شمارهٔ ۱۲۷: دلم که حلقه ی گیسوی یار می گیرد

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

دلم که حلقه ی گیسوی یار می گیرد

درون حلقه نشستست و مار می گیرد


بهر کجا که روم آب دیده می بینم

که دامن من شوریده کار می گیرد


نگار تا ز من خسته دل کنار گرفت

ز خون دیده کنارم نگار می گیرد


غلام آن بت چینم که سر حد ختنش

طلایه ی سپه زنگبار می گیرد


دو چشم آهوی روباه باز صیادش

بغمزه شیر دلانرا شکار می گیرد


چو یاد نرگس مست تو می کنم بصبوح

مرا ز غایت مستی خمار می گیرد


ز مشک چین چه خطا در وجود می آید

که خطّ سبز تو از وی غبار می گیرد


سرشک دیده که بر چشم کرده ام جایش

چه اوفتاده که از من کنار می گیرد


چو دم ز نافه ی زلف تو می زند خواجو

جهان شمامه ی مشک تتار می گیرد


نظر خود را بنویسید

نظرات