شمارهٔ ۲۹۳: خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی

نوشته خواجوی کرمانی در بدایع الجمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل شوقیات

خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی

قدح به روی صبوحی کشان لم یزلی


ز دست ساقی تحقیق اگر خوری جامی

شراب را ابدی دان و جام را ازلی


بزیر جامه چو زنّار بینمت چون شمع

چو سود راندن مقراض و خرقه ی عسلی


مشو بحسن عمل غره و بزهد مناز

که خواندت خرد پیر زاهد عملی


ز آب و گل نشود چون تو لعبتی پیدا

ندانم از چه گلی دانمت که از چگلی


چگونه از سر کویت کنم جلای وطن

که هست سوز درونم خفی و گریه جلی


کجا ز زلف تو پیوند بگسلد دل من

که کار زلف تو دل بندیست و دل گسلی


محب روی توام در جواب دعوی عشق

دل شکسته وکیلست و جان خسته ولی


متاب روی ز خواجو که زلف هندویت

بخورد خون دل ریشش از سیاه دلی


نظر خود را بنویسید

نظرات