غزلیات
نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی
غزلیات
غزل شماره ۱: ماییم و سرکویی، پر فتنه ناپیدا
غزل شماره ۲: سلام علیک، ای نسیم صبا
غزل شماره ۳: گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا
غزل شماره ۴: قراری چون ندارد جانم اینجا
غزل شماره ۵: شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
غزل شماره ۶: پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
غزل شماره ۷: چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
غزل شماره ۸: درد سری میدهیم باد صبا را
غزل شماره ۹: مبارک روز بود امروز، یارا
غزل شماره ۱۰: در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را
غزل شماره ۱۱: بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟
غزل شماره ۱۲: چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا
غزل شماره ۱۳: من چه گویم جفا و جنگ ترا؟
غزل شماره ۱۴: دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
غزل شماره ۱۵: باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟
غزل شماره ۱۶: مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش را
غزل شماره ۱۷: پیشآر، ساقی، آن می چون زنگ را
غزل شماره ۱۸: اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را
غزل شماره ۱۹: ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال را
غزل شماره ۲۰: گر وصل آن نگار میسر شود مرا
غزل شماره ۲۱: به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
غزل شماره ۲۲: چون نیست یار در غم او هیچ کس مرا
غزل شماره ۲۳: حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
غزل شماره ۲۴: دود از دلم برآمد، دادی بده دلم را
غزل شماره ۲۵: به خرابات برید از در این خانه مرا
غزل شماره ۲۶: غم عشقت، ای پسر، بسوزد همی مرا
غزل شماره ۲۷: آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا
غزل شماره ۲۸: زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را
غزل شماره ۲۹: آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
غزل شماره ۳۰: نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
غزل شماره ۳۱: چون کژ کنی به شیوه به سر بر کلاه را
غزل شماره ۳۲: با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
غزل شماره ۳۳: دلم در دام عشق افتاد هیلا
غزل شماره ۳۴: دراز شد سفر یار دور گشته ما
غزل شماره ۳۵: نه هفتهایست، نه ماهی، که رفتهای زبر ما
غزل شماره ۳۶: ای چراغ چشم توفان بار ما
غزل شماره ۳۷: ای غم عشق تو یار غار ما
غزل شماره ۳۸: تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟
غزل شماره ۳۹: چو آشفته دیدی که شد کار ما
غزل شماره ۴۰: از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما
غزل شماره ۴۱: ای پرتو روحالقدس تابان ز رخسار شما
غزل شماره ۴۲: مرادم ار چه نخواهد روا شدن ز شما
غزل شماره ۴۳: پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشته ما
غزل شماره ۴۴: حلوای نباتست لبت، پسته دهانا
غزل شماره ۴۵: ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها
غزل شماره ۴۶: رخ خوب خویشتن را به چه پوشی از نظرها؟
غزل شماره ۴۷: باد سهند بین که : برین مرغزارها
غزل شماره ۴۸: ای سفر کرده، دلم بیتو بفرسود،بیا
غزل شماره ۴۹: سخت به حالم ز تو من، ای مدد حال بیا
غزل شماره ۵۰: نوبهارست و دل پر هوس و باده ناب
غزل شماره ۵۱: نیست در آبگینه آتش و آب
غزل شماره ۵۲: هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب
غزل شماره ۵۳: یا بپوش آن روی زیبا در نقاب
غزل شماره ۵۴: امروز چون گذشتی برما؟ عجب، عجب!
غزل شماره ۵۵: زان دوست که غمگینم، غمخوار کنش، یارب
غزل شماره ۵۶: بت خورشید رخ من به گذارست امشب
غزل شماره ۵۷: پس از مشقت دوشین که داشت گوش امشب؟
غزل شماره ۵۸: بیار باده، که ما را به هیچ حال امشب
غزل شماره ۵۹: مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب
غزل شماره ۶۰: مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب
غزل شماره ۶۱: اشک ما آبیست روشن در هوات
غزل شماره ۶۲: تا قلندر نشوی راه نیابی به نجات
غزل شماره ۶۳: حسن خود عرضه کن، ای ماه پسندیده صفات
غزل شماره ۶۴: بگذاشتهام، تا چه کند نرگس مستت؟
غزل شماره ۶۵: روزگار از رخ تو شمعی ساخت
غزل شماره ۶۶: ترک عجمی کاکل ترکانه برانداخت
غزل شماره ۶۷: رخت تمکین مرا عشق به یک بار بسوخت
غزل شماره ۶۸: جانا، دلم ز درد فراق تو کم نسوخت
غزل شماره ۶۹: تا دل ما با تو کرد روی ارادت
غزل شماره ۷۰: چون گشت با تو ما را پیوند دل زیادت
غزل شماره ۷۱: ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت
غزل شماره ۷۲: گرچه صد بارم برانند از برت
غزل شماره ۷۳: نیامد وقت آن کز من بخواهی عذر آزارت؟
غزل شماره ۷۴: ای ز لعلت قیمت یاقوت پست
غزل شماره ۷۵: بهار آمد و باغ پیرایه بست
غزل شماره ۷۶: بی تو نکردیم به جایی نشست
غزل شماره ۷۷: ماهی، که لبش بجای جانست
غزل شماره ۷۸: آمد نسیم گل به دمیدن ز چپ و راست
غزل شماره ۷۹: آن زخم، که از تو بر دل ماست
غزل شماره ۸۰: این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست
غزل شماره ۸۱: پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست
غزل شماره ۸۲: کار ما امروز زان رخ با نواست
غزل شماره ۸۳: مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست
غزل شماره ۸۴: باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟
غزل شماره ۸۵: یارب، این مهمان چون ماه از کجاست؟
غزل شماره ۸۶: ای نسیم صبح دم، یارم کجاست؟
غزل شماره ۸۷: نوبهارست و چمن خرم و گلزار اینجاست
غزل شماره ۸۸: نهان از نهان کیست؟ دلدار ماست
غزل شماره ۸۹: روزهداران را هلال عید ابروی شماست
غزل شماره ۹۰: تا زندهایم، یاد لبش بر زبان ماست
غزل شماره ۹۱: لاله افیون در شراب انداختست
غزل شماره ۹۲: آن ترک پری چهره، که مانند فرشتست
غزل شماره ۹۳: آن فروغ لاله یا برگ سمن، یا روی تست؟
غزل شماره ۹۴: عالمی را دشمنی با من ز بهر روی تست
غزل شماره ۹۵: دلم ز هر دو جهان مهر پروریده تست
غزل شماره ۹۶: بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمدهست
غزل شماره ۹۷: این نوبت آب دیده ز هنجار دیگرست
غزل شماره ۹۸: ترک گندم گون من هر دم به جنگی دیگرست
غزل شماره ۹۹: دل به صحرا میرود، در خانه نتوانم نشست
غزل شماره ۱۰۰: صورت او را ز معنی آشنایی با دلست
غزل شماره ۱۰۱: هم ز وصف لبت زبان خجلست
غزل شماره ۱۰۲: انجمن شهر ملای گلست
غزل شماره ۱۰۳: از جام عشق بین همه باغ و بهار مست
غزل شماره ۱۰۴: دل مست و دیده مست و تن بیقرار مست
غزل شماره ۱۰۵: روی تو، که قبله جهانست
غزل شماره ۱۰۶: حسن خوبان عزیز چندانست
