شمارهٔ ۱۴۸: آن پریچهره که جور و ستم آئین دارد

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش حضریات

آن پریچهره که جور و ستم آئین دارد

چه خطا رفت که ابروش دگر چین دارد


نافه ی مشگ ز چین خیزد و آن ترک ختا

ای بسا چین که در آن طرّه ی مشگین دارد


دل غمگین مرا گرچه بتاراج ببرد

شادمانم که وطن در دل غمگین دارد


عجب از چشم کماندار تو دارم که مقیم

مست خفتست و کمان بر سر بالین دارد


ای خوشا آهوی چشمت که بهر گوشه که هست

خوابگه برطرف لاله و نسرین دارد


مرغ دل کز سر زلفت نشکیبد نفسی

بازگوئی هوس جنگل شاهین دارد


گرچه فرهاد بتلخی ز جهان رفت ولیک

همچنان شور شکر خنده ی شیرین دارد


دل گمگشته ز چشم تو طلب می کردم

کرد اشارت بسر زلف سیه کاین دارد


خواجو از چشمه ی نوشت چو حکایت گوید

همه گویند سخن بین که چه شیرین دارد


نظر خود را بنویسید

نظرات