شمارهٔ ۸۵: یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد

نوشته خواجوی کرمانی در بدایع الجمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل شوقیات

یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد

وگر از پای در افتاد بسر باز آمد


ظاهر آنست کزین پس گهر ارزان گردد

که چو دریا شد و چون کان گهر باز آمد


آنک در رسته ی بازار وفا زر میزد

در رخ خویش نظر کرد و ززر باز آمد


گرچه طوطی ز شکر نیک بتنگ آمده بود

دگر از آرزوی تنگ شکر باز آمد


بلبل مست نگر باز که چون باد بهار

بهوای سمن و سنبل تر باز آمد


شمع کو مجلس اصحاب منوّر می داشت

با دلی تافته و سوز جگر باز آمد


خاکساری که شد آب رخش از گریه برود

همچو آتش شد و چون باد سحر باز آمد


مدتی گر بضرورت ز نظر غایب گشت

مفکنیدش ز نظر چون بنظر باز آمد


هر که او را قدمی بود چو خواجو را دید

گفت کان یار قدم دار دگر باز آمد


نظر خود را بنویسید

نظرات