غزل شماره ۱۰۷: درد دلم را طبیب چاره ندانست
غزل شماره ۱۰۸: این باغ سراسر همه پر باد وزانست
غزل شماره ۱۰۹: عشق روی تو نه در خورد دل خام منست
غزل شماره ۱۱۰: گر به دست آوریم دامن دوست
غزل شماره ۱۱۱: سروی که ازو و حور و پری بار برند اوست
غزل شماره ۱۱۲: آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست
غزل شماره ۱۱۳: آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست
غزل شماره ۱۱۴: مرا سر بلندی ز سودای اوست
غزل شماره ۱۱۵: دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
غزل شماره ۱۱۶: در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست؟
غزل شماره ۱۱۷: پیداست حال مردم رند، آن چنان که هست
غزل شماره ۱۱۸: ماه کشمیری رخ من، از ستمکاری که هست
غزل شماره ۱۱۹: ز عشق اگر چه به هر گوشه داستانی هست
غزل شماره ۱۲۰: هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست
غزل شماره ۱۲۱: دلبرا چندین عتاب و جنگ و خشم و ناز چیست؟
غزل شماره ۱۲۲: ای دل، از هجران او زارم همی باید گریست
غزل شماره ۱۲۳: آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست
غزل شماره ۱۲۴: ز ما بودی، جدا بودن روا نیست
غزل شماره ۱۲۵: جز نقش تو در خیال ما نیست
غزل شماره ۱۲۶: ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست
غزل شماره ۱۲۷: چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟
غزل شماره ۱۲۸: ای آنکه پیشه تو به جز کبر و ناز نیست
غزل شماره ۱۲۹: هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست
غزل شماره ۱۳۰: گر سری در سر کار تو شود چندان نیست
غزل شماره ۱۳۱: عاشقان صورت او را ز جان اندیشه نیست
غزل شماره ۱۳۲: با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
غزل شماره ۱۳۳: جنبیدن این پرده دل افروز گواهیست
غزل شماره ۱۳۴: عشرت خلوت و دیدار عزیزان شاهیست
غزل شماره ۱۳۵: در خرابات عاشقان کوییست
غزل شماره ۱۳۶: گو: هر که در جهان به تماشا روید و گشت
غزل شماره ۱۳۷: دوش چون چشم او کمان برداشت
غزل شماره ۱۳۸: مگر پیر سجاده حالی نداشت؟
غزل شماره ۱۳۹: نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟
غزل شماره ۱۴۰: تا لعل باده رنگ تو شکرفروش گشت
غزل شماره ۱۴۱: ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت
غزل شماره ۱۴۲: دیگر آن حلقه و آن دانه در در گوشت
غزل شماره ۱۴۳: در فراق تو مرا هیچ نه خوردست و نه خفت
غزل شماره ۱۴۴: تا بر دوست بار نتوان یافت
غزل شماره ۱۴۵: آن ستمگر، که وفای منش از یاد برفت
غزل شماره ۱۴۶: چه شد آن سرو سهی؟ کز لب این بام برفت
غزل شماره ۱۴۷: دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
غزل شماره ۱۴۸: زلف ترا بدیدم و مشکم ز یاد رفت
غزل شماره ۱۴۹: به وقت گل پی معشوق و باده باید رفت
غزل شماره ۱۵۰: چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت
غزل شماره ۱۵۱: ترک من ترک من خستهدل زار گرفت
غزل شماره ۱۵۲: از پیش دیده رفتی و نقش از نظر نرفت
غزل شماره ۱۵۳: عمر به پایان رسید، راه به پایان نرفت
غزل شماره ۱۵۴: سری که دید؟ که در پای دلستانی رفت
غزل شماره ۱۵۵: مرا حدیث غم یار من بباید گفت
غزل شماره ۱۵۶: شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت
غزل شماره ۱۵۷: زمانی خاطرم خوش کن به وصل روی گل رنگت
غزل شماره ۱۵۸: ای عید روزهداران ابروی چون هلالت
غزل شماره ۱۵۹: زهی! شب نسخهای از زلف و خالت
غزل شماره ۱۶۰: سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت
غزل شماره ۱۶۱: ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟
غزل شماره ۱۶۲: هر کسی را مینوازد لطف و خاطر جستنت
غزل شماره ۱۶۳: گفته بودم با تو من: کان جا نباید رفتنت
غزل شماره ۱۶۴: ای ماه سر نهاده از مهر بر زمینت
غزل شماره ۱۶۵: ای طیره شب طره خورشید پناهت
غزل شماره ۱۶۶: بد میکنند مردم زان بیوفا حکایت
غزل شماره ۱۶۷: ای شب تیره فرع گیسیویت
غزل شماره ۱۶۸: بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
غزل شماره ۱۶۹: روزم خجسته بود، که دیدم ز بامداد
غزل شماره ۱۷۰: باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
غزل شماره ۱۷۱: هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد
غزل شماره ۱۷۲: ز هجر او دل من هر زمان به دست غم افتد
غزل شماره ۱۷۳: چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد
غزل شماره ۱۷۴: یاد تو ما را چو در خیال بگردد
غزل شماره ۱۷۵: کجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بندد
غزل شماره ۱۷۶: عشق و درویشی و تنهایی و درد
غزل شماره ۱۷۷: هر دم از خانه رخ بدر دارد
غزل شماره ۱۷۸: دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
غزل شماره ۱۷۹: شاهد من در جهان نظیر ندارد
غزل شماره ۱۸۰: حال دل پیش که گویم؟ که دل ریش ندارد
غزل شماره ۱۸۱: وجود حقیقت نشانی ندارد
غزل شماره ۱۸۲: بمیرم چشم مستت را که جانم زنده میدارد
غزل شماره ۱۸۳: نیشکر آن روز دل ز بند بر آرد
غزل شماره ۱۸۴: روی خود بنمود و هوش از ما ببرد
غزل شماره ۱۸۵: موی فشانم دگر عشق به درها ببرد
غزل شماره ۱۸۶: طراوت رخت آب سمن تمام ببرد
غزل شماره ۱۸۷: از عشق تو جان نمیتوان برد
غزل شماره ۱۸۸: دل باز در سودای او افتاد و باری میبرد
غزل شماره ۱۸۹: خاک آن بادیم کو بر آستانت بگذرد
غزل شماره ۱۹۰: به دشمنان نتوان رفت و این شکایت کرد
غزل شماره ۱۹۱: ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
غزل شماره ۱۹۲: باد بویی از دو زلفت وام کرد
غزل شماره ۱۹۳: هوست معتکف خانه خمارم کرد
غزل شماره ۱۹۴: دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
غزل شماره ۱۹۵: وصف روی آن پسر خواهیم کرد
غزل شماره ۱۹۶: چاره سگالیدنم فایدهای چون نکرد
غزل شماره ۱۹۷: جز لبم شرح میان او نکرد
غزل شماره ۱۹۸: دلم جز تو آهنگ یاری نکرد
غزل شماره ۱۹۹: به یک نظر دل شهری شکاردانی کرد
غزل شماره ۲۰۰: دوش بگذشت و دل از دور تماشایی کرد
غزل شماره ۲۰۱: ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
غزل شماره ۲۰۲: عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
غزل شماره ۲۰۳: پیری که پریرم ز مناجات بر آورد
غزل شماره ۲۰۴: هر کس که در محبت او دم برآورد
غزل شماره ۲۰۵: سوز تو شبی بسازم آورد
غزل شماره ۲۰۶: بی تو دل من دمی قرار نگیرد
غزل شماره ۲۰۷: صفات قلندر نشان برنگیرد
غزل شماره ۲۰۸: چو دل شد زان او هرگز نمیرد
غزل شماره ۲۰۹: تیر از کمان به من اندازد
غزل شماره ۲۱۰: رخش، روابود، ار اسب دلبری تازد
غزل شماره ۲۱۱: چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد
غزل شماره ۲۱۲: دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد
