شوقیات

نوشته خواجوی کرمانی در بدایع الجمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی

شوقیات

شمارهٔ ۱ - به نام ایزد: تبت یا ذوالجلال و الاکرام شمارهٔ ۲: ای صبح صادق رخ زیبای مصطفی شمارهٔ ۳: اگر سرم برود در سر وفای شما شمارهٔ ۴: این چه خلدست که چندی همه حورست اینجا شمارهٔ ۵: کجا خبر بود از حال ما حبیبان را شمارهٔ ۶: گر راه بود بر سر کوی تو صبا را شمارهٔ ۷: اگر در جلوه می‌آری سمند باد جولان را شمارهٔ ۸: چو در نظر نبود روی دوستان ما را شمارهٔ ۹: آخر ای یار فراموش مکن یاران را شمارهٔ ۱۰: ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را شمارهٔ ۱۱: شبی که راه دهم آه آتش افشان را شمارهٔ ۱۲: آن تن ماست یا میان شما شمارهٔ ۱۳: برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب شمارهٔ ۱۴: دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب شمارهٔ ۱۵: ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب شمارهٔ ۱۶: طلع الصبح من وراء حجاب شمارهٔ ۱۷: چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب شمارهٔ ۱۸: نعلم نگر نهاده بر آتش که عنبرست شمارهٔ ۱۹: زلال مشربم از لفظ آبدار خودست شمارهٔ ۲۰: سحاب سیل فشان چشم رودبار منست شمارهٔ ۲۱: این بوی بهارست که از صحن چمن خاست شمارهٔ ۲۲: بوقت صبح می روشن آفتاب منست شمارهٔ ۲۳: ساقیا ساغر شراب کجاست شمارهٔ ۲۴: جمشید بنده ی در دولتسرای ماست شمارهٔ ۲۵: یاران همه مخمور و قدح پر می نابست شمارهٔ ۲۶: طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست شمارهٔ ۲۷: روضه ی خلد برین بستانسرائی بیش نیست شمارهٔ ۲۸: ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست شمارهٔ ۲۹: مرغ جانرا هر دو عالم آشیانی بیش نیست شمارهٔ ۳۰: منزل پیر مغان کوی خرابات فناست شمارهٔ ۳۱: روز رخسار تو ماهی روشنست شمارهٔ ۳۲: لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت شمارهٔ ۳۳: بدایت غم عشّاق را نهایت نیست شمارهٔ ۳۴: دلا جان در ره جانان حجابست شمارهٔ ۳۵: بوقت صبح چو آن سرو سیمتن بنشست شمارهٔ ۳۶: اگر ترا غم امثال ما بود غم نیست شمارهٔ ۳۷: ورطه‌ی پر خطر عشق ترا ساحل نیست شمارهٔ ۳۸: کو دل که او بدام غمت پای بند نیست شمارهٔ ۳۹: با تو نقشی که در تصوّر ماست شمارهٔ ۴۰: غرّه ی ماه جز آن عارض شهر آرا نیست شمارهٔ ۴۱: ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت شمارهٔ ۴۲: از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت شمارهٔ ۴۳: گرچه کاری چو عشقبازی نیست شمارهٔ ۴۴: نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت شمارهٔ ۴۵: گرنه مرغ چمن از همنفس خویش جداست شمارهٔ ۴۶: زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست شمارهٔ ۴۷: هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست شمارهٔ ۴۸: ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست شمارهٔ ۴۹: زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست شمارهٔ ۵۰: عشق سطانیست کو را حاجت دستور نیست شمارهٔ ۵۱: دوش پیری ز خرابات برون آمد مست شمارهٔ ۵۲: عقل مرغی ز آشیانه ی ماست شمارهٔ ۵۳: چه بر قمر ز شب عنبری نقاب انداخت شمارهٔ ۵۴: اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست شمارهٔ ۵۵: روی زمین و خون دلم نم گرفته است شمارهٔ ۵۶: ببوستان جمالت بهار بسیارست شمارهٔ ۵۷: صبح کز چشم فلک اشک ثریا می‌‌ریخت شمارهٔ ۵۸: اینجا نماز زنده دلان جز نیاز نیست شمارهٔ ۵۹: ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست