شمارهٔ ۸۲: چند ای معلم هر روز تا شب
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب
چند ای معلم هر روز تا شب
باشد غزالم محبوس مکتب
شد فرش دیبا از سبزه صحرا
ارسله معنا یرتع و یلعب
تعلیم و آداب او را چه حاجت
او خود ز آغاز آمد مؤدب
هر جا خرامد بهر دعایش
خیزد ز جانها فریاد یارب
در دور لعلش منع از شرابم
ای خواجه دور است از لطف مشرب
دی ترک عشقش مذهب گرفتم
چون دیدم آن رخ گشتم ز مذهب
جامی ازان لب همچون صراحی
دارد درونی از خون لبالب