غزل شماره ۲۱۳: زلف را تاب دام و خم برزد
غزل شماره ۲۱۴: چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد
غزل شماره ۲۱۵: مرد این ره آن باشد کو به فرق سر خیزد
غزل شماره ۲۱۶: اگر جان را حجاب تن ز پیش کار برخیزد
غزل شماره ۲۱۷: فتنه از چرخ و قیامت ز زمین برخیزد
غزل شماره ۲۱۸: تویی که از لب لعلت گلاب میریزد
غزل شماره ۲۱۹: هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد
غزل شماره ۲۲۰: جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟
غزل شماره ۲۲۱: با زلف او مردانگی باد صبا را میرسد
غزل شماره ۲۲۲: حدیث آرزومندی قلم دشوار بنویسد
غزل شماره ۲۲۳: آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
غزل شماره ۲۲۴: تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
غزل شماره ۲۲۵: پرسش خستهای روا باشد
غزل شماره ۲۲۶: دلی که با سر زلف تو آشنا باشد
غزل شماره ۲۲۷: نمیبینم بت خود را، نمیدانم کجا باشد؟
غزل شماره ۲۲۸: تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد
غزل شماره ۲۲۹: بهار و بوستان ما سر کوی تو بس باشد
غزل شماره ۲۳۰: هر که آن قامت و بالای بلندش باشد
غزل شماره ۲۳۱: بهار و باغ با ترکان گل رخسار خوش باشد
غزل شماره ۲۳۲: مستیم و مستی ما از جام عشق باشد
غزل شماره ۲۳۳: گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد
غزل شماره ۲۳۴: روزی که از لب تو بر ما سلام باشد
غزل شماره ۲۳۵: معشوقه پی وفا نباشد
غزل شماره ۲۳۶: اگر گوش بر دشمنانت نباشد
غزل شماره ۲۳۷: هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد
غزل شماره ۲۳۸: باید که مال دنیا مسمار دل نباشد
غزل شماره ۲۳۹: چون قد تو در چمن نباشد
غزل شماره ۲۴۰: رنگینتر از رخ تو گل در چمن نباشد
غزل شماره ۲۴۱: سر عشق از خرد برون باشد
غزل شماره ۲۴۲: بیدلان را چاره از روی دلارامی نباشد
غزل شماره ۲۴۳: هر نقش که پیش آید گویم: مگر او باشد
غزل شماره ۲۴۴: با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟
غزل شماره ۲۴۵: دوشت به خواب دیدم، تعبیر این چه باشد؟
غزل شماره ۲۴۶: آن کس که دلیش بوده باشد
غزل شماره ۲۴۷: او همانا نابه شبهای من نشنیده باشد
غزل شماره ۲۴۸: چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟
غزل شماره ۲۴۹: بیروی تو جان در تن بیمار همی باشد
غزل شماره ۲۵۰: ز بلبل بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد
غزل شماره ۲۵۱: موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد
غزل شماره ۲۵۲: حسن بدکان نشست، عشق پدیدار شد
غزل شماره ۲۵۳: گل ز روی او شرمسار شد
غزل شماره ۲۵۴: خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد
غزل شماره ۲۵۵: دل اسیر حلقه آن زلف چون زنحیر شد
غزل شماره ۲۵۶: کمان مهر ترا چرخ چنبری نکشد
غزل شماره ۲۵۷: یار ز پیمان ما گر چه سری میکشد
غزل شماره ۲۵۸: دی رفتم اندر کوی او سرمست، ناگه جنگ شد
غزل شماره ۲۵۹: چه عشقست این که در دل شد؟
غزل شماره ۲۶۰: جهان از باد نوروزی جوان شد
غزل شماره ۲۶۱: عشق را پا و سر پدید نشد
غزل شماره ۲۶۲: هرگز از عشقی مرا پایی چنین در گل نشد
غزل شماره ۲۶۳: هیچ روز آن رخ به فرمانم نشد
غزل شماره ۲۶۴: کسی که چشمه چشمش چنین ز گریه بجوشد
غزل شماره ۲۶۵: تا دل مجروح من عاشق زار تو شد
غزل شماره ۲۶۶: نه آخر دل من خراب از تو شد؟
غزل شماره ۲۶۷: گر به کام دل رسید از یار خود یاری چه شد؟
غزل شماره ۲۶۸: به من از دولت وصل تو مقرر میشد
غزل شماره ۲۶۹: هزار قطره خونم ز چشم تر بچکد
غزل شماره ۲۷۰: عرق چو از رخت، ای سرو دلستان، بچکد
غزل شماره ۲۷۱: زین بیش نباید خفت، ای یار که دزد آمد
غزل شماره ۲۷۲: بید بشکفت و گل به بار آمد
غزل شماره ۲۷۳: سرم در عهد ترسایی شبی مهمان عشق آمد
غزل شماره ۲۷۴: هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد
غزل شماره ۲۷۵: عمری که نه با تست کسش عمر نخواند
غزل شماره ۲۷۶: هر که او عاشق آن روی بود صبر نداند
غزل شماره ۲۷۷: صبا، رمزی بگو از من به دلداری که خود داند
غزل شماره ۲۷۸: سر نگردانم ازو، گر به سرم گرداند
غزل شماره ۲۷۹: رخ تو به جز جور و خواری نداند
غزل شماره ۲۸۰: کیست کز آن بت بمن خبر برساند؟
غزل شماره ۲۸۱: هر که در حلقه زلف تو گرفتار بماند
غزل شماره ۲۸۲: از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند
غزل شماره ۲۸۳: چون عشق در آید، قدم سر بنماند
غزل شماره ۲۸۴: خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند
غزل شماره ۲۸۵: دلبران جمله غلام لب چون نوش تواند
غزل شماره ۲۸۶: نقش لب تو از شکر و پسته بستهاند
غزل شماره ۲۸۷: اول فطرت که نقش صورت چین بستهاند
غزل شماره ۲۸۸: فرش زمردین به زمین در کشیدهاند
غزل شماره ۲۸۹: دشمنان گویی دگر در کار ما کوشیدهاند
غزل شماره ۲۹۰: باز شادروان گل بر روی خار انداختند
غزل شماره ۲۹۱: یوسف ما را به چاه انداختند
غزل شماره ۲۹۲: دوشم از کوی مغان دست به دست آوردند
غزل شماره ۲۹۳: تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند
غزل شماره ۲۹۴: کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟
غزل شماره ۲۹۵: آن نه من باشم که چون میرم به تابوتم برند
غزل شماره ۲۹۶: چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند
غزل شماره ۲۹۷: جرعه مده، که وقت شد اشتر من که عف کند
غزل شماره ۲۹۸: کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
غزل شماره ۲۹۹: هر زمان آشفتهدل نامم کند
غزل شماره ۳۰۰: هر نفسی عشق او بیدل و دینم کند
غزل شماره ۳۰۱: دل به کسی سپردهام کو همه قصد جان کند
غزل شماره ۳۰۲: مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند
غزل شماره ۳۰۳: دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند
غزل شماره ۳۰۴: در آن شمایل موزون چو دل نگاه کند
غزل شماره ۳۰۵: یار آن کسی بود که به کارت نگه کند
غزل شماره ۳۰۶: نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند
غزل شماره ۳۰۷: عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند
غزل شماره ۳۰۸: ترک ستم پرست من ترک جفا نمیکند
غزل شماره ۳۰۹: صبری کنیم تا ستم او چه میکند؟
غزل شماره ۳۱۰: دلدار دل ببرد و زما پرده میکند
غزل شماره ۳۱۱: نی بین که چون به درد فغانی همی کند؟
غزل شماره ۳۱۲: گر کسی در عشق آهی میکند
غزل شماره ۳۱۳: جماعتی که مرا توبه کار میخوانند
غزل شماره ۳۱۴: قلندران تهی سر کلاه دارانند
غزل شماره ۳۱۵: در بند غم عشق تو بسیار کسانند
غزل شماره ۳۱۶: خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند *(منتسب به چند نفر)
غزل شماره ۳۱۷: گر نقش روی خوب تو بر منظری کنند
غزل شماره ۳۱۸: مردم شهرم به میخوردن ملامت میکنند
غزل شماره ۳۱۹: آنرا که جام صافی صهباش میدهند
