غزلیات

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی بخش فاتحة الشباب

غزلیات

شمارهٔ ۱: یا من بدا جمالک فی کل ما بدا شمارهٔ ۲: حرز جانهاست نام دلبر ما شمارهٔ ۳: خلیلی لاحت لنا دور سلمی شمارهٔ ۴: هر چه اسباب جمال است رخ خوب تو را شمارهٔ ۵: چند سوی چمن آیم به هوایت چو صبا شمارهٔ ۶: شرف کعبه بود کوی تو را شمارهٔ ۷: زد به رفتار خوش قدت ره ما شمارهٔ ۸: گاه در دل ساز و گه در دیده جا شمارهٔ ۹: لب لعل تو کام اهل وفا شمارهٔ ۱۰: اگر هر دم زنی صد تیغ بر ما شمارهٔ ۱۱: احن شوقا الی دیار لقیت فیها جمال سلمی شمارهٔ ۱۲: شد برقع روی تو چو مهت زلف شب آسا شمارهٔ ۱۳: عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا شمارهٔ ۱۴: چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شب‌ها شمارهٔ ۱۵: ریزم ز مژه کوکب بی‌ماه‌رخت شب‌ها شمارهٔ ۱۶: از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها شمارهٔ ۱۷: تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها شمارهٔ ۱۸: نسیم الصبح زر منی ربی نجد و قبلها شمارهٔ ۱۹: هر شب افروخته از آتش دل مشعله‌ها شمارهٔ ۲۰: تا بر ورق گل زدی از مشک رقم‌ها شمارهٔ ۲۱: ای برده رخت رونق گل‌ها و سمن‌ها شمارهٔ ۲۲: ای غمت تخم شادمانی ها شمارهٔ ۲۳: به کعبه گر ننمایی جمال خود ما را شمارهٔ ۲۴: شد سحر قاید اقبال من شیدا را شمارهٔ ۲۵: سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا شمارهٔ ۲۶: خدای خیر دهاد آن جوان رعنا را شمارهٔ ۲۷: زلف تو بر مه پریشان کرده مشک ناب را شمارهٔ ۲۸: من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را شمارهٔ ۲۹: شد خاک قدم طوبی آن سرو سهی قد را شمارهٔ ۳۰: پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را شمارهٔ ۳۱: عشق باید کز دو عالم فرد سازد مرد را شمارهٔ ۳۲: یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را شمارهٔ ۳۳: چند بوسم دست و پا پیک دیار یار را شمارهٔ ۳۴: کیست کز عشاق پیغامی رساند یار را شمارهٔ ۳۵: بخرام و باز جلوه ده آن سرو ناز را شمارهٔ ۳۶: برکش ای صوفی ز سر این خرقه سالوس را شمارهٔ ۳۷: من که جا کردم به دل آن کافر بدکیش را شمارهٔ ۳۸: هر دم افروزی چو گل رخسار آتشناک را شمارهٔ ۳۹: مطرب امشب ساز کن با ناله من چنگ را شمارهٔ ۴۰: من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را شمارهٔ ۴۱: می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را شمارهٔ ۴۲: رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را شمارهٔ ۴۳: گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را شمارهٔ ۴۴: معلم گو مده تعلیم بیداد آن پریرو را شمارهٔ ۴۵: گوشه برقع فتاد از طرف رخ آن ماه را شمارهٔ ۴۶: ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا شمارهٔ ۴۷: رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را شمارهٔ ۴۸: دو هفته شد که ندیدم مه دو هفته خود را شمارهٔ ۴۹: منم ز جان شده بنده مه یگانه خود را شمارهٔ ۵۰: بام برآی و جلوه ده ماه تمام خویش را شمارهٔ ۵۱: زان همی ریزم سرشک لاله رنگ خویش را شمارهٔ ۵۲: گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را شمارهٔ ۵۳: بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا شمارهٔ ۵۴: چه بخت بود که ناگه بر سر رسید مرا شمارهٔ ۵۵: خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا شمارهٔ ۵۶: چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا شمارهٔ ۵۷: فروغ روی تو خورشید و مه بس است مرا شمارهٔ ۵۸: با تو یک دم بخت من همدم نمی سازد مرا شمارهٔ ۵۹: جدایی می کند بنیاد ما را شمارهٔ ۶۰: ای با تو ز گل فراغ ما را شمارهٔ ۶۱: بگشا دری از تیغ جفا سینه ما را شمارهٔ ۶۲: ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را شمارهٔ ۶۳: با اسیران نظری نیست تو را شمارهٔ ۶۴: گرچه هر روزی ز صد ره کم نمی بینم تو را شمارهٔ ۶۵: آن که از حلقه زرگوش گران است او را شمارهٔ ۶۶: کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما شمارهٔ ۶۷: ساقی به جدل حل نشود مسئله ما شمارهٔ ۶۸: ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما شمارهٔ ۶۹: کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما شمارهٔ ۷۰: ساقی بیا که دور فلک شد به کام ما شمارهٔ ۷۱: کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما شمارهٔ ۷۲: هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا شمارهٔ ۷۳: طرف باغ و لب جوی و لب جام است اینجا شمارهٔ ۷۴: صبر از دل و دل از من و من از وطن جدا شمارهٔ ۷۵: تو را ای نازنین هر سو ز دلها صد سپه بادا شمارهٔ ۷۶: برفت عقل و دل و دین و ماند جان تنها شمارهٔ ۷۷: خال و خط جانفزاست اینها شمارهٔ ۷۸: روحی فداک ای صنم ابطحی لقب شمارهٔ ۷۹: بدا برق بطحاء و الدمع ساکب شمارهٔ ۸۰: به گوش مه رسد آواز یاربم هر شب شمارهٔ ۸۱: به مه من که رساند که من دلشده هر شب شمارهٔ ۸۲: چند ای معلم هر روز تا شب شمارهٔ ۸۳: تا نمودی لب و چه غبغب شمارهٔ ۸۴: آفتاب حسن طالع شد چو افکندی نقاب شمارهٔ ۸۵: هر کجا زد خیمه چون ماه سپهر آن آفتاب شمارهٔ ۸۶: ای روی تو اختر جهان تاب شمارهٔ ۸۷: ای تو را قد خوب و ابرو خوب و زلف و چهره خوب شمارهٔ ۸۸: هر صبح کآفتاب رخت سر زند ز جیب شمارهٔ ۸۹: چون نصیب ما نشد وصل حبیب شمارهٔ ۹۰: می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب شمارهٔ ۹۱: دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب شمارهٔ ۹۲: دلا به طرف چمن جام خوشگوار طلب شمارهٔ ۹۳: ای در هوای مهر تو ذرات کاینات شمارهٔ ۹۴: ای آفتاب روی تو عکس فروغ ذات شمارهٔ ۹۵: ای صفات تو نهان در تتق وحدت ذات شمارهٔ ۹۶: صلای باده زد پیر خرابات شمارهٔ ۹۷: ای درت کعبه ارباب نجات شمارهٔ ۹۸: بر درت جا کنند اهل نجات شمارهٔ ۹۹: صد خارم از فراق تو در پای دل شکست شمارهٔ ۱۰۰: گر آن بی وفا عهد یاری شکست شمارهٔ ۱۰۱: گفتمش ای سخت دل عهد تو سست است از نخست شمارهٔ ۱۰۲: پیش ازان روزی که گردون خاک آدم می سرشت شمارهٔ ۱۰۳: گر بود در خاک پیشم رویم از کوی تو خشت شمارهٔ ۱۰۴: عشقت که بود کعبه ارباب سلامت شمارهٔ ۱۰۵: بحمدالله که بازم دیده روشن شد به دیدارت شمارهٔ ۱۰۶: چشم بگشادم پس از هجران به ابروی خوشت شمارهٔ ۱۰۷: در کنج غم نشستم خرسند با خیالت شمارهٔ ۱۰۸: پیش ازان دم که دهم جان من بیدل ز غمت شمارهٔ ۱۰۹: گذر فتاد به سر وقت کشتگان غمت شمارهٔ ۱۱۰: تا کی ز دیر آمدن و زود رفتنت شمارهٔ ۱۱۱: بوی جان یافتم ز پیرهنت شمارهٔ ۱۱۲: پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت شمارهٔ ۱۱۳: تو حور جنتی اما ز چشم فتانت شمارهٔ ۱۱۴: ای واضح و الضحی جبینت شمارهٔ ۱۱۵: صد شاخ گل تازه نشاندم به هوایت شمارهٔ ۱۱۶: مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت شمارهٔ ۱۱۷: قربان شدن به تیغ جفای تو عید ماست شمارهٔ ۱۱۸: لاله قدح باده و گل شاهد رعناست شمارهٔ ۱۱۹: عاشق تو شهید تیغ بلاست شمارهٔ ۱۲۰: تو را صباحت ترک و فصاحت عرب است شمارهٔ ۱۲۱: این چه رخسار و چه خط وین چه لب است شمارهٔ ۱۲۲: وادی عشق که جز تشنه در او نایاب است شمارهٔ ۱۲۳: ساقی بیا و باده ده