غزل شماره ۳۷۴: ناله بلبل شوریده به جایی برسید

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

نالهٔ بلبل شوریده به جایی برسید

گل به باغ آمد و دردش به دوایی برسید


عمر بلبل چو وفا کرد به دوری بنمرد

تا ز پیوستن گل بوی وفایی برسید


گل چه پیراهن زر دوخته بر داد بباد؟

کز میان غنچهٔ مسکین به قبایی برسید


هر که بر بوی گل و نالهٔ بلبل سحری

در چمن رفت، به برگی و نوایی برسید


طالب گل ز چمن پای مکن، گو: کوتاه

که به دستش ز سر خار جفایی برسید


پی همراهی این قافله بودم عمری

تا به گوش دلم آواز درایی برسید


قصهٔ مور پریشان به سلیمان گفتند

اثر نعمت سلطان به گدایی برسید


آفتابی ز سر منظره بنمود جمال

ذره‌ای در هوس او به هوایی برسید


اوحدی دست به وصلش نرسانید آسان

درد سر برد و به خاک کف پایی برسید


نظر خود را بنویسید

نظرات