شمارهٔ ۲۵ - ایضاً: دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل المطائبات و المقطعات

دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش

که بود منشی دیوان چرخ را استاد


ز حال بنده بپرسید و گفت نشنیدم

قصیده ئی که بتجدیدت اتفاق افتاد


دعاش کردم و گفتم که گفته ام دو سه بیت

بمدح خواجه ی آفاق صدر دولت و داد


گشاد رشته ی لؤلؤی نظم آن ابیات

ولی هنوز سر درج مکرمت نگشاد


سیاه گشت مرا دیده چون مداد و هنوز

بهیچوجه بهای مداد نفرستاد


چو این حدیث بگفتم بچشم کین در من

نگاه کرد و بخندید و گفت شرمت باد


نظر خود را بنویسید

نظرات