اکنون که فرصت است شمارهٔ ۱۲۴: خطت گرد لب آن مشکین نبات است شمارهٔ ۱۲۵: ابروی خوشت که ماه عید است شمارهٔ ۱۲۶: تارک درویش تارک فارغ از تاج زر است شمارهٔ ۱۲۷: منشور دولتی که ز عشقم میسر است شمارهٔ ۱۲۸: یار رفت از دیده لیکن روز و شب در خاطر است شمارهٔ ۱۲۹: بگذر از توبه و تقوی که همه پندار است شمارهٔ ۱۳۰: مرا کار از غم عشق تو زار است شمارهٔ ۱۳۱: بیا که روی تو خورشید عالم افروز است شمارهٔ ۱۳۲: قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است شمارهٔ ۱۳۳: باز در بزم غمت نعره نوشانوش است شمارهٔ ۱۳۴: مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است شمارهٔ ۱۳۵: در صورت تو سر جمالی که مجمل است شمارهٔ ۱۳۶: خیال خال لبت تخم مزرع امل است شمارهٔ ۱۳۷: شاهد بستان که چشمش نرگس و رویش گل است شمارهٔ ۱۳۸: صبحدم عرض چمن کن که هوا معتدل است شمارهٔ ۱۳۹: غرض از چاشنی عشق توام درد و غم است شمارهٔ ۱۴۰: لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است شمارهٔ ۱۴۱: هلال عید جستن کار عام است شمارهٔ ۱۴۲: نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است شمارهٔ ۱۴۳: آتش اندر خرمن ما زد رخت وین روشن است شمارهٔ ۱۴۴: یاقوت لب تو قوت جان است شمارهٔ ۱۴۵: مگو که قطع بیابان عشق آسان است شمارهٔ ۱۴۶: دلم ز هجر خراسان ازان هراسان است شمارهٔ ۱۴۷: کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است شمارهٔ ۱۴۸: آن کیست سواره که بلای دل و دین است شمارهٔ ۱۴۹: روی خود را مگو شریک مه است شمارهٔ ۱۵۰: ای که جان و دل آگاه تو را همراه است شمارهٔ ۱۵۱: مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست شمارهٔ ۱۵۲: خوبان هزار و از همه مقصود من یکی ست شمارهٔ ۱۵۳: سینه تنگم نه جای چون تو زیبا دلبری ست شمارهٔ ۱۵۴: مرا از درد تو بر سینه داغی ست شمارهٔ ۱۵۵: دلم پیرانه سر با خردسالی ست شمارهٔ ۱۵۶: چرخ را جامی نگون دان کز می عشرت تهی ست شمارهٔ ۱۵۷: ای شهسوار حسن که جانم فدای توست شمارهٔ ۱۵۸: در همه شهر دلی کو که نه خون کرده توست شمارهٔ ۱۵۹: صبح دولت را فروغ از آفتاب روی توست شمارهٔ ۱۶۰: نقاش ازل کان خط مشکین رقم اوست شمارهٔ ۱۶۱: جفای تو که بسی خوشتر از وفای من است شمارهٔ ۱۶۲: تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است شمارهٔ ۱۶۳: این همه خونابه کاندر چشم گریان من است شمارهٔ ۱۶۴: ز دل زبانه آتش که در دهان من است شمارهٔ ۱۶۵: هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است شمارهٔ ۱۶۶: نامه کز جانان رسد منشور اقبال من است شمارهٔ ۱۶۷: حریم منزل جانان برون ز عالم ماست شمارهٔ ۱۶۸: لاله بی روی تو داغ دل ماست شمارهٔ ۱۶۹: ای ترک شوخ این همه ناز و عتاب چیست شمارهٔ ۱۷۰: چنین رخی که تو داری حکایت گل چیست شمارهٔ ۱۷۱: ساقی شراب لعل بگردان بهانه چیست شمارهٔ ۱۷۲: باز این خمار در سرم از چشم مست کیست شمارهٔ ۱۷۳: باز چشمم درفشان از لعل گوهربار کیست شمارهٔ ۱۷۴: من پس زانوی غم تا یار هم زانوی کیست شمارهٔ ۱۷۵: آن سرو ناز بر لب بام ایستاده کیست شمارهٔ ۱۷۶: برد شوخی دل ز من اما نخواهم گفت کیست شمارهٔ ۱۷۷: روز میدان است ترک شهسوار من کجاست شمارهٔ ۱۷۸: وه که باز از کف من دامن مقصود برفت شمارهٔ ۱۷۹: به هر منزل که جانان من آنجاست شمارهٔ ۱۸۰: ازان درج گوهر تکلم خوش است شمارهٔ ۱۸۱: از کوی زهد ساحت میخانه خوشتر است شمارهٔ ۱۸۲: درویش را سرا سر کوی فنا بس است شمارهٔ ۱۸۳: غمت تا در دلم منزل گرفته ست شمارهٔ ۱۸۴: تا عشق توام زبون گرفته ست شمارهٔ ۱۸۵: خوش آن که وقت گل لب جویی گرفته است شمارهٔ ۱۸۶: گرچه خلقی ز تو در دام بلا افتاده ست شمارهٔ ۱۸۷: روی خوب تو مهوش افتاده ست شمارهٔ ۱۸۸: باز هوای چمنم آرزوست شمارهٔ ۱۸۹: چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است شمارهٔ ۱۹۰: به جانب سفر آن ترک تندخو رفته ست شمارهٔ ۱۹۱: با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده ست شمارهٔ ۱۹۲: کس از خوبان وفا هرگز ندیده ست شمارهٔ ۱۹۳: خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست شمارهٔ ۱۹۴: عید شد یک دل نمی بینم که اکنون شاد نیست شمارهٔ ۱۹۵: مذهب عشق خودپسندی نیست شمارهٔ ۱۹۶: در بر سیمین دلت گر سخت تر از سنگ نیست شمارهٔ ۱۹۷: گر دل از عشق توام چاک بود باکی نیست شمارهٔ ۱۹۸: مؤثر در وجود الا یکی نیست شمارهٔ ۱۹۹: غزالی چون تو در صحرای چین نیست شمارهٔ ۲۰۰: به خوبی خم ابروی تو مه نو نیست شمارهٔ ۲۰۱: بی تو مرا خانه جز گوشه ویرانه نیست شمارهٔ ۲۰۲: صاحبدلی که نرد وفا عاشقانه باخت شمارهٔ ۲۰۳: لبت قوت جان از شکرخنده ساخت شمارهٔ ۲۰۴: بیا که چرخ مشعبد هزار شعبده ساخت شمارهٔ ۲۰۵: چشمت ز غمزه تیغ و ز مژگان خدنگ ساخت شمارهٔ ۲۰۶: سودای عشقت از دو جهانم یگانه ساخت شمارهٔ ۲۰۷: بیا که شاهد بستان ز رخ نقاب انداخت شمارهٔ ۲۰۸: پرتو شمع رخت عکس بر افلاک انداخت شمارهٔ ۲۰۹: بر فلک دوش از خروش من دل اختر بسوخت شمارهٔ ۲۱۰: غمت روز مرا رسم شب آموخت شمارهٔ ۲۱۱: لب گشادی تا سخن گویی در سیراب ریخت شمارهٔ ۲۱۲: خط تو در دامن گل سنبل سیراب ریخت شمارهٔ ۲۱۳: دلم چون داستان غم فرو ریخت شمارهٔ ۲۱۴: درمانده ای به حکم قضا از بلا گریخت شمارهٔ ۲۱۵: دل رخت را ز روشنی مه گفت شمارهٔ ۲۱۶: دی که آن نازنین سخن می گفت شمارهٔ ۲۱۷: باده تا چاشنیی زان لب چون نوش گرفت شمارهٔ ۲۱۸: آن سفر کرده کش از ما دل گرفت شمارهٔ ۲۱۹: دل که روزی چند با دیدار جانان خو گرفت شمارهٔ ۲۲۰: آن نه خط است که گرد رخ زیباش گرفت شمارهٔ ۲۲۱: ما امید از دوست ببریدیم و رفت شمارهٔ ۲۲۲: آن که بر گل گره از جعد سمن بوی تو بست شمارهٔ ۲۲۳: ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون زده ست شمارهٔ ۲۲۴: این زمینی ست که سرمنزل جانان بوده ست شمارهٔ ۲۲۵: دلم از خم صفا جام مصفا زده است شمارهٔ ۲۲۶: ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است شمارهٔ ۲۲۷: مرا عشق عزیزی خوار کرده ست شمارهٔ ۲۲۸: چشمم خیال قد تو جز نخل تر نبست شمارهٔ ۲۲۹: کس شیوه آن دلبر چالاک ندانست شمارهٔ ۲۳۰: ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راست شمارهٔ ۲۳۱: چه گویم کز فراقت چونم ای دوست شمارهٔ ۲۳۲: دور از رخ تو چنانم ای دوست شمارهٔ ۲۳۳: دوش بر یاد تو چشمم دم به دم خون می‌گریست شمارهٔ ۲۳۴: چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر من شمارهٔ ۲۳۵: ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راست شمارهٔ ۲۳۶: چه گویم کز فراقت چونم ای دوست شمارهٔ ۲۳۷: دور از رخ تو چنانم ای دوست شمارهٔ ۲۳۸: دوش بر یاد تو چشمم دم به دم خون می‌گریست شمارهٔ ۲۳۹: یار خطی که بر عذار نوشت شمارهٔ ۲۴۰: یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت شمارهٔ ۲۴۱: شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت شمارهٔ ۲۴۲: دردا که یار جانب ما را نگه نداشت شمارهٔ ۲۴۳: صبا ز چشم من آن خاک پا دریغ نداشت شمارهٔ ۲۴۴: بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت شمارهٔ ۲۴۵: جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت شمارهٔ ۲۴۶: باز بر شکل دگر می بینمت شمارهٔ ۲۴۷: تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست