غزل شمارهٔ ۲۷۶: ای صبح مرا حدیث آن مه کن

نوشته خاقانی در دیوان اشعار خاقانی فصل غزلیات

ای صبح مرا حدیث آن مه کن

ای باد، مرا ز زلفش آگه کن


ای قرصهٔ آفتاب پیش من

بگشای زبان، قصد آن مه کن


ای خیل خیال دوست هر ساعت

از سبزهٔ جان مرا چراگه کن


ای لاف زده ز عشق و دل داده

جان هم بده و به کوی او ره کن


ای خاقانی دراز شد قصه

جان خواهد یار قصه کوته کن


نظر خود را بنویسید

نظرات