شمارهٔ ۶۰: ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت شمارهٔ ۶۱: بیش ازین بی همدمی در خانه نتوانم نشست شمارهٔ ۶۲: راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود شمارهٔ ۶۳: ان شکر لب که نباتش ز شکر می روید شمارهٔ ۶۴: می کشندم بخرابات و در آن می کوشند شمارهٔ ۶۵: تا بر آید نفس از عشق دمی باید زد شمارهٔ ۶۶: پیداست که از دود دم ما چه برآید شمارهٔ ۶۷: دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد شمارهٔ ۶۸: این چه بادست که از سوی چمن می آید شمارهٔ ۶۹: سپیده دم که صبا بر چمن گذر می کرد شمارهٔ ۷۰: پشت بر یار کمان ابروی ما نتوان کرد شمارهٔ ۷۱: آنک هرگز نظری با من شیدا نکند شمارهٔ ۷۲: هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند شمارهٔ ۷۳: رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت برده‌اند شمارهٔ ۷۴: بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود شمارهٔ ۷۵: حدیث شمع از پروانه پرسید شمارهٔ ۷۶: با درد دُرد نوشان درمان چه کار دارد شمارهٔ ۷۷: در راه قربت ما ره بان چه کار دارد شمارهٔ ۷۸: گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد شمارهٔ ۷۹: طوطی از پسته تنگ تو شکر گرد آورد شمارهٔ ۸۰: دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد شمارهٔ ۸۱: گردون کنایتی ز سر بام ما بود شمارهٔ ۸۲: مراد بین که بپیش مرید باز آید شمارهٔ ۸۳: بخشم رفته ما گر بصلح باز آید شمارهٔ ۸۴: بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد شمارهٔ ۸۵: یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد شمارهٔ ۸۶: گلی برنگ تو از غنچه بر نمی آید شمارهٔ ۸۷: کیست که با من حدیث یار بگوید شمارهٔ ۸۸: درد غم عشق را طبیب نباشد شمارهٔ ۸۹: کس نیست که دست من غمخوار بگیرد شمارهٔ ۹۰: بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود شمارهٔ ۹۱: همچو شمعم بشبستان حرم یاد کنید شمارهٔ ۹۲: ای ساربان بقتل ضعیفان کمر مبند شمارهٔ ۹۳: گمان مبر که دلم میل دوستان نکند شمارهٔ ۹۴: کس حال من سوخته جز شمع نداند شمارهٔ ۹۵: کی طرف گلستان چو سر کوی تو باشد شمارهٔ ۹۶: ناله ئی کان ز دل چنگ برون می آید شمارهٔ ۹۷: پیه سوز چشم من سر شمع ایوان تو باد شمارهٔ ۹۸: چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد شمارهٔ ۹۹: اهل دل پیش تو مردن ز خدا می خواهند شمارهٔ ۱۰۰: هر که را سکه درستست بزر باز نماند شمارهٔ ۱۰۱: که می رود که پیامم بشهر یار رساند شمارهٔ ۱۰۲: تا چین آن دو زلف سمن سا پدید شد شمارهٔ ۱۰۳: ای پرده سرایان که درین پرده سرائید شمارهٔ ۱۰۴: تاجداری کند آنکس که ز سر درگذرد شمارهٔ ۱۰۵: هر کو چو شمع  زآتشِ دل تاجِ سر نکرد شمارهٔ ۱۰۶: چون خط سبز تو بر آفتاب بنویسند شمارهٔ ۱۰۷: سوز غم تو آتشم از جان برآورد شمارهٔ ۱۰۸: ساقیا می زین فزون تر کن که میخوارن بسند شمارهٔ ۱۰۹: لطافت دهنش در بیان نمی گنجد شمارهٔ ۱۱۰: ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند شمارهٔ ۱۱۱: بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد شمارهٔ ۱۱۲: بی رخ حور بجنت نفسی نتوان بود شمارهٔ ۱۱۳: بآب گل رخ آن گلعذار می شویند شمارهٔ ۱۱۴: تا ترا برگ ما نخواهد بود شمارهٔ ۱۱۵: اگر آن ماه مهربان گردد شمارهٔ ۱۱۶: هر که با نرگس سرمست تو در کار آید شمارهٔ ۱۱۷: تنم تنها نمی خواهد که در کاشانه بنشیند شمارهٔ ۱۱۸: در پای تو هر کس که سرانداز نیاید شمارهٔ ۱۱۹: نور رویت تاب در شمع شبستان افکند شمارهٔ ۱۲۰: ز شهر یار که آید که