بدو آراسته بخش ۹۱: سنجد چیلان بدو نیمه شده بخش ۹۲: هست از مغز سرت، ای منگله بخش ۹۳: بهترین یاران و نزدیکان همه بخش ۹۴: پس بیو بارید ایشان را همه بخش ۹۵: جای کرد از بهر بودن کازه‌ای بخش ۹۶: گفت: ای من، مرد خام کل درای بخش ۹۷: بینی و گنده دهان داری و نای بخش ۹۸: پیسی و ناسور کون و گربه پای بخش ۹۹: آبکندی دور و بس تاریک جای بخش ۱۰۰: زشت و نافرهخته و نابخردی بخش ۱۰۱: من سخن گویم، تو کانایی کنی بخش ۱۰۲: دستگاه او نداند کز چه روی؟ بخش ۱۰۳: شو، بدان گنج اندرون خمی بجوی بخش ۱۰۴: چون یکی جغبوت پستان‌بند اوی بخش ۱۰۵: خم و خنبه پر ز انده، دل تهی