شمارهٔ ۱۱۵: دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد

مهره حاصل نکند هر که زمار اندیشد


دُر نیارد بکف آنکس که ز دریا ترسد

نخورد باده هر آنکو ز خمار اندیشد


هر کرا نقش نگارنده مصوّر گردد

نقش دیوار بود گو زنگار اندیشد


تو چه یاری که نداری غم و اندیشه ی یار

یاری آنست که یار از غم یار اندیشد


در چنین وقت که از دست برون شد کارم

من بیچاره کئم چاره ی کار اندیشد


هر که سر در عقب یار سفر کرده نهاد

این خیالست که دیگر ز دیار اندیشد


در چنین بادیه کاندیشه ی سر نتوان کرد

بار خاطر طلبد هر که ز بار اندیشد


انک شد بیخبر از زمزمه ی نغمه ی زبر

تو مپندار که از ناله ی زار اندیشد


گر تو صد سال کنی ناله و زاری خواجو

گل صد برگ کی از بانگ هزار اندیشد


نظر خود را بنویسید

نظرات