غزل شماره ۱۳۲: عالمی در ره تو حیرانند

نوشته انوری در دیوان انوری فصل غزلیات

عالمی در ره تو حیرانند

پیش و پس هیچ ره نمی‌دانند


عقل و فهم ارچه هر دو تیزروند

چون به کارت رسند درمانند


جان و دل گرچه عزتی دارند

بر در تو غلام و دربانند


دوستان را اگرچه درد ز تست

مرهم درد خود ترا دانند


ورچه فریادخوان شوند از تو

هم به فریاد خود ترا خوانند


نظر خود را بنویسید

نظرات