شمارهٔ ۲۵۲: ای دل من بسته در آن زنجیر سمن سا دل

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش حضریات

ای دل من بسته در آن زنجیر سمن سا دل

کرده مرا در غم عشقت بی سرو بی پا دل


برده ازین قالب خاکی رخت بصحرا جان

رانده ازین دیده پر خون سیل بدریا دل


چون دل ما برنگرفت از لعل لبت کامی

ای بت مهوش تو چرا برداشتی از ما دل


جای من بیدل و دین یا دیر بود یا دار

قصد من بی سر و پا یا دیده کند یا دل


مطرب دل سوختگان گو تا بزند بر چنگ

وای دل ای وای دل و دین وادل من وادل


ای شکری زان لب شیرین کرده تقاضا جان

وی نظری زانرخ زیبا کرده تمنّا دل


جادوی عاشق کش چشمت خورده بافسون خون

هندوی زنگی وش زلفت برده بیغما دل


سر نکشد یکسر مو زان جعد مسلسل عقل

روی نتابد نفسی زان روی دلارادل


چند زنی طعنه که خواجو در غم عشق افتاد

چون دلم افکند درین آتش چکنم با دل


نظر خود را بنویسید

نظرات