شمارهٔ ۲۴۸: آن سنگدل چو پیش اسیران غم نشست شمارهٔ ۲۴۹: در بزم ما که می رود از نقل و جام بحث شمارهٔ ۲۵۰: ای خاک ره تو عرش را تاج شمارهٔ ۲۵۱: نیست شب وصل تو مه را رواج شمارهٔ ۲۵۲: درین خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج شمارهٔ ۲۵۳: سر زلفت که هست از باد گاهی راست گاهی کج شمارهٔ ۲۵۴: ز ایوان کاخ میکده آمد علی الصباح شمارهٔ ۲۵۵: ایهاالساقی ادر کاس الصبوح شمارهٔ ۲۵۶: ای ز لعل تو زنده نام مسیح شمارهٔ ۲۵۷: دارم از پیر مغان نقل که در دین مسیح شمارهٔ ۲۵۸: ز مهر روی تو هر شب کنم نظاره صبح شمارهٔ ۲۵۹: رخش همت تند و ملک فقر را میدان فراخ شمارهٔ ۲۶۰: ای بی لب توام به دهان قند ناب تلخ شمارهٔ ۲۶۱: ما خسته خاطریم و دل افگار و دردمند شمارهٔ ۲۶۲: شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند شمارهٔ ۲۶۳: ای دریغ کاخ امانی به غم و شادی بند شمارهٔ ۲۶۴: دل ز خوبان نکشد جز سوی آن سرو بلند شمارهٔ ۲۶۵: دلم از حلقه زلف تو شد بند شمارهٔ ۲۶۶: از یار کهن نمی کنی یاد شمارهٔ ۲۶۷: شب ماه عید را ز شفق چرخ جلوه داد شمارهٔ ۲۶۸: چیست می دانی صدای چنگ و عود شمارهٔ ۲۶۹: خنده ای زد دهنت رسته دندان بنمود شمارهٔ ۲۷۰: حلقه گوش تو را هر که بدین لطف بدید شمارهٔ ۲۷۱: ساقی به شکل جام زر آمد هلال عید شمارهٔ ۲۷۲: باز صبح طرب از مطلع امید دمید شمارهٔ ۲۷۳: ز سبزه گرد لب جوی خط تازه دمید شمارهٔ ۲۷۴: تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد شمارهٔ ۲۷۵: وصلت نیافت دل به خیال تو جان سپرد شمارهٔ ۲۷۶: خاکی که زیر پای خود آن شوخ بسپرد شمارهٔ ۲۷۷: چنین کان ترک عاشق‌کش به حسن خویش می‌نازد شمارهٔ ۲۷۸: چو ترک سرخوشم از خواب ناز برخیزد شمارهٔ ۲۷۹: خوش آن که غم عشقت با جان وی آمیزد شمارهٔ ۲۸۰: آن قوم که احرام سر کوی تو بستند شمارهٔ ۲۸۱: خرم دل آنها که به میخانه نشستند شمارهٔ ۲۸۲: با آنکه اهل دل ز علایق مجردند شمارهٔ ۲۸۳: سپاه دوست کزین سو سوار می گذرید شمارهٔ ۲۸۴: ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید شمارهٔ ۲۸۵: میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد شمارهٔ ۲۸۶: آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد شمارهٔ ۲۸۷: تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد شمارهٔ ۲۸۸: مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد شمارهٔ ۲۸۹: آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد شمارهٔ ۲۹۰: وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد شمارهٔ ۲۹۱: دلم میل یکی سرو سهی کرد شمارهٔ ۲۹۲: شبی به سوی تو از دیده پای خواهم کرد شمارهٔ ۲۹۳: پیش تو جا نمی توانم کرد شمارهٔ ۲۹۴: پیش ازان روز که این طاق مقرنس کردند شمارهٔ ۲۹۵: بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد شمارهٔ ۲۹۶: وه که آن سلطان به مظلومان نگاهی هم نکرد شمارهٔ ۲۹۷: چو ترک سرکش من پای در رکاب کند شمارهٔ ۲۹۸: هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند شمارهٔ ۲۹۹: فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین جولان کند شمارهٔ ۳۰۰: تا کی آن شوخ مرا بیند و نادیده کند شمارهٔ ۳۰۱: بی تو عاشق چو نظر در قدح لاله کند شمارهٔ ۳۰۲: فردا که دوست کشته خود را ندا کند شمارهٔ ۳۰۳: حادی که بهر ناقه سلمی حدا کند شمارهٔ ۳۰۴: جان از آن لب‌ها حکایت می‌کند شمارهٔ ۳۰۵: آن مه به جانب سفر آهنگ می‌کند شمارهٔ ۳۰۶: دل به چنگ غمت آهنگ سرودی نکند شمارهٔ ۳۰۷: لعل لبت به لطف حکایت نمی‌کند شمارهٔ ۳۰۸: پاکبازان همه نظاره آن روی کنند شمارهٔ ۳۰۹: خاک کویش را پس از کشتن به خونم گل کنید شمارهٔ ۳۱۰: شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال آمد شمارهٔ ۳۱۱: لله الحمد که آن مه ز سفر باز آمد شمارهٔ ۳۱۲: رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد شمارهٔ ۳۱۳: یارب چه شد امروز که آن ماه نیامد شمارهٔ ۳۱۴: چو در شبگون لباس آن مه به گشت شب برون آید شمارهٔ ۳۱۵: مرا بر هر زمین از دیده اشک لاله گون آید شمارهٔ ۳۱۶: از بس که چشم دارم کان مه ز در درآید شمارهٔ ۳۱۷: چو ترکش بسته از راه آن سوار نازنین آید شمارهٔ ۳۱۸: گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان آید شمارهٔ ۳۱۹: هر آه جگرسوز که از سینه برآید شمارهٔ ۳۲۰: ز خاکم چو خونین گیایی برآید شمارهٔ ۳۲۱: چو محمل بسته بر عزم سفر جانان برون آید شمارهٔ ۳۲۲: به چنگ غم دلم از ناله تنگ می‌آید شمارهٔ ۳۲۳: به سینه گر نه غمت دمبدم فرود آید شمارهٔ ۳۲۴: چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید شمارهٔ ۳۲۵: در آن کو می روم هر لحظه باشد یار پیش آید شمارهٔ ۳۲۶: دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود شمارهٔ ۳۲۷: دی که بود آن کافر سرکش که ترکش بسته بود شمارهٔ ۳۲۸: دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود شمارهٔ ۳۲۹: تا کی از هجر تو با غم همنشین خواهیم بود شمارهٔ ۳۳۰: گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود شمارهٔ ۳۳۱: دوش در بزم گدا شاه فرو آمده بود شمارهٔ ۳۳۲: دی چو دید آن مه مرا از راه گردیدن چه بود شمارهٔ ۳۳۳: رفتم به باغ و سرو خرامان من نبود شمارهٔ ۳۳۴: هرشب از زلف تو حال من پریشان‌تر بود شمارهٔ ۳۳۵: هر شبم در سر خیال آن لب میگون بود شمارهٔ ۳۳۶: مرا به کوی تو خواهم که خانه‌ای باشد شمارهٔ ۳۳۷: خوش آنکه وصال تو میسر شده باشد شمارهٔ ۳۳۸: ساقی بیا که میکده را فتح باب شد شمارهٔ ۳۳۹: چون برید از تن رگ جان آه دل آهسته شد شمارهٔ ۳۴۰: دل با خیال آن لب میگون ز دست شد شمارهٔ ۳۴۱: ز طاق ابروی تو پشت طاقتم خم شد شمارهٔ ۳۴۲: تا دامن آن تازه گل از دست برون شد شمارهٔ ۳۴۳: ساقیا اطراف باغ از سبزه تر تازه شد شمارهٔ ۳۴۴: تا دلم را پا در آن کو بسته شد شمارهٔ ۳۴۵: باز خون دلم از دیده روان خواهد شد شمارهٔ ۳۴۶: کدام سر که درین آستانه خاک نشد شمارهٔ ۳۴۷: چو لب به کوزه نهی کوزه نبات شود شمارهٔ ۳۴۸: به عزم گشت چو آن نازنین سوار شود شمارهٔ ۳۴۹: مهر جمالش از دل دیوانه کی شود شمارهٔ ۳۵۰: زان پیشتر که میکده از ما تهی شود شمارهٔ ۳۵۱: هیچ گه بینم که آن مه مهربان من شود شمارهٔ ۳۵۲: جرمی که رخت ما به حریم فنا کشد شمارهٔ ۳۵۳: طبع مردم سوی خوبان وفاکیش کشد شمارهٔ ۳۵۴: گرنه یار از زلف برقع پیش روی خود کشد شمارهٔ ۳۵۵: بازم کمند شوق به سوی تو می‌کشد شمارهٔ ۳۵۶: رخت ز غالیه خط گرد آفتاب کشید شمارهٔ ۳۵۷: خطت قوت ازان لعل خندان کشید شمارهٔ ۳۵۸: شب دل سوخته آهی ز سر درد کشید شمارهٔ ۳۵۹: دردا که عشق یار به دیوانگی کشید شمارهٔ ۳۶۰: هیچ شب بی تو دلم ناله به گردون نکشید شمارهٔ ۳۶۱: به گلگشت بهار این خاطر ناشاد نگشاید شمارهٔ ۳۶۲: ماه من تا کمر از موی میان نگشاید شمارهٔ ۳۶۳: بر من از خوی تو هر چند که بی داد رود شمارهٔ ۳۶۴: نشکسته دلی ز هجر کی از دیده خون رود شمارهٔ ۳۶۵: آنچه از آتش غم با دل غمناک رود شمارهٔ ۳۶۶: در چمن یارم چو با آن لطف و بالا می‌رود شمارهٔ ۳۶۷: بر رخ زردم نه اشک است این که گلگون می‌رود شمارهٔ ۳۶۸: آن ترک شوخ بین که چه مستانه می‌رود شمارهٔ ۳۶۹: دوستان بازم عجب کاری فتاد شمارهٔ ۳۷۰: گر