قصاید

نوشته خاقانی در دیوان اشعار خاقانی

قصاید

شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء: جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ شمارهٔ ۲ - مطلع دوم: کار من بالا نمی‌گیرد در این شیب بلا شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار: عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا شمارهٔ ۴ - در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص): سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا شمارهٔ ۵ - در نعت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله: طفلی هنوز بستهٔ گهوارهٔ فنا شمارهٔ ۶ - در پند و اندرز و معراج حضرت ختمی مرتبت: ای پنج نوبه کوفته در دار ملک لا شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان: نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر: فلک کژروتر است از خط ترسا شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است: از سر زلف تو بوئی سر به مهر آمد به ما شمارهٔ ۱۰ - رشید الدین وطوط در مدح خاقانی قصیده‌ای مشتمل بر سی و یک بیت سرود و برای او فرستاد که اولش این است «ای سپهر قدر را خورشید و ماه وی سریر فضل را دستور و شاه» «افضل الدین شمارهٔ ۱۱ - در صفت عشق و مدح شیخ الاسلام ناصر الدین ابراهیم: عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا شمارهٔ ۱۲ - مطلع دوم: ای صفت زلف تو غارت ایمان ما شمارهٔ ۱۳ - مطلع سوم: نافهٔ آهو شده است ناف زمین از صبا شمارهٔ ۱۴ - مطلع چهارم: داد مرا روزگار مالش دست جفا شمارهٔ ۱۵ - در ستایش ابوالمظفر جلال الدین شروان شاه: صبح است کمانکش اختران را شمارهٔ ۱۶ - مطلع دوم: ای رای تو صیقل اختران را شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار: زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر): رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب شمارهٔ ۱۹ - در مدح خاقان اکبر شروان شاه منوچهربن فریدون و بستن سد باقلانی و التزام صبح در هر بیت: جبههٔ زرین نمود طرهٔ صبح از نقاب شمارهٔ ۲۰ - مطلع دوم: شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب شمارهٔ ۲۱ - مطلع سوم: صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب شمارهٔ ۲۲ - مطلع چهارم: دوش برون شد ز دلو یوسف زرین نقاب شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه: مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب شمارهٔ ۲۴ - در تحسر و تالم از مرگ کافی الدین عمربن عثمان عموی خود گوید: راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب شمارهٔ ۲۵ - در حسب حال و شکایت از استرداد ملکی که بوی داده بودند: شاه را تاج ثنا دادم نخواهم بازخواست شمارهٔ ۲۶ - در شکایت از زندان: راحت از راه دل چنان برخاست شمارهٔ ۲۷ - در فقر و گوشه نشینی و گله از سفر: قلم بخت من شکسته سر است شمارهٔ ۲۸ - در مدح عموی خود کافی الدین شروانی: طبع کافی که عسکر هنر است شمارهٔ ۲۹ - در مدح دستور اعظم مختار الدین: دل صید زلف اوست به خون در نکوتر است شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا: رستم و بهرام را بهم چه مصاف است شمارهٔ ۳۱ - در مدح خواجه همام الدین حاجب و یاد کردن از مرگ منوچهر: شهری به فتنه شد که فلانی از آن ماست شمارهٔ ۳۲ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه: صبح تا آستین برافشانده است شمارهٔ ۳۳ - در مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان شروان شاه و ملکه: دل روی مراد از آن ندیده است شمارهٔ ۳۴ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه: این پرده کاسمان جلال آستان اوست شمارهٔ ۳۵ - در بی‌اعتنایی به دنیا: نه به دولت نظری خواهم داشت شمارهٔ ۳۶ - قصیده: تا دل من دل به قناعت نهاد شمارهٔ ۳۷ - در مرثیهٔ سپهبد کیالواشیر: عهد عشق نیکوان بدرود باد شمارهٔ ۳۸ - در رثاء بهاء الدین احمد: دل ز راحت نشان نخواهد داد شمارهٔ ۳۹ - در ستایش صفوة الدین بانوی شروان شاه اخستان: بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد شمارهٔ ۴۰ - قصیده: هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد شمارهٔ ۴۱ - قصیده: خسرو بدار ملک جم ایوان تازه کرد شمارهٔ ۴۲ - در تهنیت ولادت فرزند اخستان شاه: صبح چو کام قنینه خنده برآورد شمارهٔ ۴۳ - تجدید مطلع: آن مه نو بین که آفتاب برآورد شمارهٔ ۴۴ - دربارهٔ بیماری خود: عارضهٔ تازه بین که رخ به من آورد شمارهٔ ۴۵ - در ستایش عز الدوله: دست درافشان چو زی تیغ درفشان آورد شمارهٔ ۴۶ - در ستایش اتابک اعظم مظفر الدین قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز: صبح چون زلف شب براندازد شمارهٔ ۴۷ - مطلع دوم: دل به سودای تو سر اندازد شمارهٔ ۴۸ - قصیده: منتظری تا ز روزگار چه خیزد شمارهٔ ۴۹ - قصیده: تشنهٔ دل به آب می‌نرسد شمارهٔ ۵۰ - در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز: آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد شمارهٔ ۵۱ - قصیده: خوی فلک بین که چه ناپاک شد شمارهٔ ۵۲ - در رثاء زوجهٔ خود: دیر خبر یافتی که یار تو گم شد شمارهٔ ۵۳ - قصیده: ای دل، به سرِ مویی، آزاد نخواهی شد. شمارهٔ ۵۴ - در ستایش رکن الدین محمد بن عبد الرحمن طغان یزک: جام طرب کش که صبح کام برآمد شمارهٔ ۵۵ - وقتی او را از رفتن به خراسان منع می‌کردند مشتاقانه این قصیدهٔ را سرود: چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند شمارهٔ ۵۶ - قصیده: لطف ملک العرش به من سایه برافکند شمارهٔ ۵۷ - قصیده: بس بس ای طالع خاقانی چند شمارهٔ ۵۸ - این قصیدهٔ را در جواب امام مجد الدین سروده و به مدح شاه اخستان پایان داده است: الصبوح ای دل که جان خواهم فشاند شمارهٔ ۵۹ - در رثاء خانوادهٔ خود: دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند شمارهٔ ۶۰ - در شکایت از روزگار: به فلک تخته در ندوخته‌اند شمارهٔ ۶۱ - تجدید مطلع: دوش بر گردون رنگی دگر آمیخته‌اند شمارهٔ ۶۲ - در ستایش منوچهر بن فریدون شروان شاه: می و مشک است که با صبح برآمیخته‌اند شمارهٔ ۶۳ - قصیده: دل‌های ما قرارگه درد کرده‌اند شمارهٔ ۶۴ - در ستایش ابو المظفر اخستان شروان شاه: صبح خیزان کاستین بر آسمان افشانده‌اند شمارهٔ ۶۵ - مطلع دوم: گوئیی کز