غزل شماره ۱۷۳: چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد

دستم ز غم به جامه دریدن در اوفتد


گر پرتوی ز روی تو افتد بر آسمان

ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد


ور قامتت به باغ درآید، ز شرم او

حالی به قد سرو خمیدن در اوفتد


پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو

روزی که اتفاق پریدن در اوفتد


جان کمترین نثار تو باشد ز دست ما

آن ساعتی که فرصت دیدن در اوفتد


دانم که: بر حکایت من رحمت آوری

وقتی گرت مجال شنیدن در اوفتد


خلوت نشین خیال تو گر در دل آورد

چون اوحدی به کوچه دویدن در اوفتد


نظر خود را بنویسید

نظرات