کار دل عاشق با کافر چین افتد شمارهٔ ۳۷۱: اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد شمارهٔ ۳۷۲: چشمم از گریه چو در ورطه خون می‌افتد شمارهٔ ۳۷۳: تو را هرگز گذر بر جانب گلشن نمی‌افتد شمارهٔ ۳۷۴: روی تو آفتاب را ماند شمارهٔ ۳۷۵: اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند شمارهٔ ۳۷۶: شد خیال آن خط از دل وان رخ مهوش بماند شمارهٔ ۳۷۷: یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند شمارهٔ ۳۷۸: مرا ز مایه سودا امید سود نماند شمارهٔ ۳۷۹: گرچه پیش تو مرا هیچ ره و روی نماند شمارهٔ ۳۸۰: خاطر خوبان به صید اهل دل مایل نماند شمارهٔ ۳۸۱: کسی کو شب به بالین من بیمار می‌گردد شمارهٔ ۳۸۲: نمی خواهم که با من هیچ یاری همنشین گردد شمارهٔ ۳۸۳: رسید قاصد و درجی ز مشک ناب آورد شمارهٔ ۳۸۴: سحر نسیم صبامژده حبیب آورد شمارهٔ ۳۸۵: مهی که حسن خطش بر بتان شکست آورد شمارهٔ ۳۸۶: یاد آن مطرب که ما را هر چه بود از یاد برد شمارهٔ ۳۸۷: آهوی چشم تو دل شیران دین برد شمارهٔ ۳۸۸: کو صبا تا ره به سرو خوش خرام من برد شمارهٔ ۳۸۹: نه پیکی که از ما پیامش برد شمارهٔ ۳۹۰: یار جستم که غم از خاطر غمگین ببرد شمارهٔ ۳۹۱: لبم از خاک پات می گوید شمارهٔ ۳۹۲: دل قدت را بلاست می‌گوید شمارهٔ ۳۹۳: با تو آن کس که ز هر جا سخنی می گوید شمارهٔ ۳۹۴: با تو آنان که حدیث چو منی می گویند شمارهٔ ۳۹۵: لبم از شعله شوق آبله پر خون زد شمارهٔ ۳۹۶: آن کج کله چو کاکل گلبوی شانه زد شمارهٔ ۳۹۷: یار کز ساعد آستین بر زد شمارهٔ ۳۹۸: تو را چو مشک تر از برگ یاسمین خیزد شمارهٔ ۳۹۹: چو مست من ز خمار شبانه برخیزد شمارهٔ ۴۰۰: جان بخشد از لب کشته را وانگه به خون فرمان دهد شمارهٔ ۴۰۱: می رسد باد صبا وز یار یادم می دهد شمارهٔ ۴۰۲: گفتم از تو بر دلم هر دم کم از صد غم مباد شمارهٔ ۴۰۳: جز سر کویش من آواره را مسکن مباد شمارهٔ ۴۰۴: هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد شمارهٔ ۴۰۵: صبح ما از تو به غم شام به ماتم گذرد شمارهٔ ۴۰۶: چون سوار آن خسرو خوبان به راهی بگذرد شمارهٔ ۴۰۷: تا تو را شکلی بدینسان ساختند شمارهٔ ۴۰۸: حقه لعل تو از جوهر جان ساخته‌اند شمارهٔ ۴۰۹: چه خجسته صبحدمی کزان گل نورسم خبری رسد شمارهٔ ۴۱۰: خاست هر سو فتنه گویی فتنه جوی من رسید شمارهٔ ۴۱۱: قدسیان کین پرده های سبز گردون بسته اند شمارهٔ ۴۱۲: وقت آن شد کز فلک زرین حمایل بگسلند شمارهٔ ۴۱۳: بس که چشمان تو خون اهل عالم ریختند شمارهٔ ۴۱۴: آن کیست که شهری همه دیوانه اویند شمارهٔ ۴۱۵: بساط زرکش شاهی چه نقش ما دارد شمارهٔ ۴۱۶: به وقت گل چو بی تو آرزوی گلشنم گیرد شمارهٔ ۴۱۷: کسی کش نیست طاقت کز قبا پیراهنت بیند شمارهٔ ۴۱۸: وقت گل زان گونه کز گل سبزه تر می‌دمد شمارهٔ ۴۱۹: اشکم از دیده چو بی آن رخ گلگون بچکد شمارهٔ ۴۲۰: ای آرزوی جان دهن از گفت و گو مبند شمارهٔ ۴۲۱: عاشق به سینه بهر تو پیکان فرو خورد شمارهٔ ۴۲۲: این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد شمارهٔ ۴۲۳: چو نی از ناله بیشم قصه هجران فرو ریزد شمارهٔ ۴۲۴: هر شب ز غمت بس که دلم زار بنالد شمارهٔ ۴۲۵: سرو من در سایهٔ سنبل سمن می‌پرورد شمارهٔ ۴۲۶: عید است و چون گل هر کسی خندان به روی یار خود شمارهٔ ۴۲۷: خیز ساقی کز فروغ صبح شد خاور سفید شمارهٔ ۴۲۸: ماه نو بر شکل جام آمد نماز شام عید شمارهٔ ۴۲۹: شبم چون دل ز تاب تب بسوزد شمارهٔ ۴۳۰: چون به شرح غم تو خامه نهم بر کاغذ شمارهٔ ۴۳۱: هیچ نقلم به دهان چون دهنت نیست لذیذ شمارهٔ ۴۳۲: حلقه زر تا به گوشت جای کرد ای سیمبر شمارهٔ ۴۳۳: ز رشک قدت ای سرو سمنبر شمارهٔ ۴۳۴: به خونم گر کشی تیغ ای ستمگر شمارهٔ ۴۳۵: روزه چون می داری ای شیرین پسر شمارهٔ ۴۳۶: کند گل چون رخت خود را تصور شمارهٔ ۴۳۷: شد مه عید از شفق چون جام زر باز آشکار شمارهٔ ۴۳۸: بر کنار دجله دور از یار و مهجور از دیار شمارهٔ ۴۳۹: گل خوش است و عید خوش وز هر دو خوشتر وصل یار شمارهٔ ۴۴۰: ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور شمارهٔ ۴۴۱: الله الله ز کجا می رسد آن غیرت حور شمارهٔ ۴۴۲: خطی ست بر گل رویت ز مشک تر مسطور شمارهٔ ۴۴۳: زد سحر طایر قدس ز سر سدره صفیر شمارهٔ ۴۴۴: گرچه طفلی و هنوزت شکر آلوده شیر شمارهٔ ۴۴۵: عاشقم بی دلم غریب و اسیر شمارهٔ ۴۴۶: شد به زلفش دل شکسته اسیر شمارهٔ ۴۴۷: عید است و دارد هر کسی عزم تماشای دگر شمارهٔ ۴۴۸: ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بند دگر شمارهٔ ۴۴۹: زهی ز فتنه تو را هر طرف سپاه دگر شمارهٔ ۴۵۰: ای تو را از گل سیراب تنی نازک تر شمارهٔ ۴۵۱: ای تو را دامن ز گلبرگ بهاری پاکتر شمارهٔ ۴۵۲: ای دهانت ز لب و لب ز دهان شیرینتر شمارهٔ ۴۵۳: خوشا گل کامده ست از نازنینان چمن بر سر شمارهٔ ۴۵۴: ای سهی سرو تو را سنبل مشکین بر سر شمارهٔ ۴۵۵: عمری ست نور چشم جهان بین ماست یار شمارهٔ ۴۵۶: رخ زرد دارم ز دوری آن در شمارهٔ ۴۵۷: لله الحمد که بعد از سفر دور و دراز شمارهٔ ۴۵۸: خرامان بگذر ای سرو سرافراز شمارهٔ ۴۵۹: از خزان برگ رزان ریزان شد ای گل چهره خیز شمارهٔ ۴۶۰: خطت فتنه ست و لبها فتنه انگیز شمارهٔ ۴۶۱: تیر مژه تنها به دل تنگ مینداز شمارهٔ ۴۶۲: دلا ز قید حریفان بی خرد بگریز شمارهٔ ۴۶۳: زهی مهر از رخت شرمنده مه نیز شمارهٔ ۴۶۴: پیر شدیم و به دل داغ جوانان هنوز شمارهٔ ۴۶۵: رفتی و من ملازم این منزلم هنوز شمارهٔ ۴۶۶: آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز شمارهٔ ۴۶۷: دیده جز خاک درت خواب نبیند هرگز شمارهٔ ۴۶۸: یاد بادت که ز من یاد نکردی هرگز شمارهٔ ۴۶۹: رفت عقل و صبر و هوش ای دل مکن از ناله بس شمارهٔ ۴۷۰: عید شد هر کس ز یاری عیدیی دارد هوس شمارهٔ ۴۷۱: آن دو رخ را جامع آیات زیبایی شناس شمارهٔ ۴۷۲: درین ره خضر همت همرهم بس شمارهٔ ۴۷۳: گر روی به مردم ننمایی چه کند کس شمارهٔ ۴۷۴: ای باد صبح آن گل سیراب را بپرس شمارهٔ ۴۷۵: جام لعلش نگر از باده گلرنگ مپرس شمارهٔ ۴۷۶: قلاش وش دیدم بتی ای وقت آن قلاش خوش شمارهٔ ۴۷۷: تنها ز کجا می رسی ای سرو قباپوش شمارهٔ ۴۷۸: فغان ز ابلهی این خزان بی دم و گوش شمارهٔ ۴۷۹: نهادی لعل رخشان بر بناگوش شمارهٔ ۴۸۰: آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش شمارهٔ ۴۸۱: آن سفر کرده که جان رفت مرا بر اثرش شمارهٔ ۴۸۲: گردش جام که زد صنع ازل پرگارش شمارهٔ ۴۸۳: من بی دل چو خواهم داد جان نادیده دیدارش شمارهٔ ۴۸۴: کسی کافتد نظر بر شکل آن سرو قباپوشش شمارهٔ ۴۸۵: آن لاله رخ که باشد از داغ ما فراغش شمارهٔ ۴۸۶: دلم که شوق لبت داد شربت اجلش شمارهٔ ۴۸۷: خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز دنبالش شمارهٔ ۴۸۸: شیخ خودبین که به اسلام برآمد نامش شمارهٔ ۴۸۹: سپیده دم که شد از خانه عزم حمامش شمارهٔ ۴۹۰: رخت کز خط مشکین شد مزین صفحه سیمش شمارهٔ ۴۹۱: آرزو دارم که گردم خاک راه توسنش شمارهٔ ۴۹۲: شوخی که تاجداران بوسند خاک راهش شمارهٔ ۴۹۳: سر من کاش بودی خاک راهش شمارهٔ ۴۹۴: نامه کز خوبان رسد تعویذ جان می‌خوانمش شمارهٔ ۴۹۵: رو چو نهد به ملک دل عشق توشاه سازمش شمارهٔ ۴۹۶: دل من که بس مبتلا بینمش شمارهٔ ۴۹۷: تا کی کشم به صومعه حرمان ز بخت خویش شمارهٔ ۴۹۸: مدار آینه را در صفا برابر خویش شمارهٔ ۴۹۹: هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خویش شمارهٔ ۵۰۰: زان میان گم کرده ام سررشته تدبیر خویش شمارهٔ ۵۰۱: من و خیال تو شبها و کنج خانه خویش شمارهٔ ۵۰۲: چند فروزم چراغ از علم آه خویش شمارهٔ ۵۰۳: کشتی مرا ز هجر رخ جانفزای خویش شمارهٔ ۵۰۴: چون به خواری خواستی راند آخرم از کوی خویش شمارهٔ ۵۰۵: بنمای رخ و رشک پری خانه چین باش شمارهٔ ۵۰۶: دلا ملازم رندان دردکش می باش شمارهٔ ۵۰۷: بی وفا یارا چنین بی رحم و سنگین دل مباش شمارهٔ ۵۰۸: هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آیدش شمارهٔ ۵۰۹: ای کرده بر هلاک من از اهل عشق نص شمارهٔ ۵۱۰: چو بخت نیست که بارم دهی به مجلس خاص شمارهٔ ۵۱۱: ساقی بده ز خم صفا یک دو جام خاص شمارهٔ ۵۱۲: کی کنم با کان گوهر درج لعلت را عوض شمارهٔ ۵۱۳: چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض شمارهٔ ۵۱۴: خال مشکین چیست بر رخ گرد لب نارسته خط شمارهٔ ۵۱۵: گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط شمارهٔ ۵۱۶: بر آب می کشد رخت از مشک ناب خط شمارهٔ ۵۱۷: از لب میگون تو پرهیزگاران را چه حظ شمارهٔ ۵۱۸: حدیث ماه رخت شد تمام در مطلع شمارهٔ ۵۱۹: یار قصد قتل من دارد به تیغ انقطاع شمارهٔ ۵۲۰: خلقی چو گل شکفته و خندان به طرف باغ شمارهٔ ۵۲۱: هر شب از آتش رخسار تو سوزم چو چراغ شمارهٔ ۵۲۲: کی به دعوی تاب آن روی چو مه دارد چراغ شمارهٔ ۵۲۳: گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف شمارهٔ ۵۲۴: نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف شمارهٔ ۵۲۵: باده صاف و محتسب با باده نوشان در مصاف شمارهٔ ۵۲۶: سر به پای توام ای کعبه جان نیست گزاف شمارهٔ ۵۲۷: حدیثی مشکل و سری ست مغلق شمارهٔ ۵۲۸: رهروی خوش سخنی گفت ز پیران طریق شمارهٔ ۵۲۹: چون تو در شهر مهی از من دلداده چه لایق شمارهٔ ۵۳۰: ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق شمارهٔ ۵۳۱: بود عقیق سرشکی که ریزم از غم عشق شمارهٔ ۵۳۲: ای سر عقل از خطت بر خط فرمان عشق شمارهٔ ۵۳۳: هر خون که خورد بی تو دل از ساغر فراق شمارهٔ ۵۳۴: روز ما را ساخت چون شب تیره آن ماه از فراق شمارهٔ ۵۳۵: زهی به خاک درت چشم خون فشان مشتاق شمارهٔ ۵۳۶: ای ذات تو از صفات ما پاک شمارهٔ ۵۳۷: زد به شکرخنده لعلت بر دل ریشم نمک شمارهٔ ۵۳۸: چون تو ناوک افکنی سویم دل و جان یک به یک شمارهٔ ۵۳۹: چو جزو لایتجزاست آن دهان بی شک شمارهٔ ۵۴۰: دلم شد جزو جزو از تیغ بی داد تو و هر یک شمارهٔ ۵۴۱: سر دهانت ناگشته مدرک شمارهٔ ۵۴۲: دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه چاک شمارهٔ ۵۴۳: جان می دهم به باد و غمت می برم به خاک شمارهٔ ۵۴۴: جان عاشق چون بود از آرزوی طبع پاک شمارهٔ ۵۴۵: به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک شمارهٔ ۵۴۶: باده پاک است و قدح پاک و حریفان همه پاک شمارهٔ ۵۴۷: مرا شد جامه جان از غمت چاک شمارهٔ ۵۴۸: ز هجران بر لب آمد جان غمناک شمارهٔ ۵۴۹: برانم از عقب کوچ کرده خود بوک شمارهٔ ۵۵۰: فاح ریح الصبا و صاح الدیک شمارهٔ ۵۵۱: درین مقرنس زنگارگون مینا رنگ شمارهٔ ۵۵۲: ای که چون غنچه دلی دارم از اندوه تو تنگ شمارهٔ ۵۵۳: زهی اشک من و لعل تو یکرنگ شمارهٔ ۵۵۴: من که مهر عارضت می ورزم از صبح ازل شمارهٔ ۵۵۵: قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو اجل شمارهٔ ۵۵۶: لعل جانبخش تو لا یبخل فیما یسال شمارهٔ ۵۵۷: دل به زمین بوس درت شد مثل شمارهٔ ۵۵۸: برون آی از نقاب غنچه ای گل شمارهٔ ۵۵۹: حق آفتاب و جهان همچو سایه است ای دل شمارهٔ ۵۶۰: زد شیخ شهر طعنه بر اسرار اهل دل شمارهٔ ۵۶۱: مسلمانان چه سازم چاره با آن شوخ سنگین دل شمارهٔ ۵۶۲: آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل شمارهٔ ۵۶۳: شتربانا مبند امروز محمل شمارهٔ ۵۶۴: کل ما فی الکون وهم او خیال شمارهٔ ۵۶۵: هودج کیست بر این ناقه زرین خلخال شمارهٔ ۵۶۶: سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال شمارهٔ ۵۶۷: ای به وصف لب شیرین سخنت ناطقه لال شمارهٔ ۵۶۸: چشم تو صاد است و سر زلف دال شمارهٔ ۵۶۹: می رسی خندان و می گویی به پایم چشم مال شمارهٔ ۵۷۰: ساقیا زین هنر و فضل ملولیم ملول شمارهٔ ۵۷۱: گرچه گشتم به تیغ هجر قتیل شمارهٔ ۵۷۲: دوستان چند کنم ناله ز بیماری دل شمارهٔ ۵۷۳: دیدم تو را و رفت ز دست اختیار دل شمارهٔ ۵۷۴: آن ماهرو که چشم من است و چراغ دل شمارهٔ ۵۷۵: چه گویم کز غمت چون می طپد دل شمارهٔ ۵۷۶: زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل شمارهٔ ۵۷۷: دوشم آورد از چمن باد صبا پیغام گل شمارهٔ ۵۷۸: می خرامد سوی بستان شاهد رعنای گل شمارهٔ ۵۷۹: سلام من الله فی کل حال شمارهٔ ۵۸۰: من بنده حقیر و تو سلطان محتشم شمارهٔ ۵۸۱: خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم شمارهٔ ۵۸۲: با غم و درد تو کنم دمبدم شمارهٔ ۵۸۳: ای ز روی تو ماه چارده کم شمارهٔ ۵۸۴: زهی رسیده تو را هر دم از خدای پیام شمارهٔ ۵۸۵: ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوام شمارهٔ ۵۸۶: ز لعلش کام جستم داد دشنام شمارهٔ ۵۸۷: مایل به قامت تو بود طبع مستقیم شمارهٔ ۵۸۸: خبر مقدم عیسی نفسی داد نسیم شمارهٔ ۵۸۹: گر دهد بوی صحبت تو نسیم شمارهٔ ۵۹۰: ای دل ز دست برده به مشکین خط خودم شمارهٔ ۵۹۱: امروز ز شوقت همه سوز و همه دردم شمارهٔ ۵۹۲: معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم شمارهٔ ۵۹۳: تند می راندی و می سوخت سراپای وجودم شمارهٔ ۵۹۴: نادیده رخت عمری سودای تو ورزیدم شمارهٔ ۵۹۵: نیایم سوی تو هر چند سوزد شوق دیدارم شمارهٔ ۵۹۶: چون خاک شوم گر گذری سوی مزارم شمارهٔ ۵۹۷: چو آنم دسترس نبود که روزی دامنش گیرم شمارهٔ ۵۹۸: نوید آمدنت می دهند هر روزم شمارهٔ ۵۹۹: نه صبر آنکه از خاک سر آن کوی برخیزم شمارهٔ ۶۰۰: این چنین کز دیده و دل غرق آب و آتشم شمارهٔ ۶۰۱: من غایبانه عاشق آن روی مهوشم شمارهٔ ۶۰۲: به ناخن سینه خود می خراشم شمارهٔ ۶۰۳: شدم دیوانه وان طفل پری پیکر نزد سنگم شمارهٔ ۶۰۴: سینه شکافم هر سحر کاید صبا زان منزلم شمارهٔ ۶۰۵: بنمای ساعد ز آستین آن دم که خواهی بسملم شمارهٔ ۶۰۶: زار می نالم و کس نیست که گوید حالم شمارهٔ ۶۰۷: این چنین واله و شیدا که ز عشق تو منم شمارهٔ ۶۰۸: ای که دیدی رخ آن دلبر پیمان شکنم شمارهٔ ۶۰۹: زهی به وعده وصل تو تازه جان و جهانم شمارهٔ ۶۱۰: می رسد عید و کشته آنم شمارهٔ ۶۱۱: گل شد حریم کویت از اشک لاله گونم شمارهٔ ۶۱۲: ای بی تو چو غنچه خون درونم شمارهٔ ۶۱۳: ندارم وقت گل طاقت که بی تو روی گل بینم شمارهٔ ۶۱۴: تو شاه مسند حسنی و من گدای کمینم شمارهٔ ۶۱۵: خوش آنکه تو شب خواب کنی من بنشینم شمارهٔ ۶۱۶: چو نتوانم که با آن مه نشینم شمارهٔ ۶۱۷: نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم شمارهٔ ۶۱۸: بیا که وصل تو را از خدای می خواهم شمارهٔ ۶۱۹: من بیدل گهی ز آمد شد کویت نیاسایم شمارهٔ ۶۲۰: هستم ز جان غلامت اما گریز پایم شمارهٔ ۶۲۱: من آن نیم که زبان را به هرزه آلایم شمارهٔ ۶۲۲: شب تا به سحر گرد سر کوی تو پویم شمارهٔ ۶۲۳: عشق به کشور وفا داد نوید شاهیم شمارهٔ ۶۲۴: