غزل شماره ۲۸۳: بدخوی‌تری مگر خبر داری

نوشته انوری در دیوان انوری فصل غزلیات

بدخوی‌تری مگر خبر داری

کامروز طراوتی دگر داری


یا می‌دانی که با دل و چشمم

پیوند و جمال بیشتر داری


روزی که به دست ناز برخیزی

دانم ز نیاز من خبر داری


در پردهٔ دل چو هم تویی آخر

از راز دلم چه پرده برداری


گویی که از این پست وفادارم

گویم به وفا و عهد اگر داری


بر پای جهی که قصه کوته کن

امشب سرما و دردسر داری


ای آیت حسن جمله در شانت

زین سورت عشوه صد ز بر داری


دشنام دهی که انوری یارب

چون طبع لطیف و شعر تر داری


چتوان گفتن نه اولین داغست

کز طعنه مرا تو در جگر داری


نظر خود را بنویسید

نظرات