شمارهٔ ۲۲۱: ای شب زلفت غالیهسا وی مه رویت غالیهپوش
نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش حضریات
ای شب زلفت غالیهسا وی مه رویت غالیهپوش
نرگس مستت بادهپرست لعل خموشت بادهفروش
نافه ی مشک از گل بگشا بدر منیر از شب بنما
مشک سیه بر ماه مسا سنبل تر بر لاله مپوش
لعل لبت آن یا می ناب باده ی لعل از لعل مذاب
شکّر تنگ از تنگ شکر آب حیات از چشمه ی نوش
شمع چگل شد بادهگسار شمسه ی گردون مشعلهدار
ماه مغنّی گو بسرای مرغ صراحی گو بخروش
بادهگساران مست شراب جمع رفیقان مست و خراب
بر بت ساقی داشته چشم بر مه مطرب داشته گوش
مطرب مجلس نغمهسرای شاهد مستان جلوهنمای
گر شنوم کو صبر و قرار ور نگرم کو طاقت و هوش
پیر مغان در میکده دوش گفت چو خواجو رفت ز هوش
گو می نوشین بیش منوش تا نبرندش دوش بدوش