غزل شماره ۳۲۰: چون دو زلفش سر بر آن رخسار گلگون مینهند
غزل شماره ۳۲۱: ز دور ار ترا ناتوانی ببیند
غزل شماره ۳۲۲: آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
غزل شماره ۳۲۳: دل از فراق شما دردمند خواهد بود
غزل شماره ۳۲۴: همیشه تا تن من برقرار خواهد بود
غزل شماره ۳۲۵: تا کی از هجر تو بیخواب و خورم باید بود؟
غزل شماره ۳۲۶: دوشم از وصل کار چون زر بود
غزل شماره ۳۲۷: نازنینا، حسن و خوبی با وفا بهتر بود
غزل شماره ۳۲۸: آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟
غزل شماره ۳۲۹: دیگی که پار پختم چون ناتمام بود
غزل شماره ۳۳۰: تو را که گفت که من بیتو میتوانم بود
غزل شماره ۳۳۱: میان ما و تو دوری به اختیار نبود
غزل شماره ۳۳۲: سر دردم بر طبیب آسان نبود
غزل شماره ۳۳۳: این چنین نقشی اگر در چین بود
غزل شماره ۳۳۴: روز هجران آن نگار این بود
غزل شماره ۳۳۵: دوش بیروی تو باغ عیش را آبی نبود
غزل شماره ۳۳۶: من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
غزل شماره ۳۳۷: دل به خیالی دگر خانه جدا کرده بود
غزل شماره ۳۳۸: هر که با عارض زیبای تو خو کرده بود
غزل شماره ۳۳۹: به سر زلف سیه دوش گره برزده بود
غزل شماره ۳۴۰: خسروم با لب شیرین به شکار آمده بود
غزل شماره ۳۴۱: روز وداع گریه نه در حد دیده بود
غزل شماره ۳۴۲: عشق همان به که به زاری بود
غزل شماره ۳۴۳: غیر ازو هر چه هست بازی بود
غزل شماره ۳۴۴: روزی کنی به سنگ فراقم جدا ز خود
غزل شماره ۳۴۵: ای کون و مکان از تو، اندر چه مکانی خود؟
غزل شماره ۳۴۶: در هر ولایتی ز شرف نام ما رود
غزل شماره ۳۴۷: آن فروغ دیده و آن راحت دل میرود
غزل شماره ۳۴۸: گفتم: که: بیوصال تو ما را به سر شود
غزل شماره ۳۴۹: ترا چه تحفه فرستم که دلپذیر شود؟
غزل شماره ۳۵۰: رخت دل بدزدد نهان شود
غزل شماره ۳۵۱: هر که او بیدق این عرصه شود شاه شود
غزل شماره ۳۵۲: در عشق اگر زبان تو با دل یکی شود
غزل شماره ۳۵۳: بیتو دل و جان من زیر و زبر میشود
غزل شماره ۳۵۴: فتنه بود آن چشم و ابرو نیز یارش میشود
غزل شماره ۳۵۵: کو دیدهای که بیتو به خون تر نمیشود؟
غزل شماره ۳۵۶: شبم ز شهر برون برد و راه خانه نمود
غزل شماره ۳۵۷: بریدن حیفم آید بعد از آن عهد
غزل شماره ۳۵۸: گفتی: ز عشق بازی کاری نمیگشاید
غزل شماره ۳۵۹: تو آن گم کرده را مشنو که بیزاری پدید آید
غزل شماره ۳۶۰: برین دل هر دم از هجر تو دیگر گونه خار آید
غزل شماره ۳۶۱: سر زلف خود بگیری همه پیچ و خم برآید
غزل شماره ۳۶۲: گر آن کاری که من دانم بر آید
غزل شماره ۳۶۳: مرا از بخت اگر کاری برآید
غزل شماره ۳۶۴: مرا گر ز وصل تو رنگی برآید
غزل شماره ۳۶۵: هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید
غزل شماره ۳۶۶: هر کرا چون تو پریزاده ز در باز آید
غزل شماره ۳۶۷: دل سرمست من آن نیست که باهوش آید
غزل شماره ۳۶۸: مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟
غزل شماره ۳۶۹: سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید
غزل شماره ۳۷۰: دیریست که یار ما نمیآید
غزل شماره ۳۷۱: دلی که در سر زلف شما همی آید
غزل شماره ۳۷۲: دل میبرد امشب ز من آن ماه، بگیرید
غزل شماره ۳۷۳: باز پیوند، که دوری به نهایت برسید
غزل شماره ۳۷۴: ناله بلبل شوریده به جایی برسید
غزل شماره ۳۷۵: من کشته عشقم،خبرم هیچ مپرسید
غزل شماره ۳۷۶: دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
غزل شماره ۳۷۷: ای مردم کور، این چه بهارست ببینید
غزل شماره ۳۷۸: هر که از برگ و از نوا گوید
غزل شماره ۳۷۹: به حسن عارض چون ماه و زیب چهرهچون خور
غزل شماره ۳۸۰: وقت گلست، ای غلام، روز می است، ای پسر
غزل شماره ۳۸۱: بگشای ز رخ نقاب دیدار
غزل شماره ۳۸۲: ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار
غزل شماره ۳۸۳: مگذر، ای ساربان، ز منزل یار
غزل شماره ۳۸۴: هر دم برم به گریه پناه از فراق یار
غزل شماره ۳۸۵: تن به تو دادم، دل و جانش مبر
غزل شماره ۳۸۶: از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیکتر
غزل شماره ۳۸۷: زلف مشکینت چو دامست، ای پسر
غزل شماره ۳۸۸: یک شبم دادی به عمری پیش خود بار، ای پسر
غزل شماره ۳۸۹: هیچ نقاشی نیامیزد چنین رنگ، ای پسر
غزل شماره ۳۹۰: من که خمارم، به مسجدها مده راهم دگر
غزل شماره ۳۹۱: دلبر من بر گذشت همچو بهاری دگر
غزل شماره ۳۹۲: نیک میخواهی که: از خود دورم اندازی دگر
غزل شماره ۳۹۳: جانا، ضمیرت حال ما نیکو نمیداند مگر؟
غزل شماره ۳۹۴: کاکل کافرانه بین، زیور گوش او نگر
غزل شماره ۳۹۵: ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر
غزل شماره ۳۹۶: دل من فتنه شد بر یار دیگر
غزل شماره ۳۹۷: تو از دست که میخوردی؟ که خشم آلودهای دیگر
غزل شماره ۳۹۸: ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور
غزل شماره ۳۹۹: همه عالم پرست ازین منظور
غزل شماره ۴۰۰: باد بهار میدمد و من ز یار دور
غزل شماره ۴۰۱: شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر
غزل شماره ۴۰۲: گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر
غزل شماره ۴۰۳: صنما، بیتو مرا کار به جان آمده گیر
غزل شماره ۴۰۴: پاکبازان را چه خارا و چه خز؟
غزل شماره ۴۰۵: صاحب روی خوب و زلف دراز
غزل شماره ۴۰۶: من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز
غزل شماره ۴۰۷: منم غریب دیار تو، ای غریبنواز
غزل شماره ۴۰۸: آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز
غزل شماره ۴۰۹: یار ار نمیکند به حدیث تو گوش باز
غزل شماره ۴۱۰: ما در به روی خلق فرو بستهایم باز
غزل شماره ۴۱۱: اگر نوبهاری ببینیم باز
غزل شماره ۴۱۲: عنایتیست خدا را به حال ما امروز
غزل شماره ۴۱۳: گر تو گل چهره در آیی به چمن مست امروز
غزل شماره ۴۱۴: هر چه گویم من، ای دبیر، امروز
غزل شماره ۴۱۵: کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز
غزل شماره ۴۱۶: گلت بنده گردید و شمشاد نیز
غزل شماره ۴۱۷: در وفا داری نکردی آنچه میگفتی تو نیز
غزل شماره ۴۱۸: در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
غزل شماره ۴۱۹: بیا، که صفه ما بوریای میکده بس
غزل شماره ۴۲۰: به رخ شمع شبستانم تویی بس
غزل شماره ۴۲۱: ای صبا، یار مرا از من بییار بپرس
غزل شماره ۴۲۲: ای صبا، از من آشفته فلان را میپرس
غزل شماره ۴۲۳: عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش
غزل شماره ۴۲۴: دمشق فتنه شد بغداد و توفان بلا آبش
غزل شماره ۴۲۵: نسپردم از خرابی دل خود به چشم مستش
غزل شماره ۴۲۶: سخت زیبا دلبرست او، چشم بد دور از رخش
غزل شماره ۴۲۷: جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش
غزل شماره ۴۲۸: چنین که بسته شدم باز من به زلف چو بندش