بر سر کوی مغان بس بود این مرتبه‌ام شمارهٔ ۶۲۵: نیستم چون یار ترکی‌گو ولی تا زنده‌ام شمارهٔ ۶۲۶: مانده ام از یار دور و زنده ام شمارهٔ ۶۲۷: چشم منی و خانه تو چشم خانه‌ام شمارهٔ ۶۲۸: منزل نکرده دل هنوز اندر حریم سینه ام شمارهٔ ۶۲۹: ما به رنجوری و مهجوری و دوری ساختیم شمارهٔ ۶۳۰: ما به یادت نشسته خاموشیم شمارهٔ ۶۳۱: به مسجدی که خم ابروی تو را نگریم شمارهٔ ۶۳۲: ز آرزوی تو سرگشته در بیابانیم شمارهٔ ۶۳۳: هر چند تو شاه و ما گداییم شمارهٔ ۶۳۴: عمری ست دل به مهر و وفای تو بسته ایم شمارهٔ ۶۳۵: در هر گذر که بی گه و گاهی نشسته ام شمارهٔ ۶۳۶: تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام شمارهٔ ۶۳۷: چند روزی می برد بخت بد از کوی توام شمارهٔ ۶۳۸: به ناز برمشکن چون نیازمند توییم شمارهٔ ۶۳۹: چنین کافتاده دور از جان خویشم شمارهٔ ۶۴۰: اگر چه پاره شد از غم هزار باره دلم شمارهٔ ۶۴۱: هر دم ار تیرت فتادی بر دلم شمارهٔ ۶۴۲: ای دلم از تو غرق خون دیده اشکبار هم شمارهٔ ۶۴۳: خواهد تنم ز آتش دل سوخت خانه هم شمارهٔ ۶۴۴: شکر خدا که شیخ نیم، شیخ زاده هم شمارهٔ ۶۴۵: جان داغ تو دارد جگر غرقه به خون هم شمارهٔ ۶۴۶: زهی رخسار و خطت آیت لطف و ستم با هم شمارهٔ ۶۴۷: زهی قدت نهال گلشن چشم شمارهٔ ۶۴۸: عاشقم بیچاره ام درمانده ام شمارهٔ ۶۴۹: ز فرقت تو چه گویم چه ناتوان شده‌ام شمارهٔ ۶۵۰: هر جا که کنم خانه همخانه تو را یابم شمارهٔ ۶۵۱: بادی که گذارش به سر کوی تو یابم شمارهٔ ۶۵۲: نه نامه ای که در آنجا نشان نام تو یابم شمارهٔ ۶۵۳: خواهم که دمی در قدم آن پسر افتم شمارهٔ ۶۵۴: به کعبه رفتم و زانجا هوای کوی تو کردم شمارهٔ ۶۵۵: خیالی بود یارب دوش یا در خواب می‌دیدم شمارهٔ ۶۵۶: خاک آن در که چو کحل بصرش می دارم شمارهٔ ۶۵۷: بسی سوزند ازان شمع دل افروزی که من دارم شمارهٔ ۶۵۸: گرچه بر دل ز غم عشق تو باری دارم شمارهٔ ۶۵۹: خوشم که رو به ملاقات یار خود دارم شمارهٔ ۶۶۰: هر شبی کز ماه مهرافروز خود یاد آورم شمارهٔ ۶۶۱: هر شب دم گرم از دل غمناک برآرم شمارهٔ ۶۶۲: چو می دور ازان لعل میگون خورم شمارهٔ ۶۶۳: دهی شراب که بر نغمه رباب خورم شمارهٔ ۶۶۴: وقت آن شد که ره دیر مغان برگیرم شمارهٔ ۶۶۵: من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن میرم شمارهٔ ۶۶۶: گهر کز وصف آن لبهای شکرخند می ریزم شمارهٔ ۶۶۷: من ای ساقی نه آنم کز می گلرنگ بگریزم شمارهٔ ۶۶۸: نام آن ماه ندانم ز که نامش پرسم شمارهٔ ۶۶۹: بس که درد سر ز فریاد و فغان خود کشم شمارهٔ ۶۷۰: شبها که داغ فرقت آن ماه می کشم شمارهٔ ۶۷۱: ما نه آن قومیم کز بار کسی گردن کشیم شمارهٔ ۶۷۲: خیز تا رخت به سر منزل انصاف کشیم شمارهٔ ۶۷۳: نیاساید کس از افغان من جایی که من باشم شمارهٔ ۶۷۴: چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم شمارهٔ ۶۷۵: در دور لبت بی می و پیمانه نباشم شمارهٔ ۶۷۶: چو نتوانم که بر خاک کف پایش جبین مالم شمارهٔ ۶۷۷: ز زلف تو رگی با جان و دل پیوسته می بینم شمارهٔ ۶۷۸: من بی صبر و دل کان شکل زیباهر زمان بینم شمارهٔ ۶۷۹: چه حسن است این که گر هر دم رخت را صد نظر بینم شمارهٔ ۶۸۰: بود آیا که من آن شکل همایون بینم شمارهٔ ۶۸۱: به راه توسنش صد نازنین را خاک می بینم شمارهٔ ۶۸۲: چون مرا دولت آن نیست که دیدار تو بینم شمارهٔ ۶۸۳: ز عشقت سینه بی غم نبینم شمارهٔ ۶۸۴: بس که شب‌ها دور ازان گل خاک بر سر می‌کنم شمارهٔ ۶۸۵: روی تو غایب از نظر گل را تماشا چون کنم شمارهٔ ۶۸۶: جدا ز لاله رخ خود بهار را چه کنم شمارهٔ ۶۸۷: غم رخم زرد می کند چه کنم شمارهٔ ۶۸۸: کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم شمارهٔ ۶۸۹: هر زمان گویم که مهر او ز دل بیرون کنم شمارهٔ ۶۹۰: من که با یاد رخت آن آستان مسکن کنم شمارهٔ ۶۹۱: هر زمانت پیش چشم خود تخیل می‌کنم شمارهٔ ۶۹۲: آرزوی دل خونین جگرانت خوانم شمارهٔ ۶۹۳: از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم شمارهٔ ۶۹۴: تا با تو من دلشده یکجا ننشینم شمارهٔ ۶۹۵: سوی صحرا نی پی عیش و تماشا می روم شمارهٔ ۶۹۶: گر همی‌باشم به کنج خانه شیدا می‌شوم شمارهٔ ۶۹۷: از هر که نامت ای بت غماز بشنوم شمارهٔ ۶۹۸: اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نهم شمارهٔ ۶۹۹: هر شب به پاسبان تو جان در میان نهم شمارهٔ ۷۰۰: من کیم تا رو به آن رخساره زیبا نهم شمارهٔ ۷۰۱: کی بود کی که ازین سوز درون باز رهم شمارهٔ ۷۰۲: هر دم ز تو بر سینه صد داغ جفا خواهم شمارهٔ ۷۰۳: چو نبود روی جانان دیدهٔ روشن نمی‌خواهم شمارهٔ ۷۰۴: هر صبح خروشی ز دل تنگ برآریم شمارهٔ ۷۰۵: از چشم خوابناک تو بی خواب مانده ایم شمارهٔ ۷۰۶: دمی نگذرد کز غمت خون نگریم شمارهٔ ۷۰۷: به عارض تو ز ماه تمام چون گویم شمارهٔ ۷۰۸: بیا ای اشک تا بر روزگار خویشتن گریم شمارهٔ ۷۰۹: زلف تو عمر ماست می گویم شمارهٔ ۷۱۰: جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم شمارهٔ ۷۱۱: به دیده ای که ز راه تو خار و خس چینم شمارهٔ ۷۱۲: کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمند افکن شمارهٔ ۷۱۳: همچو نقطه خال آن شیرین دهن شمارهٔ ۷۱۴: آن کان حسن بود و نبود از جهان نشان شمارهٔ ۷۱۵: بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان شمارهٔ ۷۱۶: تو در پرده نهان ای کعبه جان شمارهٔ ۷۱۷: بناز ای چشم شوخت فتنه خوبان ترکستان شمارهٔ ۷۱۸: هر کس که بیند آن لعل خندان شمارهٔ ۷۱۹: چند ز آشوب می فتنه برانگیختن شمارهٔ ۷۲۰: چند از دگران وصف جمال تو شنیدن شمارهٔ ۷۲۱: ای شه تنگ قبایان مه زرین کمران شمارهٔ ۷۲۲: بگشاد نقاب از رخ گل باد بهاران شمارهٔ ۷۲۳: شد وزان سوی رزان باد خزان باز وزان شمارهٔ ۷۲۴: بودم آن روز درین میکده از دردکشان شمارهٔ ۷۲۵: ای خاک نعل توسن تو تاج سرکشان شمارهٔ ۷۲۶: نه زهد آید مرا مانع ز بزم عشرت اندیشان شمارهٔ ۷۲۷: فزاید ز خط حسن نازک عذاران شمارهٔ ۷۲۸: ای همه سیمبران سنگ تو بر سینه زنان شمارهٔ ۷۲۹: حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان شمارهٔ ۷۳۰: زهی ابرویت قبله پاک دینان شمارهٔ ۷۳۱: موسم عید و بهار خرم و شاه جهان شمارهٔ ۷۳۲: کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون شمارهٔ ۷۳۳: ای به رخت هر نفس مهر دل ما فزون شمارهٔ ۷۳۴: دل چشمه چشمه شد ز خدنگ تو و کنون شمارهٔ ۷۳۵: ز درد تا شده چشمت چو اشک ما گلگون شمارهٔ ۷۳۶: تبارک الله ازین شکل و شیوه موزون شمارهٔ ۷۳۷: ای با لب تو طوطی شیرین زبان زبون شمارهٔ ۷۳۸: صوفی چه فغان است که من این الی این شمارهٔ ۷۳۹: ای ز خورشید رخت تا ماه بعد المشرقین شمارهٔ ۷۴۰: بیا ای اهل دل را قرة العین شمارهٔ ۷۴۱: ای ز لعلت کامجو روح الامین شمارهٔ ۷۴۲: ترک شهر آشوب من زینسان که شد صحرانشین شمارهٔ ۷۴۳: مشو سنگین دلا مشغول چوگان باختن چندین شمارهٔ ۷۴۴: کشیده بود مه از حسن سر به چرخ برین شمارهٔ ۷۴۵: پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من شمارهٔ ۷۴۶: ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد من شمارهٔ ۷۴۷: روزی که می سرشت فلک آب و خاک من شمارهٔ ۷۴۸: نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من شمارهٔ ۷۴۹: زان خط کرام الکاتبین تا خواند