غزل شماره ۳۴۳: غیر ازو هر چه هست بازی بود

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

غیر ازو هر چه هست بازی بود

ما و من قصهٔ مجازی بود


زود بگذر، که اصل ذات یکیست

وین صفت‌ها بهانه‌سازی بود


تو ز دستش بداده‌ای، ورنه

دوست در عین دلنوازی بود


نفس کافر ترا ازو ببرید

هر که او نفس کشت غازی بود


عشق خود با تو فاش می‌گوید

که: بما اول او نیازی بود


حدث از تست ورنه پیش از تو

همه روی زمین نمازی بود


اوحدی، گر شناختی خاموش!

کین حدیث از زبان‌درازی بود


نظر خود را بنویسید

نظرات