شمارهٔ ۳۷۰: طوبی لک ای پیک صبا خرّم رسیدی مرحبا
نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش حضریات
طوبی لک ای پیک صبا خرّم رسیدی مرحبا
باللهِ قُل لِحُشاشتی ما بال رکبِ قد سرّی
یاران برون رفتند و من در بحر خون افتادهام
طَرفی علی هجرانِهم تَبکی و ما تُغنی البکا
بار سفر بستند و من چون صید وحشی پای بند
ساروا و مِن آماقنا أجروا ینابیع الدّما
افتان و خیزان میروم تا کی رسم در کاروان
و الرکبُ قد ساروا إلی الایحاد و الحادی حدا
محمل برون بردند و من چون ناقه میراندم ز پی
قَلبی هَوی فی هوّة و الدَهر، ملقِ فی الهوی
چون تیره نبود روز من کز آه عالمسوز من
مدّ الغِمام سرادقاً اعلی شماریخ الذَری
راضی شدم کز کاروان بانگ درایی بشنوم
أکبُوا و أقفوا أثَر هم و العِیس تحدِی فی الزبی
چون محمل سلطان شرق از سوی شام آمد برون
ریح الصّبا سارَت إلی ن، نجدٍ و قلبی قد صبا
خواجو به شبگیر از هوا هر دم نوایی میزند
و الورق اوراق المُنی یتلو علی أهل الهوی