عشق او یک شهر جان افشانده‌اند شمارهٔ ۶۶ - مطلع سوم: تا غبار از چتر شاه اختران افشانده‌اند شمارهٔ ۶۷ - این قصیدهٔ را نهزة الارواح و نزهة الاشباح گویند و در کعبهٔ معظمه انشاء کرده مطلع اول صفت عشق و مقصد صدق کند و باز شرح منازل و مناسک راه کعبه دهد از بغداد تا مکه: شب روا شمارهٔ ۶۸ - مطلع دوم: تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده‌اند شمارهٔ ۶۹ - مطلع سوم: دشت موقف را لباس از جوهر جان دیده‌اند شمارهٔ ۷۰ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز: صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختند شمارهٔ ۷۱ - مطلع دوم: دوش چون خورشید را مصروع خاور ساختند شمارهٔ ۷۲ - مطلع سوم: طره مفشان کز هلالت عید جان برساختند شمارهٔ ۷۳ - قصیده: سرورانی که مرا تاج سرند شمارهٔ ۷۴ - قصیده: امروز مال و جاه خسان دارند شمارهٔ ۷۵ - قصیده: مرد آن بود که از سر دردی قدم زند شمارهٔ ۷۶ - در شکایت از زندان: غصه بر هر دلی که کار کند شمارهٔ ۷۷ - در ستایش شروان شاه: صورت نمی‌بندد مرا کان شوخ پیمان نشکند شمارهٔ ۷۸ - ایضا در مرثیهٔ خانوادهٔ خود: راز دلم جور روزگار برافکند شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران: گردون نقاب صبح به عمدا برافکند شمارهٔ ۸۰ - مطلع دوم: نوروز برقع از رخ زیبا برافکند شمارهٔ ۸۱ - این قصیدهٔ را حرز الحجاز خوانند در کعبهٔ علیا انشاء کرده و بر بالین مقدس پیغمبر اکرم صلوات الله علیه در یثرب به پایان آورده: شب روان چو رخ صبح آینه سیما بینند شمارهٔ ۸۲ - این قصیدهٔ به نام کنز الرکاز است و خاقانی آن را در ستایش پیغمبر اکرم و در جوار تربت مقدس آن حضرت سروده است: مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند شمارهٔ ۸۳ - قصیده: به جوی سلامت کس آبی نبیند شمارهٔ ۸۴ - در نکوهش و ملامت حسودان: مشتی خسیس ریزه که اهل سخن نیند شمارهٔ ۸۵ - قصیده: آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود شمارهٔ ۸۶ - در رثاء امام شهاب الدین: سر چه سنجد که هوش می‌بشود شمارهٔ ۸۷ - در رثاء امام شهاب الدین ابوالفضائل شروانی: سر چه سنجد که هوش می بشود شمارهٔ ۸۸ - قصیده: نه دل از سلامت نشان می‌دهد شمارهٔ ۸۹ - قصیده: در کفم نیست آنچه می‌باید شمارهٔ ۹۰ - در ستایش اتابک منصور فرمانروای شماخی و ابوالمظفر شروان شاه: مرا صبح دم شاهد جان نماید شمارهٔ ۹۱ - مطلع دوم: شه اختران زان زر افشان نماید شمارهٔ ۹۲ - این قصیدهٔ را در زمان کودکی در ستایش فخر الدین منوچهر بن فریدون شروان شاه سروده است: صفتی است حسن او را که به وهم در نیاید شمارهٔ ۹۳ - در بیان عشق و گوشه نشینی و ستایش عصمة الدین خواهر منوچهر: از همه عالم کران خواهم گزید شمارهٔ ۹۴ - قصیده: ایام خط فتنه به فرق جهان کشید شمارهٔ ۹۵ - در رثاء امام ابو عمر و اسعد: بیدقی مدح شاه می‌گوید شمارهٔ ۹۶ - در بیماری فرزند و تاثر از درگذشت وی گوید: حاصل عمر چه دارید خبر باز دهید شمارهٔ ۹۷ - در حکمت و اندرز: چشم بر پردهٔ امل منهید شمارهٔ ۹۸ - خاقانی این قصیده را در مرثیهٔ فرزند خویش امیر رشید الدین سروده و آن را ترنم المصائب گویند.: