شمارهٔ ۸۲: سخن یار ز اغیار بباید پوشید

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

سخن یار ز اغیار بباید پوشید

قصّه ی مست ز هشیار بباید پوشید


خلت عاشقی ز عقل نهان باید داشت

کان قبائیست که ناچار بباید پوشید


ذره چون لاف هواداری خورشید زند

مهرش از سایه ی دیوار بباید پوشید


تا بخون جگر جام بیالایندش

جامه ی کعبه ز خمّاز بباید پوشید


بوسه ئی خواستمش گفت بپوش از زلفم

گنج اگر می بری از مار بباید پوشید


ضعفم از چشم تو زانروی نهان می دارد

که رخ مرده ز بیمار بباید پوشید


تیغ مژگان چه کشی در نظر مردم چشم

خنجر از مردم خونخور بباید پوشید


چهره ی زرد من و روی خود از طرّه بپوش

که زر و سیم ز طرّار بباید پوشید


دیده بنگر که فرو خواند روان سرّ دلم

گرچه دانست که اسرار بباید پوشید


نامه ی دوست بدشمن چه نمائی خواجو

سخن یار ز اغیار بیاید پوشید


نظر خود را بنویسید

نظرات