غزل شماره ۴۲۹: درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش
غزل شماره ۴۳۰: چو نام او همی گویی به نام خود قلم در کش
غزل شماره ۴۳۱: دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش
غزل شماره ۴۳۲: که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟
غزل شماره ۴۳۳: دیده گر لایق آن نیست که منزل کنمش
غزل شماره ۴۳۴: گر دستها چو زلف در آرم به گردنش
غزل شماره ۴۳۵: نیست عیب ار دوست میدارم منش
غزل شماره ۴۳۶: امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
غزل شماره ۴۳۷: بباد صبا گفتم از شوق دوش
غزل شماره ۴۳۸: پسته آن ماه مروارید گوش
غزل شماره ۴۳۹: دو هفته دگر از بوی باد مشک فروش
غزل شماره ۴۴۰: ای رخت خرم و دهانت خوش
غزل شماره ۴۴۱: دشمن بیحاصلم را شرم باد از کار خویش
غزل شماره ۴۴۲: با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
غزل شماره ۴۴۳: باشد آن روز که گویم به تو راز دل خویش؟
غزل شماره ۴۴۴: گر بنگری در آینه روزی صفای خویش
غزل شماره ۴۴۵: مردی به هوش بودم و خاطر بجای خویش
غزل شماره ۴۴۶: گفتم: به چابکی ببرم جان ز دست عشق
غزل شماره ۴۴۷: دلم خرقهای دارد از پیر عشق
غزل شماره ۴۴۸: ز حسن تو پیدا شد آیین عشق
غزل شماره ۴۴۹: ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
غزل شماره ۴۵۰: زاهدان را گذاشتیم به جنگ
غزل شماره ۴۵۱: ما به ابد میبریم عشق ترا از ازل
غزل شماره ۴۵۲: که رساند به من شیفته مسکین حال؟
غزل شماره ۴۵۳: گفتم: ز درد عشق تو گشتم چنین به حال
غزل شماره ۴۵۴: من نخواهم برد جان از دست دل
غزل شماره ۴۵۵: نگفتم: کین چنین زودت به جان اندر بکارم دل؟
غزل شماره ۴۵۶: دیوانه میشد از غم او گاه گاه دل
غزل شماره ۴۵۷: ای به خار هجر ما را سفته دل
غزل شماره ۴۵۸: نازنین، عیب نباشد، که کند ناز ای دل
غزل شماره ۴۵۹: سودای عشق خوبان از سربدر کن، ای دل
غزل شماره ۴۶۰: نه به اندازه خود یار گزیدی، ای دل
غزل شماره ۴۶۱: زهی! ز دست رقیبان گذر به کوی تو مشکل
غزل شماره ۴۶۲: خیز، که در میرسد موکب سلطان گل
غزل شماره ۴۶۳: بنمای روی خویش، که غیر از تو هر چه هست
غزل شماره ۴۶۴: ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل
غزل شماره ۴۶۵: مستم از باده مهر تو، مرا مست مهل
غزل شماره ۴۶۶: گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم
غزل شماره ۴۶۷: توبه کردم ز توبه کردن خام
غزل شماره ۴۶۸: قاصرات الطرف فی حجب الخیام
غزل شماره ۴۶۹: من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
غزل شماره ۴۷۰: من درین شهر پای بند توام
غزل شماره ۴۷۱: ماهرویا، عاشق آن صورت پاک توام
غزل شماره ۴۷۲: من چو همین حرف الف دیدهام
غزل شماره ۴۷۳: فاش گشت آن ماجری، کز مرد و زن پوشیدهام
غزل شماره ۴۷۴: به مسجد ره نمیدانم، گرفتار خراباتم
غزل شماره ۴۷۵: تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم
غزل شماره ۴۷۶: اگر به مجلس قاضی نمودهاند که: مستم
غزل شماره ۴۷۷: ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم
غزل شماره ۴۷۸: صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
غزل شماره ۴۷۹: گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم
غزل شماره ۴۸۰: من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم
غزل شماره ۴۸۱: دلبرا، قیمت وصل تو کنون دانستم
غزل شماره ۴۸۲: چو بر سفینه دل نقش صورت تو نبشتم
غزل شماره ۴۸۳: پیشتر از عاشقی عافیتی داشتم
غزل شماره ۴۸۴: تو دامن از کف من دوش در کشیدی و گفتم
غزل شماره ۴۸۵: شب دوشینه در سودای او خفتم
غزل شماره ۴۸۶: نبض دل شوریده محرور گرفتم
غزل شماره ۴۸۷: چو دل در دیگری بستی نگاهش دار، من رفتم
غزل شماره ۴۸۸: خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
غزل شماره ۴۸۹: مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، من گفتم
غزل شماره ۴۹۰: ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
غزل شماره ۴۹۱: دگر رخت ازین خانه بر در نهادم
غزل شماره ۴۹۲: معراج ما به روح و روان بود صبح دم
غزل شماره ۴۹۳: اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم
غزل شماره ۴۹۴: غافل چرایی؟ جانا، ز دردم
غزل شماره ۴۹۵: هر چند به کوی او دیرست که پی بردم
غزل شماره ۴۹۶: من باده عشق نوش کردم
غزل شماره ۴۹۷: ز عشقت روز اول من به شهر اندر ندی کردم
غزل شماره ۴۹۸: بیا، بیا که ز مهرت به جان همی گردم
غزل شماره ۴۹۹: میخانه را بگشای در، کامروز مخمور آمدم
غزل شماره ۵۰۰: از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم
غزل شماره ۵۰۱: چو چشمش راه دل میزد من بیدل کجا بودم؟
غزل شماره ۵۰۲: مدتی من به کار خود بودم
غزل شماره ۵۰۳: نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟
غزل شماره ۵۰۴: آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم
غزل شماره ۵۰۵: دی ره میخانه باز یافته بودم
غزل شماره ۵۰۶: من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم
غزل شماره ۵۰۷: تو چیزی دیگری، ور نه بسی خوبان که من دیدم
غزل شماره ۵۰۸: به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم
غزل شماره ۵۰۹: چو تیغ بر کشد آن بیوفا به قصد سرم
غزل شماره ۵۱۰: عمریست تا ز دست غمت جامه میدرم
غزل شماره ۵۱۱: همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم
غزل شماره ۵۱۲: به دکان میفروشان گروست هر چه دارم
غزل شماره ۵۱۳: تا میسر گشت در گرمابه وصل آن نگارم
غزل شماره ۵۱۴: درون خود نپسندم که از تو باز آرم
غزل شماره ۵۱۵: سرم سودای او دارد، زهی سودا که من دارم!
غزل شماره ۵۱۶: گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم
غزل شماره ۵۱۷: منازل سفرت پیش دیده میآرم
غزل شماره ۵۱۸: من همان داغ محبت که تو دیدی دارم
غزل شماره ۵۱۹: گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
غزل شماره ۵۲۰: من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
غزل شماره ۵۲۱: ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
غزل شماره ۵۲۲: صنمی که مهر او را ز جهان گزیده دارم
غزل شماره ۵۲۳: چشم جان بر اثرت میدارم
غزل شماره ۵۲۴: صد بار ز مهرت ار بمیرم
غزل شماره ۵۲۵: گر چه در پای هوی و هوست میمیرم
غزل شماره ۵۲۶: مست آمدم امشب، که سر راه بگیرم
غزل شماره ۵۲۷: به غم خویش چنان شیفته کردی بازم
غزل شماره ۵۲۸: نگشتی روز من تیره، ندانستی کسی رازم
غزل شماره ۵۲۹: برخیزم و دلها را در ولوله اندازم
غزل شماره ۵۳۰: بیار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
غزل شماره ۵۳۱: گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم
غزل شماره ۵۳۲: روزی بر آن شمع چو پروانه بسوزم
غزل شماره ۵۳۳: گمان مبر که به جور از بر تو برخیزم