حسب حال من شمارهٔ ۷۵۰: با یار کوچ کرده که گوید پیام من شمارهٔ ۷۵۱: ای ز تو کوه کوه غم بر دل مبتلای من شمارهٔ ۷۵۲: ای خاک پای توسنت افزوده آب روی من شمارهٔ ۷۵۳: نگار شوخ چشم تیز خشم تندخوی من شمارهٔ ۷۵۴: کس وصالت چنین نخواست که من شمارهٔ ۷۵۵: ای غمت شادکامی دل من شمارهٔ ۷۵۶: چه کمر بسته ای به کین با من شمارهٔ ۷۵۷: صوفی متاع صومعه رهن شراب کن شمارهٔ ۷۵۸: عاشقان را قوت جان از لعل شکرخند کن شمارهٔ ۷۵۹: پیاده سوی چمن سرو من گذار مکن شمارهٔ ۷۶۰: ای دیده بشنو گفت من نظاره آن رو مکن شمارهٔ ۷۶۱: با اسیران ای رقیب آغاز بدخویی مکن شمارهٔ ۷۶۲: بنمای رخ که مطلع صبح صفاست این شمارهٔ ۷۶۳: بیمار غمت را نفس بازپس است این شمارهٔ ۷۶۴: مهی از راه برآمد نه که افزون ز مه است این شمارهٔ ۷۶۵: هر سو مرو جولان کنان چابک سوارا بیش ازین شمارهٔ ۷۶۶: مردم شکارا کین مجو با دوستداران بیش ازین شمارهٔ ۷۶۷: این منم یارب ز درد عاشقی زار این چنین شمارهٔ ۷۶۸: الله الله کیست مست باده ناز این چنین شمارهٔ ۷۶۹: بیا جانا دل پر درد من بین شمارهٔ ۷۷۰: قبای ناز درپوش و نیاز پادشاهان بین شمارهٔ ۷۷۱: طره شبرنگ و جعد مشکسای خویش بین شمارهٔ ۷۷۲: جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین شمارهٔ ۷۷۳: ای به رخسار چو مه چشم و چراغ دگران شمارهٔ ۷۷۴: من و فکر تو چه بینم به جمال دگران شمارهٔ ۷۷۵: دل به جان درمانده وان جان جهان با دیگران شمارهٔ ۷۷۶: هر بامداد کان مه راند سواره بیرون شمارهٔ ۷۷۷: مرو زین چشم تر ای اشک خونین دمبدم بیرون شمارهٔ ۷۷۸: باز ترکش بسته آن ترک سوار آمد برون شمارهٔ ۷۷۹: بازم اندیشه یاری ست که گفتن نتوان شمارهٔ ۷۸۰: یافتن پیش تو راهی نتوان شمارهٔ ۷۸۱: ای فلک تا کی دل و جان خرابی سوختن شمارهٔ ۷۸۲: گرچه تنگ آمد دل از فکر محال انگیختن شمارهٔ ۷۸۳: ز نعل مرکب تو بر زمین نشان دیدن شمارهٔ ۷۸۴: مرا تا کی ز کشتن بیم کردن شمارهٔ ۷۸۵: برون ران ای سوار شوخ و قلب صد سپه بشکن شمارهٔ ۷۸۶: بیا وز لب لعل جامم بگردان شمارهٔ ۷۸۷: شدم بهر تو خاک راه خوبان شمارهٔ ۷۸۸: هر چند بینی عالمی صید کمند خویشتن شمارهٔ ۷۸۹: آمدم در دل اساس عشق محکم هم چنان شمارهٔ ۷۹۰: چو نای بر دل من تنگ شد فضای جهان شمارهٔ ۷۹۱: پرده ز رخ برفکن جامه جان چاک کن شمارهٔ ۷۹۲: مگر وزید نسیمی ز سرو سیمبر من شمارهٔ ۷۹۳: تو جان پاکی سر به سر نی آب و خاک ای نازنین شمارهٔ ۷۹۴: با این جمال همدم مستان عشق شو شمارهٔ ۷۹۵: تا خم چرخ کهن باشد و جام مه نو شمارهٔ ۷۹۶: ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر مرو شمارهٔ ۷۹۷: یشهد الله اینما یبدو شمارهٔ ۷۹۸: شبی چون مه نمودی روی نیکو شمارهٔ ۷۹۹: ز هر سو بدانند و رویت نکو شمارهٔ ۸۰۰: دلا کام از لبش با چشم تر جو شمارهٔ ۸۰۱: گر سرم خاک گشت بر در تو شمارهٔ ۸۰۲: چون نیست بخت آنکه من یک دم شوم همراز تو شمارهٔ ۸۰۳: زینسان که خو گرفت دلم با وصال تو شمارهٔ ۸۰۴: شاه خوبانی و ترکان خطا هندوی تو شمارهٔ ۸۰۵: روی برتابی ز من هرگه که بینم سوی تو شمارهٔ ۸۰۶: چون به مسجد بینمت ای قبله من روی تو شمارهٔ ۸۰۷: من کیستم که چشم گشایم به روی تو شمارهٔ ۸۰۸: گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو شمارهٔ ۸۰۹: داری به جان من کمین ای من کمین هندوی تو شمارهٔ ۸۱۰: ای دل و دیده هر دو خانه تو شمارهٔ ۸۱۱: تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو شمارهٔ ۸۱۲: زهی چشم جهان بین روشن از تو شمارهٔ ۸۱۳: من برنخواهم داشت دل از مهر یاری همچو تو شمارهٔ ۸۱۴: ای دل من صید دام زلف تو شمارهٔ ۸۱۵: گر به پای سرو بخرامد قد رعنای او شمارهٔ ۸۱۶: آن ترک نیم مست که جان شد خراب او شمارهٔ ۸۱۷: غمزه ات کز سعی چشم است این همه بیداد او شمارهٔ ۸۱۸: یارب از جانم ببر مهر مه رخسار او شمارهٔ ۸۱۹: حبذا پیر مغان کز فیض جام پاک او شمارهٔ ۸۲۰: مرغ جان کردی هوای دانه های خال او شمارهٔ ۸۲۱: آن سرو که شادند جهانی به غم او شمارهٔ ۸۲۲: نامه سربسته آمد غنچه و مضمون او شمارهٔ ۸۲۳: بریز ای هجر خونم چند سوزی جان من بی او شمارهٔ ۸۲۴: می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو شمارهٔ ۸۲۵: چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او شمارهٔ ۸۲۶: ای ز ابروانت متصل عشاق را محراب دو شمارهٔ ۸۲۷: دو نرگس تو که مستند و ناتوان هر دو شمارهٔ ۸۲۸: ای اشک سرخ دمبدم از چشم تر مرو شمارهٔ ۸۲۹: ای پیر گشته بهر جوانان ز ره مرو شمارهٔ ۸۳۰: خوی که تو را ز تاب می ریخته از جبین فرو شمارهٔ ۸۳۱: ای جاودان به صورت اعیان برآمده شمارهٔ ۸۳۲: گشاد از چهره مشکین برقع آن مه شمارهٔ ۸۳۳: به لطف قد ره دلها زد آن مه شمارهٔ ۸۳۴: ای ز همه صورت خوب تو به شمارهٔ ۸۳۵: سیب زنخدان تو را به ز به شمارهٔ ۸۳۶: میوه باغ بهشت بلکه ازان نیز به شمارهٔ ۸۳۷: ز هر طرف که درآمد گشاده رخ آن ماه شمارهٔ ۸۳۸: آب چشمم تا به ماهی رفت و آهم تا به ماه شمارهٔ ۸۳۹: اینک سوار می رسد آن ترک کج کلاه شمارهٔ ۸۴۰: آن دو رخ را که نبینیم مگر ماه به ماه شمارهٔ ۸۴۱: همچو شمعم به زبان شعله زند آتش آه شمارهٔ ۸۴۲: حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه شمارهٔ ۸۴۳: رمید آن آهوی مشکین ز من آه شمارهٔ ۸۴۴: دلم شبها کشد زان دام زلف آه شمارهٔ ۸۴۵: ای بر سریر حسن جم آیین و کی شکوه شمارهٔ ۸۴۶: منع سماع نغمه نی می کند فقیه شمارهٔ ۸۴۷: حدیث جم و جام لاغ است و لابه شمارهٔ ۸۴۸: آن که بالای تو را افراخته شمارهٔ ۸۴۹: ای خطت نقشی ز نو انگیخته شمارهٔ ۸۵۰: رسید از ره آن شاه خوبان پیاده شمارهٔ ۸۵۱: منم ز مهر تو شبها به فکر ماه فتاده شمارهٔ ۸۵۲: زهی رویت ز هر رویی نموده شمارهٔ ۸۵۳: آن شیخ چه دیده ست که در خانه خزیده شمارهٔ ۸۵۴: مرا دلی ست به صد گونه درد پرورده شمارهٔ ۸۵۵: میفکن به روز دگر قتل بنده شمارهٔ ۸۵۶: ای گشته دلم هزار باره شمارهٔ ۸۵۷: آن شوخ رسید اینک و خلقی به نظاره شمارهٔ ۸۵۸: گوید نگار من چو ز هجران کنم گله شمارهٔ ۸۵۹: ساقی بیا که دارد اکنون به کف پیاله شمارهٔ ۸۶۰: گر بنالم ز دل خاره برآید ناله شمارهٔ ۸۶۱: خوشا می از کف آن ماه چارده ساله شمارهٔ ۸۶۲: سلام الله ما ناحت حمامه شمارهٔ ۸۶۳: قبول خاص طلب چند بهر خاطر عامه شمارهٔ ۸۶۴: تعالی الله زهی شاه یگانه شمارهٔ ۸۶۵: مغنی به آواز چنگ و چغانه شمارهٔ ۸۶۶: منم امروز و اشک دانه دانه شمارهٔ ۸۶۷: شدم ز مدرسه و خانقاه بیگانه شمارهٔ ۸۶۸: گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پیمانه شمارهٔ ۸۶۹: آیینه باش و عکس رخش بین در آینه شمارهٔ ۸۷۰: باری دگرم کش به جفا داغ به سینه شمارهٔ ۸۷۱: رسید یار طریق جفا رها کرده شمارهٔ ۸۷۲: رسید ترک من از تاب می عرق کرده شمارهٔ ۸۷۳: منم چو صبح ز شوق تو جامه شق کرده شمارهٔ ۸۷۴: رخت که همچو گل از تاب می عرق کرده شمارهٔ ۸۷۵: منم اکنون به سر کوی وفا خاک شده شمارهٔ ۸۷۶: یا رب این منشور اقبال از کجا واصل شده شمارهٔ ۸۷۷: تا بسته ای به طره عنبرفشان گره شمارهٔ ۸۷۸: ای سر زلف تو گره بر گره شمارهٔ ۸۷۹: ای طره تو خم خم و گیسو گره گره شمارهٔ ۸۸۰: باز آی و مرهمی به دل ریش خسته نه شمارهٔ ۸۸۱: بر برگ گل رقم ز خط عنبرین منه شمارهٔ ۸۸۲: هر کس که نیست زنده به عشق تو