شماره ۳۰۸ - در شکایت از ممدوح خویش حمیدالدین: دراز گشت حدیث درازدستی ما - سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف

نوشته انوری در دیوان انوری فصل مقطعات

دراز گشت حدیث درازدستی ما

سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف


زمین و آب دو فعلند پر منافع سخت

هوا و آب دو بحرند پر عفونت ژرف


فغان من همه زین عیش تلخ و روی ترش

چنانکه قلیه افعی خوری بریق ترف


فغان من ز خداوند من حمیدالدین

که از وجود من او را فراغتیست شگرف


در این چنین مه و موسم که درع ماهی را

ز زور لرزهٔ دریا نه قبه ماند و نه ظرف


به صد هزار تکلف به خدمتش بردم

قصیده‌ای که نه نقدش عیار یافت نه صرف


ز عرض کردن و ناکردنش چنان که کنند

خبر نکرد مرا بعد هفته‌ای به دو حرف


نظر خود را بنویسید

نظرات