غزل شماره ۵۳۴: من مستم و ز مستی در یار میگریزم
غزل شماره ۵۳۵: مرا مجال نباشد که: یار او باشم
غزل شماره ۵۳۶: سخن بگوی چو من در سخن نمیباشم
غزل شماره ۵۳۷: عیب من نیست که در عشق تو تیمار کشم
غزل شماره ۵۳۸: یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟
غزل شماره ۵۳۹: دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم
غزل شماره ۵۴۰: عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
غزل شماره ۵۴۱: ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم
غزل شماره ۵۴۲: به تازه باد جدایی گلی ببرد ز باغم
غزل شماره ۵۴۳: من دل به ننگ دارم و از نام فارغم
غزل شماره ۵۴۴: صبا، چو برگذری سوی غمگسار دلم
غزل شماره ۵۴۵: وه! که امروز چه آشفته و بیخویشتنم
غزل شماره ۵۴۶: آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم
غزل شماره ۵۴۷: درهجر تو درمان دل خسته ندانم
غزل شماره ۵۴۸: دلم زندان عشق توست و زندانی درو جانم
غزل شماره ۵۴۹: نبودم مرد این میدان و آورد او به میدانم
غزل شماره ۵۵۰: پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟
غزل شماره ۵۵۱: دل خود را به دیدار تو حاجتمند میدانم
غزل شماره ۵۵۲: چو بدیدی که ز عشقت به چه شکل و به چه سانم
غزل شماره ۵۵۳: زلف مشکینت چو دامست، ای صنم
غزل شماره ۵۵۴: تختگاه حسن را قد تو شاهست، ای صنم
غزل شماره ۵۵۵: تو گلشن حسنی و ما چون خار و خاشاک، ای صنم
غزل شماره ۵۵۶: گر شبی چاره این درد جدایی بکنم
غزل شماره ۵۵۷: به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم
غزل شماره ۵۵۸: بسیار بد کردی ولی نیکو سرانجامت کنم
غزل شماره ۵۵۹: جای آن دارد که: من بر دیدها جایت کنم
غزل شماره ۵۶۰: آمدهام که صف این صفه بار بشکنم
غزل شماره ۵۶۱: شد زنده جان من به می، زان یاد بسیارش کنم
غزل شماره ۵۶۲: نظر چو بر لب و دندان یار خویش کنم
غزل شماره ۵۶۳: فراق روی تو میسوزدم جگر، چه کنم؟
غزل شماره ۵۶۴: تیر تدبیر تو در کیش ندارم، چه کنم؟
غزل شماره ۵۶۵: درمان درد دوری آن یار میکنم
غزل شماره ۵۶۶: به ذکر تو من شادمانی کنم
غزل شماره ۵۶۷: ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم
غزل شماره ۵۶۸: درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم
غزل شماره ۵۶۹: دشمن از بهر تو گر طعنه زند بر دل و دینم
غزل شماره ۵۷۰: ز چشم خلق هوس میکند که گوشه گزینم
غزل شماره ۵۷۱: نه مانند تو زیبایی ببینم
غزل شماره ۵۷۲: زلف تو اگر به تاب میبینم
غزل شماره ۵۷۳: مشتاق یارم و به در یار میروم
غزل شماره ۵۷۴: به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم
غزل شماره ۵۷۵: گر ز من جان طلبد دوست، روانی بدهم
غزل شماره ۵۷۶: تا کی به در تو سوکوار آیم؟
غزل شماره ۵۷۷: گر یار شوی با من، در عهد تو یار آیم
غزل شماره ۵۷۸: تا بر آن عارض زیبا نظر انداختهایم
غزل شماره ۵۷۹: چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم
غزل شماره ۵۸۰: ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیدهایم
غزل شماره ۵۸۱: ما نور چشم مادر این خاک تیرهایم
غزل شماره ۵۸۲: باز قلندر شدیم، خانه بر انداختیم
غزل شماره ۵۸۳: بنده عشقیم و سالهاست که هستیم
غزل شماره ۵۸۴: آن پرده برانداز، که ما نور پرستیم
غزل شماره ۵۸۵: امروز عید ماست، که قربان او شدیم
غزل شماره ۵۸۶: ما چشم جهانیم، که این راز بدیدیم
غزل شماره ۵۸۷: دیریست تا ز دست غمت جان نمیبریم
غزل شماره ۵۸۸: مادر غم هجران تو، گر زانکه بمیریم
غزل شماره ۵۸۹: حال این پیکر از آن بتگر دانا پرسیم
غزل شماره ۵۹۰: عقل صوفی را مهار اندر کشیم
غزل شماره ۵۹۱: کجاست منزل آن کوچ کرده؟ تا برویم
غزل شماره ۵۹۲: مرا با دوست میباید که رویارو سخن گویم
غزل شماره ۵۹۳: از عشق دوری چون کنم؟ کین عشق مستوری شکن
غزل شماره ۵۹۴: باغ بسان مصر شد از رخ یوسف سمن
غزل شماره ۵۹۵: تخت شاهی دارد آن ترک ختن
غزل شماره ۵۹۶: چو آتشست به گرمی هوای تابستان
غزل شماره ۵۹۷: نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان
غزل شماره ۵۹۸: یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
غزل شماره ۵۹۹: دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران
غزل شماره ۶۰۰: دلها بربودند و برفتند سواران
غزل شماره ۶۰۱: مرا مپرس که: چون شرمسارم از یاران؟
غزل شماره ۶۰۲: چه رویست این؟ که حیرانند ازو حوران
غزل شماره ۶۰۳: کیست آن مه؟ که میرود نازان
غزل شماره ۶۰۴: ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟
غزل شماره ۶۰۵: ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان
غزل شماره ۶۰۶: ای صبا، حال من بدو برسان
غزل شماره ۶۰۷: این دلبران که میکشدم چشم مستشان
غزل شماره ۶۰۸: شب قدرست و روز عید زلف و روی این ترکان
غزل شماره ۶۰۹: تا برگذشت پیشم باز آن پری خرامان
غزل شماره ۶۱۰: کأس می در دست و کوس عشق بر بامستمان
غزل شماره ۶۱۱: قصه یار سبک روح نگفتم به گرانان
غزل شماره ۶۱۲: به ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوان
غزل شماره ۶۱۳: آن کمان ابرو به تیر انداختن
غزل شماره ۶۱۴: تا به کی این بستن و بگسیختن؟
غزل شماره ۶۱۵: ترا رسد گره مشک بر قمر بستن
غزل شماره ۶۱۶: امشب ز هجر یار بخواهم گریستن
غزل شماره ۶۱۷: سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن
غزل شماره ۶۱۸: چو دل نمیدهد از کوی دوست برگشتن
غزل شماره ۶۱۹: شیرینتر از دلدار من دلدار نتوان یافتن
غزل شماره ۶۲۰: از تو میسر نشد کنار گرفتن
غزل شماره ۶۲۱: تا ندانی ز جسم و جان مردن
غزل شماره ۶۲۲: بار بربستیم، ازین منزل به در باید شدن
غزل شماره ۶۲۳: مشنو که: از کوی تو من هرگز به در دانم شدن
غزل شماره ۶۲۴: از تو مرا تا به کی بیسر و سامان شدن؟
غزل شماره ۶۲۵: ای خواجه، چه آوردی زین خانه بدر بودن؟
غزل شماره ۶۲۶: دوستی با دشمنان ما مکن
غزل شماره ۶۲۷: چشمم کنار دجله شد، جز یاد بغدادم مکن
غزل شماره ۶۲۸: باغ جهان روی تست، رای گلستان مکن
غزل شماره ۶۲۹: ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
غزل شماره ۶۳۰: نفسم گرفت ازین غم، نفسی هوای من کن
غزل شماره ۶۳۱: جانا، به حق دوستی، کان عهد و پیمان تازه کن
غزل شماره ۶۳۲: سر دل گویی، ز جان اندیشه کن
غزل شماره ۶۳۳: خلاف دشمنان روزی نظر بر دوستان افگن
غزل شماره ۶۳۴: چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
غزل شماره ۶۳۵: سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
غزل شماره ۶۳۶: عشق نورزیده بود جان سبکبار من
غزل شماره ۶۳۷: هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من
غزل شماره ۶۳۸: نه بییادت برآید یک دم از من
غزل شماره ۶۳۹: بر سر کویت ای پسر، پی سپرم، دریغ من!
