شمارهٔ ۸۱: گردون کنایتی ز سر بام ما بود

نوشته خواجوی کرمانی در بدایع الجمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل شوقیات

گردون کنایتی ز سر بام ما بود

کوثر حکایتی ز لب جام ما بود


سر سبزی شکوفه ی بستانسرای فضل

از رشحه ی مقاطر اقلام ما بود


خوش بوئی نسیم روان بخش باغ عقل

از نفحه ی معاصر ارقام ما بود


خورشید اگرچه شرفه ی ایوان کبریاست

خشتی زرهگذار در بام ما بود


مارا جوی بدست نبینی ولی دو کون

یک حبّه از فواضل انعام ما بود


چون خیمه بر مخیم کرّ و بیان زنیم

چرخ برین معسکر احشام ما بود


بدر منیر و گیسوی عنبر فشان شب

منجوق چتر و پرچم اعلام ما بود


نوری که وقت صبح ز مشرق شود پدید

از عکس جام باده ی گلفام ما بود


ز ایام اگرچه تیره بود روز عمر ما

فرخنده روز آنک در ایام ما بود


قصر وجود تا با بد کی شود خراب

گر زانک بر کتابه ی او نام ما بود


خواجو مگو حکایت سرچشمه ی حیات

کان قطره ئی ز جام غم انجام ما بود


نظر خود را بنویسید

نظرات