غزل شماره ۸۱۷: نه بیگانه‌ای، ای بت خانگی

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

نه بیگانه‌ای، ای بت خانگی

مکن با من خسته بیگانگی


تو گر پایمردی نکردی به لطف

چه سود این دلیری و مردانگی؟


پری‌زاده‌ای چون تو پیش نظر

نباشد ز من طرفه دیوانگی


چراغیست روی تو، ای ماهرخ

که شمعش نیرزد به پروانگی


بگیری بسی دل به زلف چو دام

گر آن خال مشکین کند دانگی


ز مهر سر زلفت، ای سنگدل

هوس می‌کند سنگ را شانگی


به تمکین مکوش، اوحدی، در غمش

که عاشق نکوشد به فرزانگی


نظر خود را بنویسید

نظرات