نوروزنامه منتسبت به خیام

نوشته خیام در نوروزنامه منتسبت به خیام

نوروزنامه منتسبت به خیام

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم: سپاس و ستایش مرخدای را جل جلاله، که آفریدگار جهان ... بخش ۲ - آغاز کتاب نوروز نامه: درین کتاب که بیان کرده آمد در کشف حقیقت نوروز که ... بخش ۳ - اندر آیین پادشاهان عجم: ملوک عجم ترتیبی داشته اند در خوان نیکو نهادن هر ... بخش ۴ - آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن: آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا بروزگار یزد جرد ... بخش ۵ - آفرین موبد موبدان بعبارت ایشان: شها بجشن فروردین بماه فروردین آزادی کزین بردان و ... بخش ۶ - اندر یاد کردن زر و آنچه واجب بود درباره او: زر اکسیر آفتابست و سیم اکسیر ماه، و نخست کس که زر ... بخش ۷ - اندر علامت دفینها: هر زمینی که درو گنجی یا دفینی باشد آنجا برف پای ... بخش ۸ - حکایت: روزی نوشین‌روان به باغ سرای اندر، حجام را بخواند ... بخش ۹ - حکایت: بپنا خسرو برداشتند این خبر که مردی بآمل (زمینی) ... بخش ۱۰ - حکایت: از دوستی شنیدم که مرا بر قول او اعتماد بودی که به ... بخش ۱۱ - یاد کردن انگشتری و آنچه واجب آید درباره او: انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته انگشت، و ... بخش ۱۲ - حکایت: گویند اسکندر رومی پیش از انک گرد جهان بگشت ... بخش ۱۳ - حکایت: گویند یزدجرد شهریار روزی نشسته بود بر دکان باغ ... بخش ۱۴ - حکایت: گویند محمد امین بدان روزگار که امیرالمومنین بود ... بخش ۱۵ - یاد کردن خوید و آنچه واجب آید درباره او: جورسته را ملوک عجم بفال سخت بزرگ داشتندی بحکم آنک ... بخش ۱۶ - حکایت: شنیدم که روزی هرمز پدر خسرو (به) یکی خوید‌زار جو ... بخش ۱۷ - حکایت: روزی به شمس الملوک قابوس وشمگیر برداشتند که مردی ... بخش ۱۸ - حکایت: چنین گویند که آدم علیه السلام گندم بخورد و از ... بخش ۱۹ - یاد کردن شمشیر و آنچه واجب آید درباره او: شمشیر پاسبان ملک است، و نگاهبان ملت، و تا وی نبود ... بخش ۲۰ - یاد کردن تیر و کمان و آنچه واجب بود درباره ایشان: تیر و کمان سلاحی بایسته است، و مر آن را کار بستن ... بخش ۲۱ - حکایت: سام نریمان (را) پرسیدند که « ای پیروزگر سالار! ... بخش ۲۲ - حکایت: گویند بهرام گور روزی پیش نعمان منذر ایستاده بود ... بخش ۲۳ - حکایت: گویند روزی حکیمی پسر خویش را پند می‌داد گفت «ای ... بخش ۲۴ - حکایت: سیف ذی یزن گوید که آن وقت که سپهسالار ایرانی را ... بخش ۲۵ - حکایت: گویند روزی نوشین‌روان از بابک عارض پرسید گفت « از ... بخش ۲۶ - یاد کردن قلم و خاصیت او و آنچه واجب آید درباره او: قلم را دانایان مشاطه ملک خوانده‌اند و سفیر دل، و ... بخش ۲۷ - حکایت: هم اندرین معنی فضیلت قلم، چنان خوانده‌ام از اخبار ... بخش ۲۸ - حکایت: فخرالدوله برادر پناخسرو آنگاه که بگریخت و بنشابور ... بخش ۲۹ - حکایت: شنیدم که در ایران ملکی بود، و آیین او چنان بود ... بخش ۳۰ - یاد کردن اسپ و هنر او و آنچه واجب آید درباره او: چنین گویند که از صورت چهارپایان هیچ صورت نیکوتر ... بخش ۳۱ - حکایت: خسرو پرویز را اسپ شبدیز پیش آوردند تا بر نشیند، ... بخش ۳۲ - نامهای اسپان بزبان پارسی: الوس، چرمه، سرخ چرمه، تازی چرمه، خنگ، باد خنگ، ... بخش ۳۳ - اندر ذکر باز و هنر او و آنچه واجب آید درباره او: باز مونس شکارگاه ملوکست، و به وی شادی آرند، و وی ... بخش ۳۴ - اندر گزیدن باز: انواع بسیارست، ولیکن از همه سپید چرده بهتر و باز ... بخش ۳۵ - حکایت: چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده است عاقل و ... بخش ۳۶ - حکایت: شنیدم که بوعبدالله خطیب مودب امیر ابوالعباس بود ... بخش ۳۷ - گفتار اندر منفعت شراب: دانا آن طب چنین گفته‌اند، چون جالینوس و سقراط و ... بخش ۳۸ - شراب ممزوج و مروق: کسی را که خمار سخت کند، و یا از درد سر رنج باشد نیکست، و مردمان گرم مزاج را شاید، بخش ۳۹ - حکایت اندر معنی پدید آمدن شراب: اندر تواریخ نبشته‌اند که بهراه پادشاهی بود کامگار ... بخش ۴۰ - گفتار اندر خاصیت روی نیکو: روی نیکو را دانا آن سعادتی بزرگ دانسته‌اند، و ... بخش ۴۱ - حکایت: چنین گویند که عبدالله طاهر یکی را از بزرگان سپاه ... بخش ۴۲ - حکایت: گویند سلطان محمود روزی بتماشا شده بود، و از صحرا ...