صبح‌گاهی سر خوناب جگر بگشایید شمارهٔ ۹۹ - مطلع دوم: ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید شمارهٔ ۱۰۰ - در ستایش ملک ارسلان مظفر: چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر شمارهٔ ۱۰۱ - مطلع دوم: در آبگون قفس بین طاووس آتشین پر شمارهٔ ۱۰۲ - مطلع سوم: ای کعبهٔ جهان گرد، وی زمزم رسن در شمارهٔ ۱۰۳ - مطلع چهارم: صحن ارم ندیدی در باغ شاه بنگر شمارهٔ ۱۰۴ - مطلع پنجم: ای عندلیب جان‌ها طاووس بسته زیور شمارهٔ ۱۰۵ - قصیده: در جهان کس نیست اندوه جهان کس مخور شمارهٔ ۱۰۶ - در ستایش صفوه الدین بانوی شروان شاه: ای پردهٔ معظم بانوی روزگار شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش ملک الوزرا زین الدین دستور عراق: صبح ز مشرق چو کرد بیرق روز آشکار شمارهٔ ۱۰۸ - مطلع دوم: بهر صبوح از درم مست در آمد نگار شمارهٔ ۱۰۹ - مطلع سوم: کرد خزان تاختن بر صف خیل بهار شمارهٔ ۱۱۰ - در ستایش علاء الدین آتسزبن محمد خوارزم شاه: هین که به میدان حسن رخش درافکند یار شمارهٔ ۱۱۱ - مطلع دوم: دست صبا برفروخت مشعلهٔ نوبهار شمارهٔ ۱۱۲ - در پند و اندرز و ستایش رکن الدین مفتی خوی و رکن الدین عالم ری و تاج الدین رازی ابن امین الدین: الصبوح الصبوح کامد کار شمارهٔ ۱۱۳ - مطلع دوم: دیده بانان این کبود حصار شمارهٔ ۱۱۴ - مطلع سوم: بخ بخ ای بخت و خه خه ای دل دار شمارهٔ ۱۱۵ - در رثاء امام عز الدین ابوعمر و اسعد: کو دلی کانده کسارم بود و بس شمارهٔ ۱۱۶ - در ستایش ملک الرسا شمس الدین محمودبن علی: صدری که قدر کان شکند گوهر سخاش شمارهٔ ۱۱۷ - این قصیدهٔ را مذکورة الاسحار خوانند و در کعبهٔ معظمه انشاد کرده و در وصف مناسک حج و تخلص به مدح ملک الوزرا جمال الدین اصفهانی نموده که تعمیر حرم کرده بود و خواص مکه ای شمارهٔ ۱۱۸ - مطلع دوم: سر حد بادیه است روان پاش بر سرش شمارهٔ ۱۱۹ - مطلع سوم: اینک مواقف عرفات است بنگرش شمارهٔ ۱۲۰ - مطلع چهارم: من صید آنکه کعبهٔ جان‌هاست منظرش شمارهٔ ۱۲۱ - در ستایش فخر الدین منوچهر شروان شاه به التزام لفظ «عید» در هر بیت: رخسار صبح را نگر از برقع زرش شمارهٔ ۱۲۲ - مطلع دوم: آمد دواسبه عید و خزان شد علم برش شمارهٔ ۱۲۳ - مطلع سوم: عیدی است فتنه‌زا ز هلال معنبرش شمارهٔ ۱۲۴ - مطلع چهارم: صبح هزار عید وجود است جوهرش شمارهٔ ۱۲۵ - این قصیدهٔ بر بدیهه در ساحل باکو به نزدیک آتش خودسوز در وصف شکار کردن خاقان اکبر منوچهر شروان شاه: در پردهٔ دل آمد دامن کشان خیالش شمارهٔ ۱۲۶ - قصیدهٔ مرآت الصفا، در حکمت و تکمیل نفس: دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش فخر الدین شروان شاه منوچهر: ز عدل شاه که زد پنج نوبه در آفاق شمارهٔ ۱۲۸ - در رثاء امام محمد بن یحیی خراسانی و خفه شدن او به دست غزان: تا درد و محنت است در این تنگنای خاک شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش سلطان غیاث الدین محمد بن محمود بن محمد بن ملک شاه سلجوقی: مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبح‌دم شمارهٔ ۱۳۰ - مطلع دوم: ای لب و زلفین تو مهره و افعی بهم شمارهٔ ۱۳۱ - مطلع سوم: گرنه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم شمارهٔ ۱۳۲ - در ستایش بهاء الدین محمد دبیر خوارزم شاه تکش بن ایل ارسلان: طفلی و طفیل توست آدم شمارهٔ ۱۳۳ - مطلع دوم: با آنکه به موی مانم از غم شمارهٔ ۱۳۴ - مطلع سوم: ای شحنهٔ شش جهات عالم شمارهٔ ۱۳۵ - در مرثیهٔ شیخ الاسلام عمدة الدین محمد بن اسعد طوسی نیشابوری شافعی معروف به حفده: آن پیر ما که صبح لقائی است خضر نام شمارهٔ ۱۳۶ - در رثاء خانوادهٔ خود: بی‌باغ رخت جهان مبینام شمارهٔ ۱۳۷ - در وصف خاک مقدسی که از بالین حضرت ختمی مرتبت آورده بود: صبح وارم کآفتابی در نهان آورده‌ام شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح عصمت الدین خواهر منوچهر و شفیع آوردن برای اجازهٔ سفر: حضرت ستر معلا دیده‌ام شمارهٔ ۱۳۹ - در ستایش خراسان و آرزوی وصول به آن مدح صدر جهان محیی الدین: رهروم مقصد امکان به خراسان یابم شمارهٔ ۱۴۰ - در شکایت از روزگار: عافیت را نشان نمی‌یابم شمارهٔ ۱۴۱ - باز هم در مرثیهٔ خانوادهٔ خویش: بس وفا پرورد یاری داشتم شمارهٔ ۱۴۲ - در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت: هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم شمارهٔ ۱۴۳ - مطلع دوم: من کیم باری که گوئی ز آفرینش برترم شمارهٔ ۱۴۴ - در موعظه و نصیحت و تخلص به ستایش بهاء الدین سعد بن احمد: از آن قبل که سر عالم بقا دارم شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح امام ناصر الدین ابراهیم: در این دامگاه ارچه همدم ندارم شمارهٔ ۱۴۶ - در شکایت از روزگار و دوستان و ستایش تهمتن پهلوان: روزم فرو شد از غم، هم غم‌خوری ندارم شمارهٔ ۱۴۷ - مطلع دوم: ای باغ جان که به ز لبت نوبری ندارم شمارهٔ ۱۴۸ - در شکایت از روزگار و مدح پیغمبر بزرگوار و یاد از کعبهٔ معظمه: هر صبح سر ز گلشن سودا برآورم شمارهٔ ۱۴۹ - هنگام حبس در عزلت و قناعت و تخلص به مدح خاتم انبیاء: هر صبح پای صبر به دامن درآورم شمارهٔ ۱۵۰ - در شکایت و عزلت: به دل در خواص بقا می‌گریزم شمارهٔ ۱۵۱ - در دل‌تنگی و شکایت از روزگار و خوش‌دلی از گوشه‌گیری و قناعت: غصه بندد نفس افغان چکنم؟ شمارهٔ ۱۵۲ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز: هر صبح که نو جهان ببینم شمارهٔ ۱۵۳ - در شکایت از روزگار و مردم: به درد دلم کاشنائی نبینم شمارهٔ ۱۵۴ - در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر: ای قبلهٔ جان کجات جویم شمارهٔ ۱۵۵ - در شکایت و عزلت و تخلص به نعت پیامبر بزرگوار: ضمان‌دار سلامت شد دل من شمارهٔ ۱۵۶ - در شکایت از جهان و نعت خاتم پیغمبران: قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان شمارهٔ ۱۵۷ - در موعظه و گوشه‌گیری: هین کز جهان علامت انصاف شد نهان شمارهٔ ۱۵۸ - خاقانی درجواب ابوالفضایل احمد سیمگر گوید: الامان ای دل که وحشت زحمت آورد الامان شمارهٔ ۱۵۹ - در ستایش جلال الدین ابوالفتح شروان شاه: نطع بگسترد عشق پای فرو کوب هان شمارهٔ ۱۶۰ - مطلع دوم: ای لب و خالت بهم طوطی و هندوستان شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع سوم: تا نفخات ربیع صور دمید از دهان شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح قاضی القضاة احمشاد: تا رقم حسن تو زد آسمان شمارهٔ ۱۶۳ - مطلع دوم: از همه عالم شده‌ام بر کران شمارهٔ ۱۶۴ - مطلع سوم: شاعر ساحر منم اندر جهان شمارهٔ ۱۶۵ - در ستایش موفق الدین عبد الغفار: ای نایب عیسی از دو مرجان شمارهٔ ۱۶۶ - مطلع دوم: اکنون که گشاد گل گریبان شمارهٔ ۱۶۷ - مطلع سوم: یعقوب دلم، ندیم احزان شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری: هان! ای دلِ عبرت‌بین! از دیده عِبَر کن! هان! شمارهٔ ۱۶۹ - در مدح ملک الوزراء زین‌الدین دستور عراق: دوش چو سلطان چرخ تافت به مغرب عنان شمارهٔ ۱۷۰ - در مذمت مغرضان و حسودان: کژ خاطران که عین خطا شد صوابشان شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بی‌طمعی: زین بیش آبروی نریزم برای نان شمارهٔ ۱۷۲ - درستایش اصفهان: نکهت حور است یا هوای صفاهان شمارهٔ ۱۷۳ - در موعظه و تجرید و تخلص به مرگ عموی خود: سنت عشاق چیست؟ برگ عدم ساختن شمارهٔ ۱۷۴ - در تجرید و عزلت و قناعت و بی‌طمعی و شکایت از روزگار: ناگذران دل است نوبت غم داشتن شمارهٔ ۱۷۵ - در مرثیهٔ قدوة الحکماء کافی‌الدین عم خویش: خرمی در جوهر عالم نخواهی یافتن شمارهٔ ۱۷۶ - در شکایت و عزلت و حبس و تخلص به نعت پیغمبر اکرم: صبح‌دم چون کله بندد آه دود آسای من شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح شروان شاه منوچهر: عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین شمارهٔ ۱۷۸ - مطلع دوم: غارت دل می‌کنی شرط وفا نیست این شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ابوالمظفر شروان شاه: کوی عشق آمد شد ما برنتابد بیش از این شمارهٔ ۱۸۰ - در تغزل و شکایت: دلسوز ما که آتش گویاست قند او شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح پیغمبر اکرم (ص): عشق بهین گوهری است، گوهر دل کان او شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح پدر خویش علی نجار: سلسلهٔ ابر گشت زلف زره سان او شمارهٔ ۱۸۳ - مطلع دوم: لشکر غم ران گشاد و آمد دوران او شمارهٔ ۱۸۴ - مطلع سوم: دهر سیه کاسه‌ای است ما همه مهمان او شمارهٔ ۱۸۵ - در عزلت و حکمت و موعظه و ریاضت و انتباه و ارشاد: ما را دلی است زله خور خوان صبح‌گاه شمارهٔ ۱۸۶ - در تحقیق و وعظ و ذکر صفای صبح: آوازهٔ رحیل شنیدم به صبح‌گاه شمارهٔ ۱۸۷ - در عزلت و فقر و قناعت و تجرید: در ساحت زمانه ز راحت نشان مخواه شمارهٔ ۱۸۸ - در مدح عصمة الدین عمهٔ اخستان: ای در حرمت نشان کعبه شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان بن منوچهر: خورشید کسری تاج بین ایوان نو پرداخته شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابوالفتح شروان شاه منوچهر: در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته شمارهٔ ۱۹۱ - مطلع دوم: ای تیر باران غمت، خون دل ما ریخته شمارهٔ ۱۹۲ - مطلع سوم: باز از تف زرین صدف، شد آب دریا ریخته شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح ابو المظفر شروان شاه اخستان بن منوچهر: صبح خیزان بین قیامت در جهان انگیخته شمارهٔ ۱۹۴ - مطلع دوم: ماه نو دیدی حمایل ز