شمارهٔ ۷۳: ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد

ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد


مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت

بگرد ساقی و جام شراب می گردد


هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم

که دیر دعوت من مستجاب می گردد


دلست کاین همه خونم ز دیده می بارد

پرست کافت جان عقاب می گردد


تو خود چه آب و گلی کاب زندگی هر دم

ز شرم چشمه ی نوش تو آب می گردد


چو بر تو می فکنم دیده اشک گلگونم

ز عکس گلشن رویت گلاب می گردد


بجام باده چه حاجت که پیر گوشه نشین

بیاد چشم تو مست و خراب می گردد


عجب نباشد اگر شد سیاه و سودائی

چنین که زلف تو بر آفتاب می گردد


چو بر درت گذرم گوئیم که خواجو باز

بگرد خانه ی ما از چه باب می گردد


نظر خود را بنویسید

نظرات