غزل شماره ۲۲۳: آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد

صید ندیدم ز بند او، که رها شد


با دگران سرکشی نمود و تکبر

سرکش و بیدادگر به طالع ما شد


رنج که بردیم باد برد و تلف گشت

سعی که کردیم هرزه بود و هبا شد


نوبت آن وصل را که وعده همی داد

هیچ به فرصت نگه کرد و قضا شد


دل ز برم برد و زهره نیست که گویم:

آن دل سرگشته را که برد و کجا شد؟


گر کندم قصد جان دریغ ندارم

کام من آمد چو کام دوست روا شد


با همه جوری دلم نداد که گویم:

اوحدی از هجر او شکسته چرا شد؟


نظر خود را بنویسید

نظرات