شمارهٔ ۱۹۸: بلبلان که رساند نسیم باغ ارم

نوشته خواجوی کرمانی در بدایع الجمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل شوقیات

بلبلان که رساند نسیم باغ ارم

بتشنگان که دهد آب چشمه ی زمزم


مقیم در طیرانست مرغ خاطر ما

بگرد کوی تو همچون کبوتران حرم


مرا بناوک مژگان اگر کشی غم نیست

شهید تیغ غمت را ز نوک تیر چه غم


بنامه بهر جگر خستگان دود فراق

بساز شربتی آخر ز آب چشم قلم


کجا بطعنه ی دشمن ز دوست برگردم

که غرق بحر مودت نترسد از شبنم


گرم عنایت شه دستگیر خواهد بود

منم کنون و سر خاکسار و پای علم


بیار نکهت جان بخش بوستان وصال

که جان فدای تو باد ای نسیم عیسی دم


کسی که ملک خرد باشدش بزیر نگین

ز جام می ندهد جرعه ئی بملکت جم


چگونه در ره مستی قدم نهد خواجو

اگر نه بر سر هستی نهاده است قدم


نظر خود را بنویسید

نظرات