غزل شماره ۶۴۰: دشمن دون گر نگفتی حال من
غزل شماره ۶۴۱: نگارا، چرا شدی نهان از نهان من؟
غزل شماره ۶۴۲: عشق را فرسودهای باید چو من
غزل شماره ۶۴۳: چشم دولت را اگر زین به نظر هستی به من
غزل شماره ۶۴۴: ای ز سودای تو در هر گوشهای آواره من
غزل شماره ۶۴۵: جور دیدم تا بدید آن خسرو خوبان که من،
غزل شماره ۶۴۶: ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
غزل شماره ۶۴۷: دوست با کاروان کن فیکون
غزل شماره ۶۴۸: ای مکان تو از مکان بیرون
غزل شماره ۶۴۹: شبت میبینم اندر خواب و میگویم: وصالست این
غزل شماره ۶۵۰: دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین
غزل شماره ۶۵۱: حلقه زرین بر آن گوش گهربندش ببین
غزل شماره ۶۵۲: منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین
غزل شماره ۶۵۳: آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
غزل شماره ۶۵۴: از بند زلفش پای ما مشکل گشاید بعد ازین
غزل شماره ۶۵۵: در فراق روی جانان بر نتابد بیش ازین
غزل شماره ۶۵۶: در صدد هلاک من شیوه چشم مست تو
غزل شماره ۶۵۷: من از مادری زادم که پارم پدر بود او
غزل شماره ۶۵۸: بنگر بدان دو ابروی همچون کمان او
غزل شماره ۶۵۹: ای عید، بنمودی به من دی صورت ابروی او
غزل شماره ۶۶۰: گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
غزل شماره ۶۶۱: ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو
غزل شماره ۶۶۲: تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو
غزل شماره ۶۶۳: گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو
غزل شماره ۶۶۴: درین لشکر، که میبینی، سواری نیست غیر از تو
غزل شماره ۶۶۵: تو سروی ، بر نشاید چیدن از تو
غزل شماره ۶۶۶: گر صبر و زر بودی مرا، کارم چو زر میشد ز تو
غزل شماره ۶۶۷: ای آنکه، نیست جز بر یار انتعاش تو
غزل شماره ۶۶۸: ای نور چشم من ز رخ لالهرنگ تو
غزل شماره ۶۶۹: ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو
غزل شماره ۶۷۰: ای خرمن گل خوشهچین پیش تن و اندام تو
غزل شماره ۶۷۱: ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
غزل شماره ۶۷۲: ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
غزل شماره ۶۷۳: به جان من، به جان من، به جان تو، به جان تو
غزل شماره ۶۷۴: به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
غزل شماره ۶۷۵: دل من خسته یاریست بیتو
غزل شماره ۶۷۶: گر چه زان ما گشتی، سر ما چه دانی تو؟
غزل شماره ۶۷۷: ای مدد تیره شب از موی تو
غزل شماره ۶۷۸: سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
غزل شماره ۶۷۹: گل در قرق عرق کند از شرم روی تو
غزل شماره ۶۸۰: زود شود باز بسته تو
غزل شماره ۶۸۱: دل به تو دادیم و شکستی، برو
غزل شماره ۶۸۲: حسن مصرست و رخ چون قمرت میر درو
غزل شماره ۶۸۳: امشب از پیش من شیفته دل دور مرو
غزل شماره ۶۸۴: آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو
غزل شماره ۶۸۵: ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
غزل شماره ۶۸۶: عمر که بیاو گذشت، ذوق ندیدیم ازو
غزل شماره ۶۸۷: گر دهد یارت امان ایمن مشو
غزل شماره ۶۸۸: دل سرای خاص شد، از مجلس عامش مگو
غزل شماره ۶۸۹: ای ز چین و حلقه زلف سیاه
غزل شماره ۶۹۰: چون همه ملک وجود خانه شاهست و شاه
غزل شماره ۶۹۱: آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
غزل شماره ۶۹۲: ای جان من ز هجر تو در تن بسوخته
غزل شماره ۶۹۳: روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته
غزل شماره ۶۹۴: خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته
غزل شماره ۶۹۵: روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته
غزل شماره ۶۹۶: ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته
غزل شماره ۶۹۷: کجایی؟ ای ز رخت آب ارغوان رفته
غزل شماره ۶۹۸: آن گل سوریست در کلاله نهفته
غزل شماره ۶۹۹: ای از عرب و از عجمت مثل نزاده
غزل شماره ۷۰۰: عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
غزل شماره ۷۰۱: ببخشا، ای من مسکین به دل در دامت افتاده
غزل شماره ۷۰۲: ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
غزل شماره ۷۰۳: ساقیا، خیز و یک دو جام بده
غزل شماره ۷۰۴: کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
غزل شماره ۷۰۵: یا به نزد خویشتن راهم بده
غزل شماره ۷۰۶: شب شد، به مستان اندکی تریاک بیداری بده
غزل شماره ۷۰۷: ای فراق تو مرا عقل و بصارت برده
غزل شماره ۷۰۸: چیست آن شهریار در پرده؟
غزل شماره ۷۰۹: دلی میباید اندر عشق جان را وقف غم کرده
غزل شماره ۷۱۰: خیز و کار رفتنت را ساز ده
غزل شماره ۷۱۱: آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده
غزل شماره ۷۱۲: روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده
غزل شماره ۷۱۳: ای ز زلفت عقل در دام آمده
غزل شماره ۷۱۴: کیست دگر باره این؟ بر لب بام آمده
غزل شماره ۷۱۵: ازین نرگس و گل غرورم مده
غزل شماره ۷۱۶: ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده
غزل شماره ۷۱۷: عاشقان درد کش را دردی میخانه ده
غزل شماره ۷۱۸: ای داده روی خوب تو از حسن داد دیده
غزل شماره ۷۱۹: نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده
غزل شماره ۷۲۰: مینالم ازین کار به سامان نرسیده
غزل شماره ۷۲۱: ای بر فلک از رخ علم نور کشیده
غزل شماره ۷۲۲: ماییم و خراباتی پر باده جوشیده
غزل شماره ۷۲۳: چمن پر گهر شد ز باران ژاله
غزل شماره ۷۲۴: دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
غزل شماره ۷۲۵: در سر و سرای خود نگذاشتم الاالله
غزل شماره ۷۲۶: ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
غزل شماره ۷۲۷: بر در میخانه این غلغل و آن طنطنه
غزل شماره ۷۲۸: پدید نیست اسیران عشق را خانه
غزل شماره ۷۲۹: سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه
غزل شماره ۷۳۰: گرد مغان گرد و بادهای مغانه
غزل شماره ۷۳۱: بسیار دشمنست مرا و تو دوست نه
غزل شماره ۷۳۲: ای در غم عشقت مرا اندیشه بهبود نه
غزل شماره ۷۳۳: ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه
غزل شماره ۷۳۴: آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
غزل شماره ۷۳۵: ببر، ای باد صبحدم، بده ای پیک نیکپی
غزل شماره ۷۳۶: ز لعلش بوسهای جستم، بگفت: آری، بگفتم: کی
غزل شماره ۷۳۷: خانه صبر مرا باز برانداختهای
غزل شماره ۷۳۸: ثوابست پرسیدن خستهای
غزل شماره ۷۳۹: یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟
غزل شماره ۷۴۰: با دگری بر غم من عقد وصال بستهای
غزل شماره ۷۴۱: بر گل از عنبر کمندی بستهای
غزل شماره ۷۴۲: ای که تیر بیوفایی در کمان پیوستهای
غزل شماره ۷۴۳: آن خط عنبرین که چو آبش نبشتهای
غزل شماره ۷۴۴: باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای
غزل شماره ۷۴۵: من که باشم؟ در زیان افتادهای
غزل شماره ۷۴۶: باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
غزل شماره ۷۴۷: دلبرا، روز جدایی یاد ما میکردهای
غزل شماره ۷۴۸: همچو گل صد گونه رنگ آوردهای
غزل شماره ۷۴۹: در هر چه دیدهام تو پدیدار بودهای
غزل شماره ۷۵۰: ای که دیگر بیگناه از من عنان پیچیدهای
غزل شماره ۷۵۱: زان شکرینلب گر شبی کردم شکار بوسهای
غزل شماره ۷۵۲: آشنایی جمله را، با من چرا بیگانهای؟
غزل شماره ۷۵۳: در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
غزل شماره ۷۵۴: ای ماه و مشتری ز جمالت قرینهای
غزل شماره ۷۵۵: با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
غزل شماره ۷۵۶: چه پیکری؟ که ز پاکی چو گوهر نابی
غزل شماره ۷۵۷: دولت ز در باز آمدی ما را پس از بیدولتی
غزل شماره ۷۵۸: او را که در سماع سخن نیست حالتی
غزل شماره ۷۵۹: کاکل مشکین نقاب چشم و ابرو ساختی
غزل شماره ۷۶۰: دانهای بر روی دام انداختی
غزل شماره ۷۶۱: اگر چه از بر من بارها چو تیر بجستی
غزل شماره ۷۶۲: ای برون از بلندی و پستی
غزل شماره ۷۶۳: دلم از چشم مستش زار و پردم چشمش از مستی