حال یار بگوید شمارهٔ ۱۲۱: خدا را از سر زاری بگوئید شمارهٔ ۱۲۲: چو شام شد بشبستان شتاب باید کرد شمارهٔ ۱۲۳: طره های تو کمند افکن طرارانند شمارهٔ ۱۲۴: بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد شمارهٔ ۱۲۵: خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد شمارهٔ ۱۲۶: دیشب همه شب منزل من کوی مغان بود شمارهٔ ۱۲۷: ای که از شرمت خوی از رخساره ی خور می چکد شمارهٔ ۱۲۸: جان برافشان اگرت صحبت جانان باید شمارهٔ ۱۲۹: ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود شمارهٔ ۱۳۰: دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود شمارهٔ ۱۳۱: چو عکس روی تو در ساغر شراب افتاد شمارهٔ ۱۳۲: ساقیان چون دم از شراب زنند شمارهٔ ۱۳۳: چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد شمارهٔ ۱۳۴: بسالی کی چنان ماهی برآید شمارهٔ ۱۳۵: مهی چون او بماهی برنیاید شمارهٔ ۱۳۶: بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند شمارهٔ ۱۳۷: زنده اند آنها که پیش چشم خوبان مرده اند شمارهٔ ۱۳۸: دلبرم را پرّ طوطی بر شکر خواهد فتاد شمارهٔ ۱۳۹: ترک من ترک من گرفت و خطا کرد شمارهٔ ۱۴۰: آن رفت که میل دل من سوی شما بود شمارهٔ ۱۴۱: مشنو که چراغ دل من روی تو نبود شمارهٔ ۱۴۲: هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد شمارهٔ ۱۴۳: درد من دلخسته بدرمان که رساند شمارهٔ ۱۴۴: هر نسخه که در وصف خط یار نویسند شمارهٔ ۱۴۵: مرا ز مهر رخت کی ملال خواهد بود شمارهٔ ۱۴۶: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد شمارهٔ ۱۴۷: مستم ز در خانهٔ خمار برآرید شمارهٔ ۱۴۸: بهار دهر بباد خزان نمی ارزد شمارهٔ ۱۴۹: مسیح وقتی ازین خسته دم دریغ مدار شمارهٔ ۱۵۰: معلوم نگردد سخن عشق بتقریر شمارهٔ ۱۵۱: برگیر دل ز ملک جهان و جهان بگیر شمارهٔ ۱۵۲: بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار شمارهٔ ۱۵۳: پندم بچه عقل می دهد پیر شمارهٔ ۱۵۴: ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر شمارهٔ ۱۵۵: برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار شمارهٔ ۱۵۶: ای پیر مغان شربتم از دُرد مغان آر شمارهٔ ۱۵۷: ای دل ار سودای جانان داری از جان درگذر شمارهٔ ۱۵۸: فتاده ام من دیوانه در غم تو اسیر شمارهٔ ۱۵۹: قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار شمارهٔ ۱۶۰: آشنای تو ز بیگانه و خویشش چه خبر شمارهٔ ۱۶۱: زهی طناب سرا پرده ی تو گیسوی حور شمارهٔ ۱۶۲: کار من شکسته بسامان رسید باز شمارهٔ ۱۶۳: برگ نسرین ترا بی خار می یابم هنوز شمارهٔ ۱۶۴: چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز شمارهٔ ۱۶۵: بستیم دل در آن سر زلف دراز باز شمارهٔ ۱۶۶: کجا بود من مدهوش را حضور نماز شمارهٔ ۱۶۷: نه مرا بر سر کوی تو بجز سایه جلیس شمارهٔ ۱۶۸: ای مرغ خوش‌نوا چه فرو بسته‌ای نفس شمارهٔ ۱۶۹: رخت شمع شبستان می نهندش شمارهٔ ۱۷۰: آه از آن یار که نبود خبر از یارانش شمارهٔ ۱۷۱: رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش شمارهٔ ۱۷۲: ای دل مکن انکار و از این کار میندیش شمارهٔ ۱۷۳: پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش شمارهٔ ۱۷۴: بشهریار بگوئید حال این درویش شمارهٔ ۱۷۵: به سوز سینه رسند اهل دل به ذوق سماع شمارهٔ ۱۷۶: بیار باده که وقت گلست و موسم باغ شمارهٔ ۱۷۷: چون آتش خور شعله زد از شیشه ی شفاف شمارهٔ ۱۷۸: شمیم باغ بهشتست یا نسیم عراق شمارهٔ ۱۷۹: ای سرو خرامنده ی بستان حقایق شمارهٔ ۱۸۰: ای کرده تیره شب را بر