غزلیات

نوشته انوری در دیوان انوری

غزلیات

غزل شماره ۱: بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را غزل شماره ۲: جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را غزل شماره ۳: ای کرده خجل بتان چین را غزل شماره ۴: ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا غزل شماره ۵: تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا غزل شماره ۶: گر باز دگرباره ببینم مگر اورا غزل شماره ۷: از دور بدیدم آن پری را غزل شماره ۸: جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما غزل شماره ۹: ای غارت عشق تو جهان‌ها غزل شماره ۱۰: ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب غزل شماره ۱۱: خه‌خه به نام ایزد آن روی کیست یارب غزل شماره ۱۲: خه از کجات پرسم چونست روزگارت غزل شماره ۱۳: در همه عالم وفاداری کجاست غزل شماره ۱۴: غم عشق تو از غمها نجاتست غزل شماره ۱۵: تا دل مسکین من در کار تست غزل شماره ۱۶: جرم رهی دوستی روی تست غزل شماره ۱۷: دل در آن یار دلاویز آویخت غزل شماره ۱۸: ای به دیده دریغ خاک درت غزل شماره ۱۹: رخت مه را رخ و فرزین نهادست غزل شماره ۲۰: گلبن عشق تو بی‌خار آمدست غزل شماره ۲۱: پایم از عشق تو در سنگ آمدست غزل شماره ۲۲: کارم ز غمت به جان رسیدست غزل شماره ۲۳: حسن را از وفا چه آزارست غزل شماره ۲۴: معشوقه به رنگ روزگارست غزل شماره ۲۵: ز عشق تو نهانم آشکارست غزل شماره ۲۶: ای یار مرا غم تو یارست غزل شماره ۲۷: یارب چه بلا که عشق یارست غزل شماره ۲۸: هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست غزل شماره ۲۹: امید وصل تو کاری درازست غزل شماره ۳۰: مهرت به دل و به جان دریغست غزل شماره ۳۱: ای برادر عشق سودایی خوشست غزل شماره ۳۲: کار دل از آرزوی دوست به جانست غزل شماره ۳۳: عشق تو از ملک جهان خوشترست غزل شماره ۳۴: عشق تو قضای آسمانست غزل شماره ۳۵: هرکه چون من به کفرش ایمانست غزل شماره ۳۶: مرا دانی که بی‌تو حال چونست غزل شماره ۳۷: جمالت بر سر خوبی کلاهست غزل شماره ۳۸: عشق تو دل را نکو پیرایه‌ایست غزل شماره ۳۹: هرکس که غم ترا فسانه‌ست غزل شماره ۴۰: بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست غزل شماره ۴۱: دل بی‌تو به صدهزار زاریست غزل شماره ۴۲: ماه چون چهره زیبای تو نیست غزل شماره ۴۳: از تو بریدن صنما روی نیست غزل شماره ۴۴: روی برگشتنم از روی تو نیست غزل شماره ۴۵: جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست غزل شماره ۴۶: عشق تو بی‌روی تو درد دلیست غزل شماره ۴۷: در همه مملکت مرا جانیست غزل شماره ۴۸: مکن ای دل که عشق کار تو نیست غزل شماره ۴۹: بی‌مهر جمال تو دلی نیست غزل شماره ۵۰: یار با من چون سر یاری نداشت غزل شماره ۵۱: باز کی گیرم اندر آغوشت غزل شماره ۵۲: رایت حسن تو از مه برگذشت غزل شماره ۵۳: یار ما را به هیچ برنگرفت غزل شماره ۵۴: سخت خوشی چشم بدت دورباد غزل شماره ۵۵: از بس که کشیدم از تو بیداد غزل شماره ۵۶: مرا با دلبری کاری بیفتاد غزل شماره ۵۷: هرکس که ز حال من خبر یابد غزل شماره ۵۸: جان ز رازت خبر نمی‌یابد غزل شماره ۵۹: در دور تو کم کسی امان یابد غزل شماره ۶۰: حسنت اندر جهان نمی‌گنجد غزل شماره ۶۱: یار گرد وفا نمی‌گردد غزل شماره ۶۲: عشق تو بر هرکه عافیت به‌سر آرد غزل شماره ۶۳: یار دل در میان نمی‌آرد غزل شماره ۶۴: عشق هر محنتی به روی آرد غزل شماره ۶۵: زلف تو تکیه بر قمر دارد غزل شماره ۶۶: تا ماه‌رویم از من رخ در حجیب