شماره ۵۴ - در حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی: آن شد که جهان لاف همی زد که من آنم - کز بوالحسنم راتبه هر روز سه مردست

نوشته انوری در دیوان انوری فصل مقطعات

آن شد که جهان لاف همی زد که من آنم

کز بوالحسنم راتبه هر روز سه مردست


زان روز که قصد فلک از غصهٔ رتبت

در گوشهٔ حبسش گرو حادثه کردست


بالله به نان و نمک او که جهان نیز

جز خون جگر یک شکم سیر نخوردست


نظر خود را بنویسید

نظرات