بخش ۱۳۰ - در اعتقاد خود گوید: با چنین فقر و این تهی دستی - وندرین خاکساری و پستی

نوشته اوحدی در جام جم اوحدی فصل اشعار جام جم اوحدی

با چنین فقر و این تهی دستی

وندرین خاکساری و پستی


پشت گرمم بدانکه بی‌کم و کاست

اعتقادی درست دارم و راست


به رسول و کلام و وحی و ملک

به شب قربت و عروج فلک


به بهشت و بدوزخ و بالم

به سماوات و عرش و لوح و قلم


به ترازو و عرصهٔ عرصات

به عبور مجردان ز صراط


به کرامات و معجز و بولی

به ابوبکر و عمر و بعلی


به شب اولین گور و عذاب

به وقوف و بحشر و نشر و حساب


به خدایی که واحدست و صبور

به خدایی که قادرست و غفور


بی‌زن و بی‌شریک و فرزندست

او به کس، کس باو نه مانندست


حی و قیوم و بر وعدل و علیم

خالق و رازق و قدیر و قدیم


بود و هست و بود ولی بیچون

از جسد فرد و از جهت بیرون


ز اختر و چرخ و عقل و جان برتر

وز خیال و ضمیر و فکر به در


ملک انس و جان علی‌الاطلاق

« ابدی الظهور والاشراق »


حکم او عدل و وعدهٔ او راست

بجز و هرچه بود و هست و اوراست


پادشاها، به ذات اکرم تو

به صفات و به اسم اعظم تو


که ز ایمان مکن تهی دستم

بر همینم بدار تا هستم


نظر خود را بنویسید

نظرات