مرده به شمارهٔ ۸۸۳: ساقیا صاف می عیش به خودکامان ده شمارهٔ ۸۸۴: ای غمت هر لحظه جان ناتوانی سوخته شمارهٔ ۸۸۵: دل کان میان نازک با خود خیال بسته شمارهٔ ۸۸۶: ای به قصد ملک دل حسنت سپاه آراسته شمارهٔ ۸۸۷: کی بود جانم ز بند غم رهایی یافته شمارهٔ ۸۸۸: ای بی تو ز دیده خواب رفته شمارهٔ ۸۸۹: کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده شمارهٔ ۸۹۰: برفت آن ماه و ما را در دل از وی صد هوس مانده شمارهٔ ۸۹۱: نشاید ای مه خورشید رخ تو را روزه شمارهٔ ۸۹۲: خوش آن دو یار که دل صاف کرده چون شیشه شمارهٔ ۸۹۳: چشم نگشایی ز ناز آخر چه ناز است این همه شمارهٔ ۸۹۴: گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله شمارهٔ ۸۹۵: اشکی که تو را بر گل رخسار دویده شمارهٔ ۸۹۶: بی منت کس راست نشد زان قد و بالا شمارهٔ ۸۹۷: عشق جانان نهاد خوان بلا شمارهٔ ۸۹۸: ای تو را رخ فتنه و بالا بلا شمارهٔ ۸۹۹: زان تازه خط سبز که بر لب فزوده‌ای شمارهٔ ۹۰۰: بازم طفیل خیل سگان نام برده ای شمارهٔ ۹۰۱: حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده‌ای شمارهٔ ۹۰۲: ای سرو راستین که کُلَهْ کج نهاده‌ای شمارهٔ ۹۰۳: ای کزان آرام جانها مانده تنها زنده ای شمارهٔ ۹۰۴: ای که مرا به صد جفا سینه فگار کرده ای شمارهٔ ۹۰۵: جانا چه شد که چنگ جفا ساز کرده ای شمارهٔ ۹۰۶: رخ برافروخته ای ماه منور شده ای شمارهٔ ۹۰۷: الله الله چه نازنین شده‌ای شمارهٔ ۹۰۸: شب‌ها من و خیال تو و کنج خانه‌ای شمارهٔ ۹۰۹: ای تو را چون من به هر ویرانه‌ای دیوانه‌ای شمارهٔ ۹۱۰: گفتمش با لعل جان بخش از مسیحا کم نیی شمارهٔ ۹۱۱: لذت عشق فرو رفت مرا در رگ و پی شمارهٔ ۹۱۲: ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی شمارهٔ ۹۱۳: چند گردم بهر لیلی گرد حی شمارهٔ ۹۱۴: نشان نبود ز عهد الست و قول بلی شمارهٔ ۹۱۵: ای صورت زیبای تو مجموعه معنی شمارهٔ ۹۱۶: نسیم صبحدم ای روح بخش روح فزای شمارهٔ ۹۱۷: وای من وای من ز عشق تو وای شمارهٔ ۹۱۸: ساختم چشم راست بهر تو جای شمارهٔ ۹۱۹: بگشای ساقیا به لب شط سر سبوی شمارهٔ ۹۲۰: نشان جام جم و آب خضر می طلبی شمارهٔ ۹۲۱: زارم از فرقت شیرین دهنی نوش لبی شمارهٔ ۹۲۲: ای بر سمن از سنبل تر بسته نقابی شمارهٔ ۹۲۳: به شهر نیکوان مسکین غریبی شمارهٔ ۹۲۴: عاشق و رندم و خراباتی شمارهٔ ۹۲۵: همچو مه طالع شدی در دیده منزل ساختی شمارهٔ ۹۲۶: دل ز مهر دیگران برداشتی شمارهٔ ۹۲۷: ساقی بیا که به ز خودی عشق و بی خودی شمارهٔ ۹۲۸: مرید توام زان که جان را مرادی شمارهٔ ۹۲۹: هوای نیکوان عیش است و شادی شمارهٔ ۹۳۰: به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی شمارهٔ ۹۳۱: در لباس نیلگون تا جلوه کردی ای پری شمارهٔ ۹۳۲: ای که از شاخ گل لطیف تری شمارهٔ ۹۳۳: به روی من از لطف بگشا دری شمارهٔ ۹۳۴: ای مرغ سحر چند کنی ناله و زاری شمارهٔ ۹۳۵: مرا بر دل است از تو چون کوه باری شمارهٔ ۹۳۶: کیم من بیدلی بی اعتباری شمارهٔ ۹۳۷: مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی شمارهٔ ۹۳۸: زهی از خط سبزت تازه رسم فتنه انگیزی شمارهٔ ۹۳۹: الله الله چه شوخ دیده کسی شمارهٔ ۹۴۰: ای که جز قتل محبان هنری نشناسی شمارهٔ ۹۴۱: لی حبیب عربی مدنی قرشی شمارهٔ ۹۴۲: با هر که غیر ماست چو شیر و شکر خوشی شمارهٔ ۹۴۳: گهی در دل گهی در دیده باشی شمارهٔ ۹۴۴: باشد از شوب ریا مشرب رندان صافی شمارهٔ ۹۴۵: خسته زخم عشقم ای ساقی شمارهٔ ۹۴۶: صدای آن غژکم کشت و شکل آن غژکی شمارهٔ ۹۴۷: ای ز خورشید جمالت ماه را شرمندگی شمارهٔ ۹۴۸: ای فسون چشم مستت مایه دیوانگی شمارهٔ ۹۴۹: نه خرد راست قصوری و نه دین را خللی شمارهٔ ۹۵۰: نه غزالی که سرایم به خیالش غزلی شمارهٔ ۹۵۱: می زد صفیر شوق خزان دیده بلبلی شمارهٔ ۹۵۲: زهی دور زلفت به هر چین دلی شمارهٔ ۹۵۳: به هر زمین که نشانی ز خیمه لیلی شمارهٔ ۹۵۴: سر تا به قدم غرقه دریای زلالی شمارهٔ ۹۵۵: ای مظهر حسن لایزالی شمارهٔ ۹۵۶: ز مشک تر خطی داری و خالی شمارهٔ ۹۵۷: ای باغ حسن را جمال تو خرمی شمارهٔ ۹۵۸: دارند جان و دل به تو هر یک تظلمی شمارهٔ ۹۵۹: ارید بسط غرامی الیک بعد سلامی شمارهٔ ۹۶۰: سینه روزن روزن است از ناوک صیدافکنی شمارهٔ ۹۶۱: آخر ای سرو خرامان ز کدامین چمنی شمارهٔ ۹۶۲: ای مرا از عشق تو در کار خود حیرانیی شمارهٔ ۹۶۳: خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی شمارهٔ ۹۶۴: وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی شمارهٔ ۹۶۵: تو شمع مجلس انسی و شاه عالم جانی شمارهٔ ۹۶۶: هر چند ز چشم ما نهانی شمارهٔ ۹۶۷: ای فتنه چشم تو جهانی شمارهٔ ۹۶۸: به کوی می فروشان خرده بینی شمارهٔ ۹۶۹: نی کیست همدمی شده از خویشتن تهی شمارهٔ ۹۷۰: به فکرت خواستم کز سر وحدت یابم آگاهی شمارهٔ ۹۷۱: ز چشمت چشم آن دارم که گاهی شمارهٔ ۹۷۲: هر نازنین که بینم جولان کنان به راهی شمارهٔ ۹۷۳: ای که در پرده به بازار جهان می آیی شمارهٔ ۹۷۴: هر لحظه جمال خود نوع دگر آرایی شمارهٔ ۹۷۵: عجب مطبوع و موزونی عجب زیبا و رعنایی شمارهٔ ۹۷۶: دل برد ز من فتنه گری عشوه نمایی شمارهٔ ۹۷۷: ای ز خاک قدمت چشم مرا بینایی شمارهٔ ۹۷۸: شنیده ام که ز من یاد کرده ای جایی شمارهٔ ۹۷۹: گر بدانی که چها می کشم از درد جدایی شمارهٔ ۹۸۰: از سبزه بر گل خط می فزایی شمارهٔ ۹۸۱: سینه ام را چاک کن وآنجا درآی شمارهٔ ۹۸۲: هر سر مو بر دل من گر زبانی داشتی شمارهٔ ۹۸۳: گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی شمارهٔ ۹۸۴: در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی شمارهٔ ۹۸۵: کاش من بیدل از سگان تو بودی شمارهٔ ۹۸۶: من آواره را گر دل به جای خویشتن بودی شمارهٔ ۹۸۷: شنیده ام که به گلچهره ای نظر داری شمارهٔ ۹۸۸: اگر چه در لب جانبخش انگبین داری شمارهٔ ۹۸۹: ز شهر تن نکنی دل به ملک جان نرسی شمارهٔ ۹۹۰: ای غمت آرزوی جان کسی شمارهٔ ۹۹۱: ای سرشک من ز لعلت با می گلگون یکی شمارهٔ ۹۹۲: ای دو چشمت در ستیز و کین یکی شمارهٔ ۹۹۳: خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی شمارهٔ ۹۹۴: بر سر آن کو سر من خاک بودی کاشکی شمارهٔ ۹۹۵: قسم به صفوت جام و صفای جوهر می شمارهٔ ۹۹۶: ای به بالا همانک می دانی شمارهٔ ۹۹۷: آسوده دلا حال دل زار چه دانی شمارهٔ ۹۹۸: با همه سنگدلان ساغر گلرنگ زنی شمارهٔ ۹۹۹: گاهی ز هجر چشم مرا خون فشانی کنی شمارهٔ ۱۰۰۰: تا کیم خاطر آسوده به غم رنجه کنی شمارهٔ ۱۰۰۱: هر دم به دیده دگری خانه می کنی شمارهٔ ۱۰۰۲: جانا چه شد که پرسش یاران نمی کنی شمارهٔ ۱۰۰۳: تا کی از خلق اسیر غم بیهوده شوی شمارهٔ ۱۰۰۴: بازم ز دیده ای گل خندان چه می روی شمارهٔ ۱۰۰۵: از مهر ما متاب رخ ای ترک ماهروی شمارهٔ ۱۰۰۶: اگر وصف مه می کنم مه تویی شمارهٔ ۱۰۰۷: نازنینا ز نیاز شبم آگاه تویی شمارهٔ ۱۰۰۸: با چنین قامت و بالا که تویی شمارهٔ ۱۰۰۹: این چنین خوب و نازنین که تویی شمارهٔ ۱۰۱۰: بس که در جان فگار و چشم بیدارم تویی شمارهٔ ۱۰۱۱: ای صبا گر یاد مهجوران ناشادش دهی شمارهٔ ۱۰۱۲: اغیار را مدام می از جام زر دهی شمارهٔ ۱۰۱۳: ای عمر گرانمایه و ای جان گرامی شمارهٔ ۱۰۱۴: هر قطره می لعل که ریزد به زمینی شمارهٔ ۱۰۱۵: هر زمان از دور رخ بنمایی و پنهان شوی