شمارهٔ ۲۰۴: ما را ز پرده ی تو دل از پرده شد بدر

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش حضریات

ما را ز پرده ی تو دل از پرده شد بدر

بردار پرده ای ز پس پرده پرده در


گر ماه خوانمت نبُود ماه سر و قد

ور سرو گویمت نبُود سرو سیمبر


کس ماه را ندید که پوشد زره ز مشک

کس سرو را نگفت که بندد چو نی کمر


لعل تو شکّریست ازو رفته آب قند

خط تو طوطیئیست پرافکنده بر شکر


جانم ز تاب مهر تو شمعیست در گداز

چشمم ز شوق لعل تو دُرجیست پرگهر


عنقای قاف عشقم و عشق تو گوئیا

مرغیست هر دو کون در آورده زیر پر


چون صبر نیست کز تو نظر بر توان گرفت

یکباره برمگیر ز بیچارگان نظر


ور زانک از درم نتوانی در آمدن

باری ز دل چگونه توانی شدن بدر


هرگه که در برابر خواجو گذر کنی

صد بار باز در دل تنگش کنی گذر


نظر خود را بنویسید

نظرات