غزل شمارهٔ ۲۰۳: بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس

نوشته خاقانی در دیوان اشعار خاقانی فصل غزلیات

بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس

تا اوست اندر او دل خرم نیافت کس


منسوخ کن حدیث جهان را که در جهان

هرگز دو دوست یک‌دل و همدم نیافت کس


آن حال کز وفای سگی باز گفته‌اند

دیری است تا ز گوهر آدم نیافت کس


در ساحت زمین مطلب کیمیای انس

کاندر خزانه‌ها فلک هم نیافت کس


چندین مگوی مرهم و مرهم که هر که بود

در خستگی فروشد و مرهم نیافت کس


در چار بالش عدم آی از بساط کون

کاینجا دم مراد مسلم نیافت کس


چون قفل و پره آلت بند است روز و شب

زان لاجرم کلید در غم نیافت کس


خاقانیا ز عالم وحشت مجوی انس

کانفاس عیسی از دم ارقم نیافت کس


نظر خود را بنویسید

نظرات