شمارهٔ ۲۴۹: بدینسان که از ما جهانی جهانی

نوشته خواجوی کرمانی در صنایع الکمال دیوان اشعار خواجوی کرمانی فصل غزلیات بخش سفریات

بدینسان که از ما جهانی جهانی

که با کس نمانی و با کس نمانی


تو آن شهریاری و آن شهره یاری

که خسرو نشانی و خسرو نشانی


تو آنی که قتلم توانی و دانم

که هر دم بر آنی که خونم برانی


خوشا طرف بستان و دستان مستان

می ارغوانی بروی غوانی


دل یاغی باغیم باغ و دائم

تو در باغ بانی و در باغبانی


ندانم کدامی که دامی دلم را

ز نسل کیانی که اصل کیانی


چو ماهی که ماهیتت کس نداند

چه کانی که از لعل گوهر چکانی


تو جان و جهانی و جان جهانی

تو نور جنانی و حور جنانی


سزد کاردوان رخ نهد پیش اسبت

اگر باز داری سمند اردوانی


ترا نار پستان به از نار بستان

که سیب از ترنجت کند بوستانی


توتر خان و ترخون ز جور تو خواجو

دل از خون چو خانی و رخ زرّخانی


نظر خود را بنویسید

نظرات