آفتاب منزل شمارهٔ ۱۸۱: مرا که راه نماید کنون بخانه ی دل شمارهٔ ۱۸۲: باغبان گو برو مپیما کز گل شمارهٔ ۱۸۳: یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول شمارهٔ ۱۸۴: مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل شمارهٔ ۱۸۵: مرا که نیست بخاک درت امید وصول شمارهٔ ۱۸۶: شب رحیل ز افغان خستگان مراحل شمارهٔ ۱۸۷: هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل شمارهٔ ۱۸۸: چون ما بکفر زلف تو اقرار کرده ایم شمارهٔ ۱۸۹: ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم شمارهٔ ۱۹۰: ترا که گنج گشودی ز زخم مار چه غم شمارهٔ ۱۹۱: روزگاری روی در روی نگاری داشتم شمارهٔ ۱۹۲: در جهان وقف حریم حرم او کردیم شمارهٔ ۱۹۳: من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم شمارهٔ ۱۹۴: مردیم در خمار و شرابی نیافتیم شمارهٔ ۱۹۵: من بیدل نگر از صحبت جانان محروم شمارهٔ ۱۹۶: داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم شمارهٔ ۱۹۷: تا چند بشادی می غمهای تو نوشم شمارهٔ ۱۹۸: بلبلان که رساند نسیم باغ ارم شمارهٔ ۱۹۹: چو بر کشی علم قربت از حریم حرم شمارهٔ ۲۰۰: اکنون که از بهشت نشان می دهد نسیم شمارهٔ ۲۰۱: کشتی ما کو که ما زورق در آب افکنده ایم شمارهٔ ۲۰۲: با لعل او ز جوهر جان در گذشته ایم شمارهٔ ۲۰۳: ایدل ار خواهی بدولتخانه ی جانت برم شمارهٔ ۲۰۴: ما قدح کشتی و دل را همچو دریا کرده ایم شمارهٔ ۲۰۵: ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم شمارهٔ ۲۰۶: آن ماه پری رخ را در خانه نمی بینم شمارهٔ ۲۰۷: مدام آن نرگس سرمست را در خواب می بینم شمارهٔ ۲۰۸: گلی به رنگ تو در بوستان نمی‌بینم شمارهٔ ۲۰۹: نشان دل بی نشان از که جویم شمارهٔ ۲۱۰: صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم شمارهٔ ۲۱۱: اشکست که می گردد در کوی تو همرازم شمارهٔ ۲۱۲: ما زرخ کار خویش پرده برانداختیم شمارهٔ ۲۱۳: ز لعلم ساغری در ده که چون چشم تو سرمستم شمارهٔ ۲۱۴: گرچه من آب رخ از خاک درت یافته ام شمارهٔ ۲۱۵: خیز تا باده در پیاله کنیم شمارهٔ ۲۱۶: حکایت رخت از آفتاب می شنوم شمارهٔ ۲۱۷: مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم شمارهٔ ۲۱۸: گر نگویم دوستی از دوستانت بوده ام شمارهٔ ۲۱۹: ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم شمارهٔ ۲۲۰: آنک لعلش عین آب زندگانی یافتیم شمارهٔ ۲۲۱: بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم شمارهٔ ۲۲۲: ای لاله برگ خوش نظرت گلستان چشم شمارهٔ ۲۲۳: بگذائی بسر کوی شما آمده ایم شمارهٔ ۲۲۴: خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم شمارهٔ ۲۲۵: نسیم زلف تو از نوبهار می شنوم شمارهٔ ۲۲۶: حَنّ فی روض الهوی قلبی کما ناح الحِمام شمارهٔ ۲۲۷: کیست که گوید ببارگاه سلاطین شمارهٔ ۲۲۸: تحیتی چو هوای ریاض خلد برین شمارهٔ ۲۲۹: تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران شمارهٔ ۲۳۰: ای باد سحرگاهی زینجا گذری کن شمارهٔ ۲۳۱: خوشا صبح و صبوحی با هُمالان شمارهٔ ۲۳۲: دوش چون از لعل میگون تو می گفتم سخن شمارهٔ ۲۳۳: امشب ای یار قصد خواب مکن شمارهٔ ۲۳۴: خیز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بین شمارهٔ ۲۳۵: چه خوشست باده خوردن بصبوح در گلستان شمارهٔ ۲۳۶: ترا که گفت که قصد دل شکسته ی ما کن شمارهٔ ۲۳۷: نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین شمارهٔ ۲۳۸: ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن شمارهٔ ۲۳۹: بمن رسید نوید وصال دلداران