غزل شماره ۵۵۲: چو بدیدی که ز عشقت به چه شکل و به چه سانم

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

چو بدیدی که ز عشقت به چه شکل و به چه سانم

نپسندم که فریبی به فسون و به فسانم


مکن از غصّه زبونم، که نه بی‌دانش و دونم

تو مرا گر نشناسی بشناسند کسانم


ز رخت عهد نجویم، ز لبت شهد نجویم

کارزوی عسلت کرد شریک مگسانم


کس ندانم که تواند که: ز دردم برهاند

تو کس شهر خودم کن، که نه از شهر خسانم


در سر هر که ببینی، هوسی هست و هوایی

در سر من هوس آن که: به پای تو رسانم


به جز آن یاد نخواهم که در آید به ضمیرم

به جز آن نام نشاید که بر آید به لسانم


اوحدی رسم تو دانست و بدو میل نمودی

به منت میل نباشد که نه رسمست و نه سانم


نظر خود را بنویسید

نظرات