شمارهٔ ۷۴: صبر از دل و دل از من و من از وطن جدا

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

صبر از دل و دل از من و من از وطن جدا

سهل است اگر نباشم ازان سیم تن جدا


سازد ز غصه همچو قبا جیب خویش چاک

گر یک زمان فتد ز تنش پیرهن جدا


در بیستون ز ناله من گر صدا فتد

ناله ز درد کوه جدا کوهکن جدا


هر صبحدم ز شوق تو پیش گل و سمن

مرغ چمن جدا کند افغان و من جدا


زارم بکش مگوی کزین آستان برو

مردن بر تو به که ز تو زیستن جدا


زان حالها که پیش من آمد جدا ز تو

اکنون فسانه ای ست به هر انجمن جدا


دانی که چیست جامی ازین آستانه دور

آشفته بلبلی ز حریم چمن جدا


نظر خود را بنویسید

نظرات