دارد غزل شماره ۶۷: مرا تا کی فلک رنجور دارد غزل شماره ۶۸: با قد تو قد سرو خم دارد غزل شماره ۶۹: جان نقش رخ تو بر نگین دارد غزل شماره ۷۰: یار با هرکسی سری دارد غزل شماره ۷۱: دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد غزل شماره ۷۲: تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد غزل شماره ۷۳: به بیل عشق تو دل گل ندارد غزل شماره ۷۴: دلم را انده جان می‌ندارد غزل شماره ۷۵: آرزوی روی تو جانم ببرد غزل شماره ۷۶: بدیدم جهان را نوایی ندارد غزل شماره ۷۷: بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد غزل شماره ۷۸: عشقم این بار جان بخواهد برد غزل شماره ۷۹: حلقه زلف تو بر گوش همی جان ببرد غزل شماره ۸۰: روی تو آرام دلها می‌برد غزل شماره ۸۱: صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد غزل شماره ۸۲: عشق تو را خرد نباید شمرد غزل شماره ۸۳: ای مانده من از جمال تو فرد غزل شماره ۸۴: جمالش از جهان غوغا برآورد غزل شماره ۸۵: باز دستم به زیر سنگ آورد غزل شماره ۸۶: حسنش از رخ چو پرده برگیرد غزل شماره ۸۷: هر کرا با تو کار درگیرد غزل شماره ۸۸: مرا صورت نمی‌بندد که دل یاری دگر گیرد غزل شماره ۸۹: نه دل کم عشق یار می‌گیرد غزل شماره ۹۰: دل راه صلاح برنمی‌گیرد غزل شماره ۹۱: نه وعده وصلت انتظار ارزد غزل شماره ۹۲: جانا دهان تنگت صد تنگ شکر ارزد غزل شماره ۹۳: درد تو صدهزار جان ارزد غزل شماره ۹۴: از وصل تو آتش جگر خیزد غزل شماره ۹۵: چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد غزل شماره ۹۶: دست در وصل یار می‌نرسد غزل شماره ۹۷: دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد غزل شماره ۹۸: هرچه با من کنی روا باشد غزل شماره ۹۹: نه چو شیرین لبت شکر باشد غزل شماره ۱۰۰: رنگ عاشق چو زعفران باشد غزل شماره ۱۰۱: ترا کز نیکوان یاری نباشد غزل شماره ۱۰۲: مرا گر چون تو دلداری نباشد غزل شماره ۱۰۳: بی‌عشق توام به سر نخواهد شد غزل شماره ۱۰۴: حسن تو بر ماه لشکر می‌کشد غزل شماره ۱۰۵: بدرود شب دوش که چون ماه برآمد غزل شماره ۱۰۶: زلفت چو به دلبری درآمد غزل شماره ۱۰۷: مرا تاثیر عشقت بر دل آمد غزل شماره ۱۰۸: با روی دلفروزت سامان بنمی‌ماند غزل شماره ۱۰۹: جانا دلم از غمت به جان آمد غزل شماره ۱۱۰: عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد غزل شماره ۱۱۱: رخ خوبت خدای می‌داند غزل شماره ۱۱۲: نه در وصال تو بختم به کام دل برساند غزل شماره ۱۱۳: هرچه مرا روی تو به روی رساند غزل شماره ۱۱۴: مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند غزل شماره ۱۱۵: حسن تو گر بر همین قرار بماند غزل شماره ۱۱۶: طاقت عشق تو زین بیشم نماند غزل شماره ۱۱۷: درد تو دلا نهان نماند غزل شماره ۱۱۸: در همه آفاق دلداری نماند غزل شماره ۱۱۹: عشق تو ز دل برید نتواند غزل شماره ۱۲۰: گل رخسار تو چون دسته بستند غزل شماره ۱۲۱: آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند غزل شماره ۱۲۲: هرکرا عشقت به هم برمی‌زند غزل شماره ۱۲۳: هرچ از وفا به جای من آن بی‌وفا کند غزل شماره ۱۲۴: نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند غزل شماره ۱۲۵: گر وفا با جمال یار کند غزل شماره ۱۲۶: معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند غزل شماره ۱۲۷: جان وصال تو تقاضا می‌کند غزل شماره ۱۲۸: دل به عشقش رخ به خون تر می‌کند غزل شماره ۱۲۹: حسن تو عشق من افزون می‌کند غزل شماره ۱۳۰: یار در خوبی