شمارهٔ ۲۲۳: ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن

جان من دلخسته بجانانه رها کن


دلدار مرا با من دلسوخته بگذار

بگذر ز سر شمع و بپروانه رها کن


گر مرتبه ی یار ز بیگانگی ماست

گو مرتبه ی خویش ببیگانه رها کن


بر رهگذرت دنیی و دین دانه و دامست

در دام مقید مشو و دانه رها کن


گر باده پرستان همه از میکده رفتند

سرمست مرا بر در میخانه رها کن


آنرا که بود برگ گل و عزم تماشا

گو خیمه بصحرا زن و کاشانه رها کن


چون مار سر زلف تو زد بر دل ریشم

تدبیر فسونی کن و افسانه رها کن


گنجست غم عشقت و ویران دل خواجو

از بهر دلم گنج بویرانه رها کن


نظر خود را بنویسید

نظرات