شمارهٔ ۲۴۰: هر کس که برگرفت دل از جان چنانک من شمارهٔ ۲۴۱: سخن عشق نشاید بر هر کس گفتن شمارهٔ ۲۴۲: هر که شد با ساکنان عالم علوی قرین شمارهٔ ۲۴۳: بسی خون جگر دارد سر زلف تو در گردن شمارهٔ ۲۴۴: بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن شمارهٔ ۲۴۵: وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن شمارهٔ ۲۴۶: ای چشم تو چشم بند مستان شمارهٔ ۲۴۷: ای صبا حال جگر گوشه ی ما چیست بگو شمارهٔ ۲۴۸: که بر ز سرو روان تو خورد راست بگو شمارهٔ ۲۴۹: برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو شمارهٔ ۲۵۰: ای چراغ دیده ی جان روی تو شمارهٔ ۲۵۱: نفحه ی گلشن عشق از نفس ما بشنو شمارهٔ ۲۵۲: ای شب قدر بیدلان طره ی دلربای تو شمارهٔ ۲۵۳: بآفتاب جهانتاب سایه پرور تو شمارهٔ ۲۵۴: ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو شمارهٔ ۲۵۵: آن عید نیکوان بدر آمد بعید گاه شمارهٔ ۲۵۶: خسرو گل بین دگر ملک سکندر یافته شمارهٔ ۲۵۷: ای پسر دامن اهل قدم از دست مده شمارهٔ ۲۵۸: ای دلم جان و جهان در راه جانان باخته شمارهٔ ۲۵۹: ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه شمارهٔ ۲۶۰: ای سنبل تازه دسته بسته شمارهٔ ۲۶۱: پری رخا منه از دست یکزمان شیشه شمارهٔ ۲۶۲: تخت خیری بین دگر بر تخته ی خارا زده شمارهٔ ۲۶۳: مه بی مهر من ز شعر سیاه شمارهٔ ۲۶۴: چون سنبلت که دید سیاهی سرآمده شمارهٔ ۲۶۵: آن ترک بلغاری نگر با چشم خونخوار آمده شمارهٔ ۲۶۶: ای حبش برچین و چین در زنگبار انداخته شمارهٔ ۲۶۷: از لب شیرین چون شکّر نبات آورده‌ای شمارهٔ ۲۶۸: دیشب ای باد صبا گویی که جایی بوده‌ای شمارهٔ ۲۶۹: دوش پیری یافتم در گوشه ی میخانه ئی شمارهٔ ۲۷۰: ایکه گوئی کز چه رو سرگشته می گردی چو گوی شمارهٔ ۲۷۱: ای دل اگر دیو نئی ملک سلیمان چکنی شمارهٔ ۲۷۲: مستی ز چشم دلکش میگون یار جوی شمارهٔ ۲۷۳: میا در قلب ای دل که بازی نیست جانبازی شمارهٔ ۲۷۴: سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی شمارهٔ ۲۷۵: ای از حیای لعل لبت آب گشته می شمارهٔ ۲۷۶: آب رخ ما بری و باد شماری شمارهٔ ۲۷۷: چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی شمارهٔ ۲۷۸: نه عهد کرده‌ای آخر که قصد ما نکنی شمارهٔ ۲۷۹: ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی شمارهٔ ۲۸۰: پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی شمارهٔ ۲۸۱: مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی شمارهٔ ۲۸۲: ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی شمارهٔ ۲۸۳: زهی اشکم ز شوق لعل میگون تو عنّابی شمارهٔ ۲۸۴: گل سوری دگر بجلوه گری شمارهٔ ۲۸۵: ای نفس مشک بیز باد بهاری شمارهٔ ۲۸۶: باز، هرچند که در دستِ شَهان دارد جای شمارهٔ ۲۸۷: یاد باد آنک دلم را مدد جان بودی شمارهٔ ۲۸۸: در باز جان گر آرزوی جان طلب کنی شمارهٔ ۲۸۹: دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی شمارهٔ ۲۹۰: خوشا وقتی که از بستانسرائی شمارهٔ ۲۹۱: راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی شمارهٔ ۲۹۲: چان پرورم گهی که تو جانان من شوی شمارهٔ ۲۹۳: خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی شمارهٔ ۲۹۴: تو چون قربان نمی گردی کجا همکیش ما باشی شمارهٔ ۲۹۵: تشنه‌ام تا به کی آخر بده آبی ساقی شمارهٔ ۲۹۶: زُر أرض دار سُعدی یا بارق الغوادی شمارهٔ ۲۹۷: یا ملولاً عن سلامی أنت فی الدنیا مرا می شمارهٔ ۲۹۸: یا من الیک میلی قف ساعة قبیلی شمارهٔ ۲۹۹: یا من قریرة مقلتی لقیاک غایة منیتی