غزل شماره ۴۱۷: در وفا داری نکردی آنچه می‌گفتی تو نیز

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

در وفا داری نکردی آنچه می‌گفتی تو نیز

تا به نوک ناوک هجران دلم سفتی تو نیز


یاد می‌دار که: در خوبی چو دوران تو بود

همچو دوران با من مسکین برآشفتی تو نیز


چون دل ما از دو گیتی روی در روی تو کرد

پشت بر کردی و از ما روی بنهفتی تو نیز


در چنین وقتی که شد بیدار هر جا فتنه‌ای

اعتمادم بر تو بود، ای بخت، چون خفتی تو نیز؟


ای که می‌گویی ز خوبان جهان طاقم به مهر

این کجا گویم که: با بدخواه ما جفتی تو نیز؟


می‌کنی دعوی که: در باغ لطافت گل منم

راست می‌گویی، ولی بی‌خار نشکفتی تو نیز


چون به کین اوحدی دیدی که دشمن چیره شد

خانهٔ دل را ز مهر او فرو رفتی تو نیز


نظر خود را بنویسید

نظرات