آسمان انگیخته شمارهٔ ۱۹۵ - مطلع سوم: این تویی کز غمزه غوغا در جهان انگیخته شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح خاقان اکبر منوچهر شروان شاه: دور فلک ده جام را از نور عذرا داشته شمارهٔ ۱۹۷ - مطلع دوم: ای در دل سودائیان، از غمزه غوغا داشته شمارهٔ ۱۹۸ - مطلع سوم: این آتشین کاسه نگر، دولاب مینا داشته شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح صفوة الدین بانو و بیان توفیق ادای حج او: ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده شمارهٔ ۲۰۰ - در تهنیت عید و مدح جلال الدین شروان شاه اخستان‌بن منوچهر: عید است و پیش از صبح‌دم مژده به خمار آمده شمارهٔ ۲۰۱ - مطلع دوم: ای با دل سودائیان عشق تو در کار آمده شمارهٔ ۲۰۲ - مطلع سوم: مهر است یا زرین صدف خرچنگ را یار آمده شمارهٔ ۲۰۳ - این قصیدهٔ را تحفة الحرمین و تفاحة الثقلین خوانند در کعبهٔ معظمه انشاد کرده و پیش حظیرهٔ مقدس پیغمبر اکرم به عرض و اتمام آورده است: صبح خیزان بین به صدر کعبه مهمان آمد شمارهٔ ۲۰۴ - مطلع دوم در وداع کعبه: الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده شمارهٔ ۲۰۵ - در حال بیماری به اشتیاق خراسان: به خراسان شوم انشاء الله شمارهٔ ۲۰۶ - این مرثیه را از زبان قرة العین امیر رشید فرزند خود گوید: دلنواز من بیمار شمائید همه شمارهٔ ۲۰۷ - مطلع دوم: سر تابوت مرا باز گشائید همه شمارهٔ ۲۰۸ - در مدح غیاث الدین محمد مسعود ملک‌شاه: ما فتنه بر توایم و تو فتنه بر آینه شمارهٔ ۲۰۹ - در شکایت از زمان و مذمت اقران: در این منزل اهل وفائی نیابی شمارهٔ ۲۱۰ - در مرثیهٔ قدوة الحکما کافی الدین عم خود: گر به قدر سوزش دل چشم من بگریستی شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح فخر الدین ابوالفتح منوچهر شروان‌شاه: صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری شمارهٔ ۲۱۲ - مطلع دوم: ناگذران دل توئی کز طرب آشناتری شمارهٔ ۲۱۳ - مطلع سوم: دوش که صبح چاک زد صدرهٔ چرخ عنبری شمارهٔ ۲۱۴ - مطلع چهارم: موکب شاه اختران، رفت به کاخ مشتری شمارهٔ ۲۱۵ - در مدح ابوالمظفر جلال الدین شروان‌شاه اخستان: پیش که صبح بر درد شقهٔ چتر عنبری شمارهٔ ۲۱۶ - مطلع دوم: ماه به ماه می‌کند شاه فلک کدیوری شمارهٔ ۲۱۷ - در مذمت آب و هوای ری گوید: خاک سیاه بر سر آب و هوای ری شمارهٔ ۲۱۸ - در حکمت و قناعت و عزلت: چو گل بیش ندهم سران را صداعی شمارهٔ ۲۱۹ - در مرثیهٔ وحید الدین شروانی: جان سگ دارم به سختی ورنه سگ‌جان بودمی شمارهٔ ۲۲۰ - امام مطلق نجم المله والدین ابوالفضایل احمد سیمگر در مدح خاقانی گفته بود: گرچه کان خرد مرا دانی شمارهٔ ۲۲۱ - در موعظه و حکمت و مرثیهٔ امام ناصر الدین ابراهیم: نثار اشک من هر شب شکر ریزی است پنهانی شمارهٔ ۲۲۲ - در مدح ابوالمظفر جلال الدین شروان شاه اخستان: بردار زلفش از رخ تا جان تازه بینی شمارهٔ ۲۲۳ - در تهنیت عید و مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان بن منوچهر بن فریدون: چون صبح‌دم عید کند نافه گشائی شمارهٔ ۲۲۴ - مطلع دوم: جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی