قصاید

نوشته اوحدی در دیوان اشعار اوحدی

قصاید

قصیده شماره ۱ - له فی‌المناجات: راه گم کردم، چه باشد گر به راه آری مرا؟ قصیده شماره ۲ - وله روح الله روحه: آن نفس را، که ناطقه گویند، بازیاب قصیده شماره ۳ - وله فی‌الموعظه: گر آن جهان طلبی، کار این جهان دریاب قصیده شماره ۴ - وله فی‌الطامات: ای دل، تویی و من، بنشین کژ، بگوی راست قصیده شماره ۵ - فی‌منقبت امیرالمؤمنین حسین بن علی بن ابی‌طالب رضی‌الله عنهما: این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟ قصیده شماره ۶ - وله روح‌الله روحه: مباش بنده آن کز غم تو آزادست قصیده شماره ۷ - وله سترالله عیوبه: چرخ گردان روشن از رای منست قصیده شماره ۸ - وله روح‌الله روحه: بر آستان در او کسی که راهش هست قصیده شماره ۹ - وله فی‌طلب الحقایق: این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟ قصیده شماره ۱۰ - وله ایضا نورالله قبره: مستان خواب را خبری از وصال نیست قصیده شماره ۱۱ - وله علیه الرحمه: نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟ قصیده شماره ۱۲ - وله فی‌تقلب الاحوال: بس که بعد از تو خزانی و بهاری باشد قصیده شماره ۱۳ - وله غفرالله‌له: چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند قصیده شماره ۱۴ - وله فی‌بیان الحقایق: قومی که ره به عالم تحقیق می‌برند قصیده شماره ۱۵ - وله روحه‌الله‌روحه: لاف دانش می‌زنی، خود را نمی‌دانی چه سود؟ قصیده شماره ۱۶ - وله فی النصیحه: روزی قرار و قاعده ما دگر شود قصیده شماره ۱۷ - فی‌الموعظة و تخلصه فی‌النعت و المناقب: دوش از نسیم گل دم عنبر به من رسید قصیده شماره ۱۸ - وله نورالله قبره: در پیرزن نگه کن و آن چرخ پرده گر قصیده شماره ۱۹ - وله: سر پیوند ما ندارد یار قصیده شماره ۲۰ - وله بردالله مضجعه: زنهار خوارگان را زنهار خوار دار قصیده شماره ۲۱ - وله رحمةالله علیه: میان کار فروبند و کار راه بساز قصیده شماره ۲۲ - وله فی‌المناجات: گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش قصیده شماره ۲۳ - وله بردالله مضجعه: چو دیده کرد نظر، دل دراوفتاد چو دل قصیده شماره ۲۴ - وله طاب‌الله ثراه: مردم نشسته فارغ و من در بلای دل قصیده شماره ۲۵ - وله نورالله قبره: مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، من گفتم قصیده شماره ۲۶ - وله فی فضیلة الصبح: چشم صاحب دولتان بیدار باشد صبحدم قصیده شماره ۲۷ - وله غفرالله ذنوبه: سرم خزینه خوفست و دل سفینه بیم قصیده شماره ۲۸ - وله غفرالله ذنوبه: بار بسیارست و راه دور در پیش، ای جوان قصیده شماره ۲۹ - وله فی شکایةالزمان: دل‌خسته همی باشم، زین ملک به هم رفته قصیده شماره ۳۰ - وله طاب‌الله ثراه: ای صوفی سرد نارسیده قصیده شماره ۳۱ - وله نورالله مرقده: چو بد کنی و ندانی که : نیک نیست که کردی قصیده شماره ۳۲ - وله روحه الله روحه: ای رنج ناکشیده، که میراث می‌خوری قصیده شماره ۳۳ - فی منقبة امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب کرم الله وجهه: بر کوفه و خاک علی، ای باد صبح ار بگذری قصیده شماره ۳۴ - وله نورالله قبره: عمر گذشت، ای دل شکسته، چه داری؟ قصیده شماره ۳۵ - وله بردالله مضجعه: کردم اندیشه تاکنون باری قصیده شماره ۳۶ - وله نورالله قبره: گریان در آخر شب، چون ابر نوبهاری قصیده شماره ۳۷ - وله سترالله عیوبه: ای روزه‌دار، اگر تو یک ریزه راز داری قصیده شماره ۳۸ - وله سترالله عیوبه: هرگز به جان فرا نرسی بی‌فروتنی قصیده شماره ۳۹ - وله نورالله قبره: گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی قصیده شماره ۴۰ - وله علیه الرحمه: جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی قصیده شماره ۴۱ - وله غفرالله ذنوبه: اگر حقایق معنی به گوش جان شنوی قصیده شماره ۴۲ - وله ایضا: چرا پنهان شدی از من؟ تو با چندین هویدایی