غزل شماره ۱۸: ای به دیده دریغ خاک درت

نوشته انوری در دیوان انوری فصل غزلیات

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت

همه سوگند من به جان و سرت


گوش را منتست بر همه تن

از پی آن حدیث چون شکرت


اشک چون سیم و رخ چو زر کردم

از برای نثار رهگذرت


مایهٔ کیمیاست خاک درت

کی درآید به چشم سیم و زرت


دل بی‌رحم تو رحیم شود

گر ز حال دلم شود خبرت


نظر خود را بنویسید

نظرات