غزل شماره ۶۴۶: ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من

گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!


نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین

کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من


پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری

دل بسته‌ام در آن رسن مشک‌سای من


گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود

روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من


دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن

کز دور بوسه می‌دهمت، خاک پای من


سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب

ای بندهٔ سگان در آن سرای من


درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟

آن به که اعتماد کنم بر خدای من


نظر خود را بنویسید

نظرات