غزل شماره ۷۶۴: کدامین نقشبند این نقش بستی؟
غزل شماره ۷۶۵: میی کو ترا میرهاند ز مستی
غزل شماره ۷۶۶: ما را چو توانی که ز خود دور فرستی
غزل شماره ۷۶۷: بس ازین عمر سرسری که به تقلید زیستی
غزل شماره ۷۶۸: چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی
غزل شماره ۷۶۹: خواستم بوسی ز لعلت دست پیشم داشتی
غزل شماره ۷۷۰: گر تو سری میکشی تا نکنی آشتی
غزل شماره ۷۷۱: زین دایره تا بدر نیفتی
غزل شماره ۷۷۲: جان را ستیزه تو ندارد نهایتی
غزل شماره ۷۷۳: سوگند من شکستی، عهدم به باد دادی
غزل شماره ۷۷۴: ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی
غزل شماره ۷۷۵: نقشی ز صورت خود هر جا پدید کردی
غزل شماره ۷۷۶: مرا با جمع رندانی که در دیرند ضم کردی
غزل شماره ۷۷۷: نظری گر ز سر لطف به کارم کردی
غزل شماره ۷۷۸: نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟
غزل شماره ۷۷۹: ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی
غزل شماره ۷۸۰: بر خستهای ملامت چندین چه میپسندی؟
غزل شماره ۷۸۱: نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندی
غزل شماره ۷۸۲: زهی! زلف و رخت قدری و عیدی
غزل شماره ۷۸۳: ما با تو رسم یاری گفتیم اگر شنیدی
غزل شماره ۷۸۴: دیده بسیار نگه کرد به هر بام و دری
غزل شماره ۷۸۵: روی در پرده و از پرده برون مینگری
غزل شماره ۷۸۶: باغ بهشت بیند بیداغ انتظاری
غزل شماره ۷۸۷: پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری
غزل شماره ۷۸۸: ز تورانیان تنگ چشمی سواری
غزل شماره ۷۸۹: ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری
غزل شماره ۷۹۰: من به هر جوری نخواهم کرد زاری
غزل شماره ۷۹۱: ترا میزیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری
غزل شماره ۷۹۲: شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
غزل شماره ۷۹۳: برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری
غزل شماره ۷۹۴: هر به عمری نزد خود روزی به مهمانم بری
غزل شماره ۷۹۵: او شوی چو خود را تو از میانه بر گیری
غزل شماره ۷۹۶: بر من نمینشینی نفسی به دلنوازی
غزل شماره ۷۹۷: ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی
غزل شماره ۷۹۸: دل من دردمند تست درمانش نمیسازی
غزل شماره ۷۹۹: عالمی را به فراق رخ خود میسوزی
غزل شماره ۸۰۰: هزار بار بگفتم که: به ز جان عزیزی
غزل شماره ۸۰۱: باز آمدی، که خونم بر خاک در بریزی
غزل شماره ۸۰۲: جهد بکن تا که به جایی رسی
غزل شماره ۸۰۳: تو از رنگی که بر گردی کجا همرنگ ما باشی؟
غزل شماره ۸۰۴: بخت یار ما باشد گر تو یار ما باشی
غزل شماره ۸۰۵: ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی
غزل شماره ۸۰۶: سنت آنست که خاک کف پایش باشی
غزل شماره ۸۰۷: حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی
غزل شماره ۸۰۸: نه پیمان بستهای با من؟ که در پیمان من باشی
غزل شماره ۸۰۹: بکوش و روی مگردان ز جور و بارکشی
غزل شماره ۸۱۰: گل بین، گرفته گلشن ازو آب و رونقی
غزل شماره ۸۱۱: ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی
غزل شماره ۸۱۲: بر ما ستم و خواری، ای طرفه پسر تا کی؟
غزل شماره ۸۱۳: جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
غزل شماره ۸۱۴: با چنان شیوه و شیرینی و دلبندی و شنگی
غزل شماره ۸۱۵: گفتم که: بگذرانم روزی به نام و ننگی؟
غزل شماره ۸۱۶: این دل پر هوش ما با همه فرزانگی
غزل شماره ۸۱۷: نه بیگانهای، ای بت خانگی
غزل شماره ۸۱۸: از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی
غزل شماره ۸۱۹: ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
غزل شماره ۸۲۰: سرم بیدولتست، ار نه ز پایت کی شدی خالی؟
غزل شماره ۸۲۱: آن خان خانان را ببین، بر صندلی یللی بلی
غزل شماره ۸۲۲: زهی! نادیده از خوبان کسی مثل تو در خیلی
غزل شماره ۸۲۳: ای غنچه با لب تو ز دل کرده همدمی
غزل شماره ۸۲۴: ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
غزل شماره ۸۲۵: به خرابات گذارم ندهند از خامی
غزل شماره ۸۲۶: شاد گردم که هر به ایامی
غزل شماره ۸۲۷: گر برافرازی به چرخم ور بیندازی ز بامی
غزل شماره ۸۲۸: مرا رهبان دیر امشب فرستادست پیغامی
غزل شماره ۸۲۹: اگر هزار یکی زان جمال داشتمی
غزل شماره ۸۳۰: دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی
غزل شماره ۸۳۱: نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی
غزل شماره ۸۳۲: ای تن و اندامت از گل خرمنی
غزل شماره ۸۳۳: سر بگذرانم از سر گردون به گردنی
غزل شماره ۸۳۴: ای هر سر مویت را رویی به پریشانی
غزل شماره ۸۳۵: باز دوشم ز راه مهمانی
غزل شماره ۸۳۶: تو ز آه من ار هراسانی
غزل شماره ۸۳۷: چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟
غزل شماره ۸۳۸: خوشا آن عشرت و آن کامرانی
غزل شماره ۸۳۹: ز تو بیوفا چه جوییم نشان مهربانی؟
غزل شماره ۸۴۰: کاکل آن پسر ز پیشانی
غزل شماره ۸۴۱: مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
غزل شماره ۸۴۲: نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی
غزل شماره ۸۴۳: حاصل از عشقت نمیبینم به جز غم خوردنی
غزل شماره ۸۴۴: صبح دمی که گرد رخ زلف شکسته خم زنی
غزل شماره ۸۴۵: عارت آمد که دمی قصه ما گوش کنی؟
غزل شماره ۸۴۶: گر نخواهی که نظر با من درویش کنی
غزل شماره ۸۴۷: از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی
غزل شماره ۸۴۸: جفا بر کسی بیش ازین چون کنی؟
غزل شماره ۸۴۹: به نشاط باده چو صبحدم سوی بوستان گذری کنی
غزل شماره ۸۵۰: هر قصه مینیوشی و در گوش میکنی
غزل شماره ۸۵۱: باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟
غزل شماره ۸۵۲: زمستان ز مستان نبیند زبونی
غزل شماره ۸۵۳: تبم دادی،نمیپرسی که: ای بیمار من چونی؟
غزل شماره ۸۵۴: رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی
غزل شماره ۸۵۵: رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی
غزل شماره ۸۵۶: ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی
غزل شماره ۸۵۷: از مردم این مرحله دلساز نبینی
غزل شماره ۸۵۸: به روی خود نظر کن، تا بلای عقل و دین بینی
غزل شماره ۸۵۹: آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی
غزل شماره ۸۶۰: بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
غزل شماره ۸۶۱: تو در شهری و ما محروم از آن روی
غزل شماره ۸۶۲: ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی
غزل شماره ۸۶۳: یک سخن زان لعل خاموشم بگوی
غزل شماره ۸۶۴: دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی
غزل شماره ۸۶۵: شاخ ریحانی تو، یا برگ گل سوری؟ بگوی
غزل شماره ۸۶۶: عاشقم، از عشق من گر به گمانی بگوی
غزل شماره ۸۶۷: با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی
غزل شماره ۸۶۸: دل سرای خاص داشت از مجلس عامش مگوی
غزل شماره ۸۶۹: رخ باز نهادم به سماوات الهی
غزل شماره ۸۷۰: گلا، عنان عزیمت به بوستان چه دهی؟
غزل شماره ۸۷۱: ای آنکه ز هجر تو ندیدیم رهایی
غزل شماره ۸۷۲: ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی
غزل شماره ۸۷۳: به پیمانی نمیپویی، به پیوندی نمیپایی
غزل شماره ۸۷۴: دلم زخم بلا دارد ز چشم تیر بالایی
غزل شماره ۸۷۵: دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی
غزل شماره ۸۷۶: گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی
غزل شماره ۸۷۷: هرگزت عادت نبود این بیوفایی
غزل شماره ۸۷۸: ای در دل من چو جان کجایی؟
غزل شماره ۸۷۹: چه شود کز سر رحمت به سرم باز آیی؟
غزل شماره ۸۸۰: با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی
غزل شماره ۸۸۱: ای نافه چینی ز سر زلف تو بویی
غزل شماره ۸۸۲: زهی! حسن ترا گل خاک کویی
غزل شماره ۸۸۳: گفتم: از عشق توسرگشته چو گویم، تو چه گویی؟
غزل شماره ۸۸۴: خانه تحقیق را ماه شبستان تویی
غزل شماره ۸۸۵: مشتاق آن نگارم آیا کجاست گویی؟
غزل شماره ۸۸۶: ای نسیم سحر، چه میگویی؟
غزل شماره ۸۸۷: به خوابم دوش پرسیدی، به بیداری چه میگویی؟