قیامت می‌کند غزل شماره ۱۳۱: زلفش اندر جور تلقین می‌کند غزل شماره ۱۳۲: عالمی در ره تو حیرانند غزل شماره ۱۳۳: گرد ترا دل همی چنان خواهد غزل شماره ۱۳۴: یارم این بار، بار می‌ندهد غزل شماره ۱۳۵: هرکه دل بر چون تو دلداری نهد غزل شماره ۱۳۶: دوش آنکه همه جهان ما بود غزل شماره ۱۳۷: من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود غزل شماره ۱۳۸: آن روزگار کو که مرا یار یار بود غزل شماره ۱۳۹: دوش تا صبح یار در بر بود غزل شماره ۱۴۰: ای دلبر عیار ترا یار توان بود غزل شماره ۱۴۱: آنچه بر من در غم آن نامسلمان می‌رود غزل شماره ۱۴۲: آب جمال جمله به جوی تو می‌رود غزل شماره ۱۴۳: دست در روزگار می‌نشود غزل شماره ۱۴۴: وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود غزل شماره ۱۴۵: چون نیستی آنچنان که می‌باید غزل شماره ۱۴۶: دوستی یک دلم همی باید غزل شماره ۱۴۷: دل در هوست ز جان برآید غزل شماره ۱۴۸: ز هجران تو جانم می‌برآید غزل شماره ۱۴۹: آنرا که غمت ز در درآید غزل شماره ۱۵۰: صبر با عشق بس نمی‌آید غزل شماره ۱۵۱: درد سر دل به سر نمی‌آید غزل شماره ۱۵۲: یا وصل ترا عنایتی باید غزل شماره ۱۵۳: ز عمرم بی‌تو درد دل فزاید غزل شماره ۱۵۴: از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید غزل شماره ۱۵۵: چو کاری ز یارم همی برنیاید غزل شماره ۱۵۶: به عمری در کفم یاری نیاید غزل شماره ۱۵۷: ز عهد تو بوی وفا می‌نیاید غزل شماره ۱۵۸: طاقتم در فراق تو برسید غزل شماره ۱۵۹: غارت عشقت به دل و جان رسید غزل شماره ۱۶۰: ساقیا باده صبوح بیار غزل شماره ۱۶۱: هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار غزل شماره ۱۶۲: سلام علیک ای جفا پیشه یار غزل شماره ۱۶۳: ای غم تو جسم را جانی دگر غزل شماره ۱۶۴: دلدار به طبع گشت رام آخر غزل شماره ۱۶۵: ای شده از رخ تو تاب قمر غزل شماره ۱۶۶: ای پسر برده قلندر گیر غزل شماره ۱۶۷: دلا در عاشقی جانی زیان‌گیر غزل شماره ۱۶۸: ای جهان را به حضرت تو نیاز غزل شماره ۱۶۹: تخته عشق برنوشتم باز غزل شماره ۱۷۰: قیامت می‌کنی ای کافر امروز غزل شماره ۱۷۱: جمالت عشق می‌افزاید امروز غزل شماره ۱۷۲: چاره عشق تو نداند کس غزل شماره ۱۷۳: جانا به غریبستان چندین بنماند کس غزل شماره ۱۷۴: نگارا بر سر عهد و وفا باش غزل شماره ۱۷۵: باز دوش آن صنم باده‌فروش غزل شماره ۱۷۶: دوش در ره نگارم آمد پیش غزل شماره ۱۷۷: به جان آمد مرا کار از دل خویش غزل شماره ۱۷۸: کرا در شهر برگویم غم دل غزل شماره ۱۷۹: ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام غزل شماره ۱۸۰: مست از درم درآمد دوش آن مه تمام غزل شماره ۱۸۱: تا به مهر تو تولا کرده‌ام غزل شماره ۱۸۲: به دو چشم تو که تا زنده‌ام غزل شماره ۱۸۳: تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام غزل شماره ۱۸۴: یعلم‌الله که دوست‌دار توام غزل شماره ۱۸۵: روی ندارم که روی از تو بتابم غزل شماره ۱۸۶: کس نداند کز غمت چون سوختم غزل شماره ۱۸۷: آخر در زهد و توبه دربستم غزل شماره ۱۸۸: دل از خوبان دیگر برگرفتم غزل شماره ۱۸۹: ای زلف تابدار ترا صدهزار خم غزل شماره ۱۹۰: دردا و دریغا که دل از دست بدادم غزل شماره ۱۹۱: برآنم کز تو هرگز برنگردم غزل شماره ۱۹۲: ای مسلمانان ز جان سیر آمدم غزل شماره ۱۹۳: در دست غم یار دلارام بماندم غزل شماره ۱۹۴: بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم غزل شماره ۱۹۵: دل باز به عاشقی درافکندم غزل شماره ۱۹۶: زیر بار غمی گرفتارم