غزل شماره ۵۳۸: یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟

وز عشوه‌های نرگس مستش چه میکشم؟


صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود

دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟


چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن

در حلقه‌های سنبل پستش چه میکشم؟


گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان

چون گرد بر ضمیر نشستش چه می‌کشم؟


چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست

از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟


خونم ز دل گشود و برویم ببست در

بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟


ایدل، ندیده‌ای، برو از اوحدی بپرس

تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟


نظر خود را بنویسید

نظرات