غزل شماره ۸۵۷: از مردم این مرحله دلساز نبینی

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی فصل غزلیات

از مردم این مرحله دلساز نبینی

در طارم این قبه هم آواز نبینی


تا کی زن و فرزند و برادر؟ که ازین قوم

جز خانه برو خانه برانداز نبینی


زان عالم و از لذت آن چاشنیی جوی

سهلست گر آن نعمت و آن ناز نبینی


فردا اگر از کلی احوال بپرسند

آن روز کسی را تو سرافراز نبینی


رازیست درین جنبش و آرام،ولیکن

ترسم که تو خود نیک درین راز نبینی


کاری بکن، ای خواجه، که این صورت زیبا

پیوسته برین صورت و این ساز نبینی


ای اوحدی ، این عمر به افسوس مکن خرج

کین عمر چو بگذشت دگر باز نبینی


نظر خود را بنویسید

نظرات