غزل شماره ۱۹۷: هرچند به جای تو وفا دارم غزل شماره ۱۹۸: بیا که با سر زلف تو کارها دارم غزل شماره ۱۹۹: تا به کوی تو رهگذر دارم غزل شماره ۲۰۰: درد دل هر زمان فزون دارم غزل شماره ۲۰۱: عشقت اندر میان جان دارم غزل شماره ۲۰۲: هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم غزل شماره ۲۰۳: جز سر پیوند آن نگار ندارم غزل شماره ۲۰۴: داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم غزل شماره ۲۰۵: یارم تویی به عالم یار دگر ندارم غزل شماره ۲۰۶: اگر نقش رخت بر جان ندارم غزل شماره ۲۰۷: نگارا جز تو دلداری ندارم غزل شماره ۲۰۸: گر عزیزم بر تو گر خوارم غزل شماره ۲۰۹: بیا تا ببینی که من بر چه کارم غزل شماره ۲۱۰: عمر بی‌تو به سر چگونه برم غزل شماره ۲۱۱: کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم غزل شماره ۲۱۲: دل رفت و این بتر بر دلبر نمی‌رسم غزل شماره ۲۱۳: پای بر جای نیست همنفسم غزل شماره ۲۱۴: کار جهان نگر که جفای که می‌کشم غزل شماره ۲۱۵: نو به نو هر روز باری می‌کشم غزل شماره ۲۱۶: ای آرزوی جانم در آرزوی آنم غزل شماره ۲۱۷: ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم غزل شماره ۲۱۸: جانا ز غم عشق تو امروز چنانم غزل شماره ۲۱۹: تو دانی که من جز تو کس را ندانم غزل شماره ۲۲۰: ره فراکار خود نمی‌دانم غزل شماره ۲۲۱: ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم غزل شماره ۲۲۲: از عشقت ای شیرین صنم گرچه به سر برمی‌زنم غزل شماره ۲۲۳: بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم غزل شماره ۲۲۴: من که باشم که تمنای وصال تو کنم غزل شماره ۲۲۵: باز چون در خورد همت می‌کنم غزل شماره ۲۲۶: تا نپنداری که دستان می‌کنم غزل شماره ۲۲۷: بی‌تو جانا زندگانی می‌کنم غزل شماره ۲۲۸: هر غم که ز عشق یار می‌بینم غزل شماره ۲۲۹: دل را به غمت نیاز می‌بینم غزل شماره ۲۳۰: سر آن دارم کامروز بر یار شوم غزل شماره ۲۳۱: روز دو از عشق پشیمان شوم غزل شماره ۲۳۲: چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم غزل شماره ۲۳۳: تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم غزل شماره ۲۳۴: آخر به مراد دل رسیدیم غزل شماره ۲۳۵: ای روی خوب تو سبب زندگانیم غزل شماره ۲۳۶: دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم غزل شماره ۲۳۷: درمان دل خود از که جویم غزل شماره ۲۳۸: ای بنده روی تو خداوندان غزل شماره ۲۳۹: عشق بر من سر نخواهد آمدن غزل شماره ۲۴۰: عاشقی چیست مبتلا بودن غزل شماره ۲۴۱: هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن غزل شماره ۲۴۲: آتش ای دلبر مرا بر جان مزن غزل شماره ۲۴۳: به عمری آخرم روزی وفا کن غزل شماره ۲۴۴: ای بت یغما دلم یغما مکن غزل شماره ۲۴۵: ز من چهره خویش پنهان مکن غزل شماره ۲۴۶: روی خوب خویش را پنهان مکن غزل شماره ۲۴۷: شرم دار آخر جفا چندین مکن غزل شماره ۲۴۸: ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من غزل شماره ۲۴۹: ای باد صبحدم خبری ده ز یار من غزل شماره ۲۵۰: چو کرد خیمه حسنت طناب خویش مکین غزل شماره ۲۵۱: ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو غزل شماره ۲۵۲: ای قبای حسن بر بالای تو غزل شماره ۲۵۳: ترک من ای من سگ هندوی تو غزل شماره ۲۵۴: ای جان من به جان تو کز آرزوی تو غزل شماره ۲۵۵: جرم رهی دوستی روی تو غزل شماره ۲۵۶: ای مردمان بگویید آرام جان من کو غزل شماره ۲۵۷: ای برده دل من و جفا کرده غزل شماره ۲۵۸: ای ایزد