شمارهٔ ۱۷۶: دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم

چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم


پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل

روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم


تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب

مدّتی بر سر کوی تو ستادیم و شدیم


چون دل خسته ی ما رفت بباد از پی دل

همره قافله ی باد فتادیم و شدیم


همچو خواجو نگرفته ز دهانت کامی

بوسه برخاک سرکوی تو دادیم و شدیم


نظر خود را بنویسید

نظرات