شمارهٔ ۳۹۲: دل قدت را بلاست میگوید
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب
دل قدت را بلاست میگوید
کج نگویم که راست میگوید
هرکه را دیده شد غبار درت
دیده را توتیاست میگوید
درد خود بیتو هرکه را گفتم
درد تو بیدواست میگوید
لب تو خط فزود میگویم
لب من جانفزاست میگوید
تیر من گفت در دلت حیف است
آنچه در دل مراست میگوید
قتل من کار توست میگویم
قتل تو عار ماست میگوید
هست هر مو ز زلف او عمری
جامی این عمرهاست میگوید