از لطافت محضت بیافریده غزل شماره ۲۵۹: ای رخت رشک آفتاب شده غزل شماره ۲۶۰: هرگز از دل خبر نداشته‌ای غزل شماره ۲۶۱: تا دل من برده‌ای قصد جفا کرده‌ای غزل شماره ۲۶۲: سهل می‌گیرم چو با ما کرده‌ای غزل شماره ۲۶۳: مسکین دلم به داغ جفا ریش کرده‌ای غزل شماره ۲۶۴: بر مه از عنبر عذار آورده‌ای غزل شماره ۲۶۵: تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای غزل شماره ۲۶۶: دامن اندر پای صبر آورده‌ای غزل شماره ۲۶۷: زردرویم ز چرخ دندان‌خای غزل شماره ۲۶۸: جانا به کمال صورتی‌ای غزل شماره ۲۶۹: گر مرا روزگار یارستی غزل شماره ۲۷۰: همچون سر زلف خود شکستی غزل شماره ۲۷۱: یا بدان رخ نظری بایستی غزل شماره ۲۷۲: ای دیر به دست آمده بس زود برفتی غزل شماره ۲۷۳: چه ناز است آنکه اندر سرگرفتی غزل شماره ۲۷۴: ای دل تو مرا به باد دادی غزل شماره ۲۷۵: دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی غزل شماره ۲۷۶: ای دوست به کام دشمنم کردی غزل شماره ۲۷۷: گر ترا روزی ز ما یاد آمدی غزل شماره ۲۷۸: بس دل‌افروز و دلارام آمدی غزل شماره ۲۷۹: گر ترا طبع داوری بودی غزل شماره ۲۸۰: یاد می‌دار کانچه بنمودی غزل شماره ۲۸۱: بی‌دلم ای یار همچنان که تو دیدی غزل شماره ۲۸۲: دلم بردی نگارا وارمیدی غزل شماره ۲۸۳: بدخوی‌تری مگر خبر داری غزل شماره ۲۸۴: روی چون ماه آسمان داری غزل شماره ۲۸۵: ما را تو به هر صفت که داری غزل شماره ۲۸۶: تو گر دوست داری مرا ور نداری غزل شماره ۲۸۷: گرفتم کز غم من غم نداری غزل شماره ۲۸۸: یک دم به مراعات دلم گرم نداری غزل شماره ۲۸۹: ندارم جز غم تو غمگساری غزل شماره ۲۹۰: ای کار غم تو غمگساری غزل شماره ۲۹۱: با من اندر گرفته‌ای کاری غزل شماره ۲۹۲: نگفتی کزین پس کنم سازگاری غزل شماره ۲۹۳: ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری غزل شماره ۲۹۴: الحق نه دروغ محتشم یاری غزل شماره ۲۹۵: گرفتم سر به پیمان درنیاری غزل شماره ۲۹۶: جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی غزل شماره ۲۹۷: مرا وقتی خوشست امروز و حالی غزل شماره ۲۹۸: گر جان و دل به دست غم تو ندادمی غزل شماره ۲۹۹: گر من اندر عشق تو جز درد یاری دارمی غزل شماره ۳۰۰: یک زمان از غم نیاسایم همی غزل شماره ۳۰۱: بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی غزل شماره ۳۰۲: آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی غزل شماره ۳۰۳: بنامیزد به چشم من چنانی غزل شماره ۳۰۴: ای غایت عیش این جهانی غزل شماره ۳۰۵: گرد ماه از مشک خرمن می‌زنی غزل شماره ۳۰۶: دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بی‌معنی غزل شماره ۳۰۷: نام وصل اندر زبانی افکنی غزل شماره ۳۰۸: سر آن داری کامروز مرا شاد کنی غزل شماره ۳۰۹: بی‌گناه از من تبرا می‌کنی غزل شماره ۳۱۰: آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی غزل شماره ۳۱۱: از من ای جان روی پنهان می‌کنی غزل شماره ۳۱۲: ناز از اندازه بیرون می‌کنی غزل شماره ۳۱۳: باز آهنگ بلایی می‌کنی غزل شماره ۳۱۴: دوستا گر دوستی گر دشمنی غزل شماره ۳۱۵: در حسن قرین نوبهار آیی غزل شماره ۳۱۶: این همه چابکی و زیبایی غزل شماره ۳۱۷: ای همه دلبری و زیبایی غزل شماره ۳۱۸: خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی غزل شماره ۳۱۹: ای روی تو آیت نکویی غزل شماره ۳۲۰: ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی غزل شماره ۳۲۱: قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی